جستجو

جاشکدان
جاشدان . رجوع به جاشدان و چاشدان شود.
جاغو آپیری
راگواپیری . نهری است واقع در ایالت پارادر برزیل که بطرف شمال غربی جریان دارد و پس از طی 320 هزار گز بنهر «ریونگرو» میریزد. (قاموس الاعلام ترکی ).
جاکسن
دکتر ا.و. ویلیامز ، دانشمند خاورشناس آمریکائی . تحصیلات اولیه خود را در آلمان کرد. در باب تاریخ و اصول دین زرتشت و زبان اوستائی و فرهنگ ایران قدیم از سرآمدان خاورشناسان محسوبست . وی در دانشگاه کلمبیا (نیویورک ) استاد زبانهای هند و ایرانی و فرهنگ ایران بود و به ایران سفر کرد و برای زیارت قبر خیام به نیشابور رفت . تالیفات او درباره تاریخ و دین و فرهنگ ایران در زمره کتب علمی مستشرقان محسوب است . وی در دانشگاه کلمبیا ریاست شعبه علوم ایرانی را داشت . از آثار مهم او زرتشت پیامبرایرانی قدیم (بار اول در1901 و بار پنجم در 1938 به طبع رسیده ) دیگر: تتبعات زرتشتی تلخیصی از کتاب اخیر در «ایران از نظر خاورشناسان » ترجمه و تلخیص دکتر شفق ص 120 ببعد تحت عنوان «دین و آئین » آمده است .
جاگذاشتن
فراموش کردن چیزی در جائی .
  • نصب کردن : در را جا گذاشت ; در را نصب کرد.
  • جالدره
    کوهی است در مازندران . (سفرنامه مازندران رابینو). رجوع به همین کتاب شود.
    جالقان
    شهری از شهرهای سیستان و بعقیده بعضی از نواحی بُست است و دارای بازارهای آباد و نعمت فراوان باشد. (معجم البلدان ) (مراصد الاطلاع ). ظاهراً همان جالق است . رجوع به جالق شود.
    جالیسر
    نام قریه ای است در افغانستان . رجوع به تاریخ شاهی ص 62 شود.
    جاماسب حکیم
    رجوع به جاماسب شود. نام دانشمندی است که گویند درخت کشمر، که به بلندی آن در عالم هیچ درختی نیست بدست او غرس شده است و نیز گویند: وی در کوسوی مدفون است . (نزهة القلوب ج 3 ص 143 و 153). مولف حبیب السیر آرد: وی شاگرد لقمان و برادر گشتاسب است و در علم نجوم مهارت کامل حاصل داشت و از سخنان اوست که : بدترین خصال ترک کرم است و بهترین افعال ترک خست است و فرمود که : بزرگ ترین آلام آن است که کریمی از لئیمی حاجتی خواهد. (حبیب السیر چ تهران ص 57). رجوع به جاماس شود.
    جاگرم کردن
    کنایه از قرار گرفتن . (آنندراج ). اندکی نشستن:
    عجب سرد آمد این کاخ دل انگیز
    که تا جاگرم کردی گویدت خیز.

    نظامی .

    جالز
    نام مردی است . (منتهی الارب ).
    جالیش
    و شالیش معرب از ترکی از فارسی چالیش بمعنی جنگ و ستیز. (دزی ج 1 ص 168). رجوع به چالیش شود.
    جاماسب دها
    کسی که همچون جاماسب باشد در زیرکی . آنکه مانند جاماسب باهوش و دهاء باشد:
    خانه طالع عمرم ششم و هشتم کید
    چون ندیدید که جاماسب دهائید شما؟

    خاقانی .

    جالزقه
    لهجه ای است در جلیتقه (گناباد خراسان ).
    جالک رود
    ناحیتی است خرد بدیلمان از نواحی دیلم خاصه . (حدود العالم ص 87).
    جالی شوران
    دهی است از دهستان بم پشت شهرستان سراوان که در 27 هزارگزی جنوب خاوری سراوان و 14 هزارگزی جنوب راه فرعی کوهک به سراوان واقع و محلی کوهستانی و گرمسیر است و 100 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول اهالی غلات و خرما است . شغل مردم زراعت و راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
    جاماسب نامه
    یکی از کتب مذهبی زرتشتیان است که ظاهراً پس از اسلام نوشته شده و در آن پیشگوئیهای جاماسب را نقل کرده اند. (از مزدیسنا ص 353).
    جاگزیدن
    جائی برای خود انتخاب کردن . جاگرفتن . و رجوع به جاگرفتن شود.
    جال کولی
    در قدیم به ناحیتی از نواحی ری گفته میشده است . حمداللّه مستوفی آرد: چهارم ناحیت غار است و سبب تسمیه غار آن است که امام زاده ای از فرزندان امام موسی کاظم (ع ) را در ری قصد کشتن او کردند و او از آن ظالمان فرار نموده در حوالی جال کولی غاری پدید آمد، امام زاده پناه بدان غار برده غائب شد و الحال آن ناحیت جهت غایب شدن آن بزرگوار به ناحیت غار نامیده شد و در او چهل پاره دیه است . طهران و مشهد امام زاده حسن بن الحسن (ع ) که به جیان مشهور است و فیروز بهرام و دولت آباد از معظم قرای آن ناحیت است . و غله و پنبه آنجا سخت نیکو آید... (نزهة القلوب ج 3 ص 54).
    جالیق
    دهی جزء دهستان بخش مرکزی شهرستان اهر است . در 9 هزارگزی جنوب خاوری اهر و 2500گزی شوسه اهر - خیلو واقعو محلی کوهستانی و معتدل است . ده تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات است . شغل اهالی زراعت وراه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
    جاماسف
    جاماس . جاماسب . رجوع به جاماسب شود.