جستجو

تاریخ عمومی
تاریخی که شامل کلیات از قبیل شرح وقایع و جنگها، ذکر سلاطین ،روسا، اوضاع اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جهان است .
تاریخ ملکشاهی
تاریخ ملکی . رجوع به تاریخ جلالی شود.
تاریکخانه
اطاق مخصوصی که عکاس با چراغ کم نور فیلم و شیشه را می شوید. (فرهنگ نظام ). اطاق تاریک برای ظاهر کردن عکس .
تاریک گشتن
تاریک شدن . تیره و تار شدن . تاریک گردیدن . رجوع به تاریک شدن و تاریک گردیدن شود.
تاریخ اوستایی قدیم
آقای تقی زاده در گاه شماری آرند: اولین شکل گاه شماری که از آن (قمری کبیسه دار) در قوم اوستایی خبر داریم و اثرش باقی است «گاه شماری اوستایی قدیم » است که مربوط بفصول شمسی است و بظن قوی سال قمری - شمسی ، یعنی قمری کبیسه دار بوده است ... سال اوستایی قدیم سال قمری - شمسی و آغاز آن اساساً انقلاب صیفی بوده که شباهت بسال قدیم هندی و سال شعرایی مصر و سال قدیم آتن داشته است ، اولین ماه سال تیر بوده که به احتمال قوی اساساً با اولین هلال بعد از انقلاب صیفی شروع میشده و ستاره شعری در ظرف آن ماه در صبح طلوع می کرد و رهنمای قوافل و مسافرین بوده . جشن گاهنبار میذیوی شم که در آخر قسمت (فصل یا پیریارتو) واقع در بهار بود مقارن انقلاب صیفی بوده است و چون ماهها قمری بوده و ظاهراً با کبیسه ای در هر چند سال با سال شمسی تطبیق میشد بنابراین اول ماه تیر در ظرف سالهای غیرکبیسه جلوتر افتاده و تا چند روز قبل ازانقلاب صیفی نیز میرسیده است و می توان فرض کرد در موقع تبدیل سال قمری بشمسی و تثبیت محل گاهنبارها و اعیاد دیگر در سال شمسی اول تیر، 15 روز قبل از انقلاب صیفی افتاده بود یعنی در واقع سال ماقبل آن خود سالی بود که (در صورت مداومت بسال قمری و عدم تغییر آن بشمسی ) کبیسه لازم داشته است لکن بعلت تغییر اساسی در گاه شماری و اتخاذ سال شمسی ثابت گردانیده شده و بهمین جهت «میذیوی شم » در 15 تیر یعنی در همانجا که در آن وقت بوده ثابت مانده است و «میذیایری » که اساساً درانقلاب شتوی (وسط سال ) واقع بود در اواسط ماه هفتم (یعنی دی ) و بنابراین اعتدال ربیعی در اواسط ماه دهم (فروردین ) بوده است . در صورت بودن انقلاب صیفی در 15 ماه چهارم از ماههای مزدیسنی بترتیب معروف یعنی ماه تیر اگر ماهها را در آن موقع قمری فرض کنیم انقلاب شتوی در روز 18 یا 19 ماه دهم یعنی دی و اعتدال ربیعی در روز 20 یا 21 ماه اول یعنی فروردین واقع میشود، واگر ماهها را سی روزه شماریم اعتدال ربیعی در هر حال در روز 11 ماه اول و انقلاب شتوی بر فرض اینکه خمسه مسترقه قبل از آن واقع باشد در روز 10 یا 11 ماه دهم و بر فرض بودن خمسه مسترقه در آخر ماه دوازدهم درروز 15 یا 16 ماه دهم میافتد، اگرچه بنابر نص ّ عبارت بوندهشن که فرض مطابقت انقلاب صیفی با میذیوی شم متکی بر آنست اولین روز گاهنبار مزبور یعنی یازدهم تیر مبداء افزایش شب و کاهش روز است نه 15 تیر. فرض دیگری هم که می توان کرد آنست که تا موقع تبدیل سال قمری بشمسی اول تیرماه اساساً بعد از انقلاب صیفی بوده ولی پس از اتخاذ سال شمسی ناقصه چون سال سیار بود اول تیر بتدریج عقب مانده تا آنکه در موقع برقرار کردن کبیسه و تثبیت اعیاد مذهبی در سال بهیزکی به 15 روز قبل از انقلاب صیفی رسیده و اول فروردین به 11 روز قبل از اعتدال ربیعی افتاده بوده است ، پس در چنین موقعی محل گاهنبارها در ماه ها تعیین و بعد بواسطه اجرای کبیسه ای اول فروردین در اعتدال ربیعی قرار داده شده واول تیر در حوالی انقلاب صیفی ثابت گردیده ولی گاهنبارها همچنان در محل ثابت خودشان در ماهها مانده اند.
... اسم این سال یار بوده و چنانکه گفته شد بشش قسمت غیرمتساوی یا شش فصل (شش گاه ) تقسیم میشد که هر کدام از آنها بزبان اوستایی «پیریارتو» خوانده میشد (یعنی قسمت سنوی ) و در آخر هر یک جشنی که بعدها به اسم جشن گاهنبار (در پهلوی گاسانبار) معروف گردید گرفته میشد، این جشنها شاید بدواً یک روز بوده و بعدها پنج روزه شده اند، فصول شش گانه مزبور، با ترتیب وقوع آنها در سال اوستایی جدید ازمنه بعد (یعنی از اول بهار ببعد) بطوریکه در ادوار تاریخی معمول بوده است از قرار ذیل است :
1- «میذیوی زرمی » 45 روز از روز اول حمل یا اعتدال ربیعی تا روز چهل وپنجم بعد از آن (تقریباً تا 14 ثور). 2- «میذیوی شم » 60 روز از روز چهل وششم بعد از اعتدال ربیعی تا روز یکصدوپنجم بعد از آن (تقریباً 11 سرطان ). 3- «پیتیش ههی » 75 روز از روز یکصدوششم بعد از اعتدال ربیعی تا روز یکصدوهشتادم بعد از آن (تقریباً تا 25سنبله ). 4- «ایاثرم » 30 روز از یکصدوهشتادویکم بعد از اعتدال ربیعی تا روز دویست ودهم بعد از آن (تقریباً 24 میزان ). 5- «مئیذیایری » 80 روز از روز دویست ویازدهم بعد از اعتدال ربیعی تا روز دویست ونودم بعد از آن (تقریباً تا 15 جدی ). 6- «همسپث مئیذی » 75 روز از روز دویست ونودویکم بعد از اعتدال ربیعی تا روز سیصدوشصت وپنجم بعد از آن (تقریباً 30 حوت ).
معانی اسامی فوق اصلاً دلالت بر روز یا روزهای آخر فصول دارد چه «میذیوی زرمی » یعنی وسط بهار و «میذیوی شم » یعنی نیمه تابستان و «پیتیش ههی » یعنی موسم خرمن و درو، و «ایاثرم »بنابر تفسیری که شد موقع برگشتن احشام از چراگاه و صحرا بخانه و جفت شدن گوسفندان است و «مئیذیایری » یعنی وسط سال و «همسپث مئیذی » ظاهراً بمعنی قربانیها (یا استراحت ) است . در اوستا وصفی نیز برای هر کدام از اینها ذکر شده که موید همین مدلولات لغوی آنهاست ، بدین قرار که درباب «میذیوی زرمی » گفته شد (آورنده شیریا شیره ) یعنی پرشیر و درباب «میذیوی شم » آمده : «وقتی که علف را در آن میبرند» و برای «پیتیش ههی » گفته شده : «آنگه گندم می آورد»... ولی بعدها از طرف مغان وموبدان با مدارج خلقت مخلوقات و آئینهای مذهبی بخصوص ارتباط داده شده ... ظن قوی بر آنست که این قسمتها یکجا ایجاد نشده بلکه بدواً وقتی که سال فقط بدو فصل یعنی تابستان و زمستان تقسیم میشده دو گاهنبار که وسط این دو فصل را نشان میدهد و یا بعبارت صحیح تر آغاز و نیمه سال را نشان میداده اند پیدا و معمول شده اند و شاید بعدها در ازمنه مختلف جشن موسم خرمن و چیدن میوه ها و جشن موسم ترک صحرا و جمعآوری محصول و اغنام و احشام در خانه ها و چادرها و جفت گیری حیوانات اهلی و جشن موسم قربانیها یا عید اموات و بالاخره جشن فصل سبزه و عسل و شیر بترتیب و تدریج ایجاد و معمول گردیده است ... و یا آنکه بر طبق عقیده «کاما» چنانکه بیاید اگر از اصل «میذیوی شم » را در نیمه تابستان هفت ماهه بدانیم باید فرض کنیم که چهار گاهنبار وسط و آخر زمستان پنج ماهه (که در آن زمان فصل منحصر سال بوده است ) نخست ایجاد شده و «میذیوی زرمی » و «پیتیش ههی »یعنی وسط بهار سه ماهه و آخر تابستان سه ماهه ، بعدها یعنی پس از احداث فصول اربعه پیدا و معمول شده اند. ظاهراً این وجه بهترین فرضها و احسن وجوه حل این مسئله است بجز آنکه «مئیذیایری » اگرچه در وسط زمستان پنج ماهه واقع میشود منشاء ایجاد آن این نکته نبوده بلکه وقوع آن در وسط سال بوده است . تناسب بین گاهها قابل توجه است که با وجود اختلاف طول این گاهها درست سه تااز آنها در تابستان شش ماهه و سه تا در زمستان شش ماهه و همچنین چهار تا در تابستان هفت ماهه و دو تا در زمستان پنج ماهه واقع و بی کم و زیاد مطابق آن فصول بزرگتر بوده و هم معادل عده کاملی (بی کسر) از ماهها هستند و نیز هر جفتی از چهار تای اول نصف تابستان هفت ماهه را و هریک از دو تای آخری باز تقریباً نصف زمستان پنج ماهه را تشکیل میدهند ولی به احتمال قوی در این تقسیم پنج روز اضافی اندرگاه در نظر گرفته نشده و تقسیمات بر اساس سال 360 روز و نیم ماه 15روزه وضع شده و بنابراین فصل «مئیذیایری » نیز در اصل 75 روز بوده است نه 80 روز و بعدها بواسطه الحاق خمسه مسترقه بسال و تکمیل 360 روز به 365 روز ناچار بایستی آنرا بر یکی از این فصول اضافه نمایند و لذا در گاهنبارهای ایرانی «مئیذیایری »... قرار داده شده است .
ارتباط گاهها با فصول طبیعی سال - این تقسیم سال به شش قسمت «پیریا» ظاهراً منافی با تقسیم دیگر اساسی که بتابستان و زمستان بدواً و بعدها بچهار فصل معروف سال نبوده بلکه ممکن است (ولو در ادوار بعد) هر دو نوع تقسیم یعنی از یک طرف چهار فصل معروف شمسی که تقسیم منظم و متساوی است و از طرف دیگر این تقسیم به اقسام شش گانه اوقات زراعتی و از نظر دهقانی پهلوبپهلو در جنب یکدیگر وجود داشته و جاری بوده باشند...
سال 360 روزه - چنانکه گفته شد این سال قمری - شمسی بوده ولی ظاهراً (اگر هم در دوره ای از ادوار سال 360 روز عملاً ورسماً بجای قمری معمول نبوده ) اساس حساب روی 360 روز بوده یعنی در امور اجتماعی و معاملات و همچنین مخصوصاً در تقسیمات اساسی و عمده سال بفصول 360 روزه فرضی را اساس و مناط عمل قرار میدادند و بهمین جهت سال در واقع 24 نیم ماه 15روزه فرض شده که دو تا از آنها یک «پیریا» (یعنی «ایاثرم ») و سه تای دیگر («میذیوی زرمی » یا در واقع «زرمی ») و چهار تا یکی دیگر «میذی شم » و از باقی هر پنج تا یک پیریای دیگر «پیتیش ههی » و «مئیذیایری » و «همسپث مئیذی » را بعمل می آوردند. بعدها در موقع اتخاذ ترتیب سال شماری مصری (یعنی گاه شماری اوستائی جدید) و تبدیل سال به 365 روز، پنج روز اضافی (خمسه مسترقه ) را به آخر یکی از قسمتها (ظاهراًنخست به آخر «مئیذیایری » و بعدها به آخر «همسپث مئیذی ») افزوده و آن را 80روزه قرار دادند. بنابراین ایجاد گاهنبارها اساساً در سال 360روزه شده و در واقع هم چنانکه ذکر شد پنج روز مسترقه بقول نویسندگان قرون اولای اسلامی جزو ماهها محسوب نبوده است .
چنانکه ... اشاره شد این هم اصلاً ممکن است که در نزد قوم قدیم اوستا بعد از دوره سال قمری - شمسی و قبل از اتخاذ سال اوستایی جدید (365روزه ) دوره دیگری نیز در میانه بوده که سال 360روزه و کبیسه یک ماه در هر شش سال معمول بوده است و حتی قرائن قوی برای این فرض موجود است . در آن صورت ممکن است که گاهنبار انقلاب صیفی و انقلاب شتوی در سال قمری - شمسی قدیمتر و بقیه گاهنبارها در سال 360روزه ایجادشده باشند. بنابراین فرض ، دوره اول را که آن را «سال اوستایی قدیم » اسم دادیم شامل این هر دو دوره متوالی باید شمرد. (گاه شماری صص 101-110).
...گاه شماری اوستایی قدیم متعلق بدوره قبل التاریخی است و از جزئیات آن و همچنین ترتیب کبیسه و غیره اطلاعی در دست نیست معذلک میتوان یقین داشت که کبیسه با اضافه یک ماه سیزدهم در هر چند سال (شاید در آخر ماه ششم ) بعمل می آمده چه این نوع کبیسه در غالب ملل و خصوصاً آنها که سال قمری داشته اند مانند هندیهای قدیم و بابلیها و عربها و یهود و یونانیها و غیرهم معمول بوده است . (گاه شماری ص 115).
تاریخ غازانی
تاریخ ایلخانی . حسن تقی زاده در کتاب گاه شماری آرد:... بقول مشهور از 13 رجب سنه 701 ه' .ق. موافق اول حمل و اول فروردین ماه جلالی سنه 225 جلالی شروع میشود. در نزهت القلوب نیز اول محرم سال 740 ه' . ق. را معادل 24 تیرماه جلالی سنه 261 و 24 تیرماه سنه 38 غازانی می شمارد که بنابر آن باز مبداء بسنه 701 ه' . ق. ولی بتاریخ جلالی سنه 224 میافتد. لکن در تاریخ وصاف که تالیف آن مقارن همان زمان ایجاد تاریخ غازانی بود در ص 404 روز 22 رجب سنه 702 ه' . ق. را آغاز سنه 694 خراجی و سنه سوم خانی غازانی میشمارد و در ص 435 گوید: «ابتدای سنه احدی خانی مطابق سنه اثنین و تسعین و ستمائة الخراجیه » و از این قرار مبداء تاریخ بدوم ماه رجب سنه 700 ه' . ق. میافتد که مطابق آغاز سال 223 جلالی میشود و این فقره با آنچه در اکثر تقویم های این عصر ثبت است هم موافقت دارد چه مثلاً امسال را(1314 ه' . ش .) مطابق 857 جلالی و 634 ترکیه ناقصه غازانیه ثبت می نمایند که مبداء بهمان سنه 223 جلالی میرسد و ظاهراً باید قول تاریخ وصاف را ترجیح داد.
سالهای این تاریخ شمسی است و در واقع عیناً نظیر تاریخ جلالی است فقطبا فرق در مبداء تاریخ و هر ماه و هر روز از سالهای آن نیز عیناً همان ماه و همان روز از سالهای جلالی است و چنانکه از تطبیق نزهت القلوب دیده میشود و چون این تاریخ و سال و ماه را برای امور دولتی استعمال میکردند و برای امور مذهبی تاریخ هجری قمری معمول بود لهذا یکی شمسی و دیگری قمری با مبداء تاریخ مختلف حساب شده و تصادمی با هم نداشتند و چون مبداء یکی نبوداختلاف بین آنها باعث اشتباهات و اختلال حساب نمیشد. چنانکه گفته شد اسامی ماهها در این تاریخ همان اسامی ماههای ایرانی بوده و در نزهت القلوب تصریح میکند براینکه سال غازانی ماههای مخصوص یا اسامی دیگر نداردولی بعدها در تقویم ها دیده میشود که ماههای سال غازانی را به اسامی ترکی ثبت کرده اند و حتی در شرح ملا مظفر جنابذی (گنابادی ) بر بیست باب عبدالعلی بیرجندی در ضمن تقویمی که برای سنه 1005 ه' . ق. ساخته بهمین نحو عمل کرده است . عمل «ازدلاق» ظاهراً بعد از تاسیس تاریخ غازانی بکلی فراموش نشد و از اینکه عثمانیهااز اواخر قرن یازدهم هجری به این طرف آن را مرتباً مجری داشتند معلوم میشود که قبل از آن یا در خود آن مملکت و یا بعضی ممالک دیگر اسلامی ولی بطور نامرتب مجری بوده و یا چون بکلی از خاطرها نرفته بود دولت عثمانی آنرا... احیا نمود. (از گاه شماری تقی زاده صص 163 - 164). رجوع به تاریخ ایلخانی شود.
تاریخ ملکی
تاریخ ملکشاهی . رجوع به تاریخ جلالی شود.
تاریک داشتن
تیره ساختن . غم انگیز کردن:
هنرمند را شاد و نزدیک دار
جهان بر بداندیش تاریک دار.

فردوسی .

تاریک گشته
تیره و تار گشته . رجوع به تاریک گشتن شود.
تاریخ ایلخانی
تاریخ غازانی . اول سال 701 ه' . ق. اول سال شمسی تاریخ ایلخانی بود که به امر غازان خان مقرر گردید. مولف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: بی تفاوتی همان تاریخ ملکی است چه از جهت مبداء چه از جهت ماهها و ابتدای آن در سال 224 تاریخ ملکی است ، و آغازاین تاریخ روز دوشنبه بوده است . (کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 66). رجوع به تاریخ غازانی شود.
تاریخ فرس
رجوع به تاریخ قدیم و تاریخ یزدگردی شود.
تاریخ نویس
نویسنده تاریخ . مورخ:
تاریخ نویس عشقبازی
گوید ز نوشته های تازی .

نظامی .

تاریک دان
مکان تاریکی از عالم روشن ... (آنندراج ). جای بسیار تاریک . مکان تیره و تار:
شب خدنگ ناله ای بر آسمان انداختم
بی نشان تیری به آن تاریکدان انداختم .

ملا طغرا (از آنندراج ).

تاریک ماه
محاق.
  • سرار. آخرین شب ماه .
  • تاریخ فلسفی
    تاریخی که درباره علت حوادث تحقیق کند و تسلسل آنها را نشان دهد و دراین تتبع به نتایج عملی و نظر مکتسبه وابسته باشد.
    تاریخ نویسی
    نوشتن تاریخ . مورخی .
    تاریک دره
    دهی از دهستان خزل شهرستان نهاوند است که در 39هزارگزی شمال باختری نهاوند و 8هزارگزی جنوب کنگاور کهنه واقع است . کوهستانی و سردسیر و مالاریائی است و 590 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه . محصول آن غلات ، توتون ، حبوبات ، لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . در دو محل نزدیک بهم واقع است و تاریک دره بالا و پائین نامیده شده . سکنه بالا 400 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
    تاریک محله
    دهی در تنکابن . (سفرنامه مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 107). ده کوچکی است از دهستان گلیجان شهرستان تنکابن ، که 10تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). رجوع به سفرنامه مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 20 شود.
    تاریخ ترک
    مولف کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل کلمه تاریخ آرد: و از آن جمله تاریخ ترک است و سالهای آن نیز شمسی حقیقی است و شب و روز را به دوازده قسمت تقسیم کنند و هر قسمت را «چاغا» نامند و هر «چاغ » را به هشت قسمت تقسیم کنند و هرقسمت را «کهنا» گویند و باز شب و روز را به ده هزار قسمت تقسیم کنند و هر قسمت را «فنکا» نامند. و سال شمسی بنابر ارصادشان 365 روز و 2436 فنکا می باشد و سال را به 24 قسمت متساوی تقسیم کنند 15 روز و218456 فنکا. و ابتداء سال هنگامی است که آفتاب بدرجه شانزدهم «دلو» رسد. و همین طور ابتدای باقی فصول در اواسطبقیه برجها قرار گیرند. اما ماههای آنها قمری حقیقی است و مبداء هر یک از آنها اجتماع حقیقی است و نام ماههای آن از اینقرار است : «آرام آی »، «ایکندی آی »، «اوجونج آی »، «دردونج آی »، «بیشنج آی »، «آلتیج آی »، «یتنج آی »، «سکینج آی »، «طوقتنج آی »، «لوترنج آی »، «ان بیرنج آی »، «چغشاباطآی » و در هر یک از ماههای قمری یک قسم زوج از اقسام سال که عدد آن دو برابر عدد آن ماه است ، پس اگر قسم زوج در ماهی روی ندهد چنانکه این امر هم ممکن است ، زیرا مجموع دو قسم بزرگتر از یک ماه است آن وقت آن ماه زاید بشمار می آید و آن را بزبان خودشان شون آی نامند و این ماه را از این روی زاید شمرند تا مبداء ماه اول همیشه در حوالی مبداء سال باشد و ماه مزبور همان ماه کبیسه ای است و ترتیب سالهای کبائس درنزد ایشان بهمان ترتیبی است که در نزد عرب وجود دارد. بعبارت دیگر ایشان یازده ماه را در هر سی سال قمری به ترتیب بهزیجوج «ادوط» کبیسه می گیرند و ماه کبیسه در موضع معینی از سال واقع نمیشود بلکه ممکن است درمواضع مختلف آن روی دهد و عدد ایام ماه در نزد آنان 29 یا 30 روز است . بیش از سه ماه متوالی ، ماه تام نیاید و بیش از دو ماه متوالی هم ماه ناقص روی ندهد وهرگاه از سالهای ناقصه یزدگردی 632 بیندازند و از باقیمانده سی ، سی طرح کنند تا آنکه سی روز یا کمتر از آن باقی بماند در اینصورت اگر آن باقیمانده موافق یکی از سالهای مخصوص کبیسه باشد آنرا کبیسه گیرند و الا فلا. ولی اگر این ماه پس از هر یک از ماههای سال واقع شود آن وقت از راه استقراء و حساب اجتماعات آنرابدست آورند، و باید دانست که ایشان را ادواری است :
    اول ، که آنرا دورعشری نامند و مدت آن ده سال است و برای هر سال آنان ، نام خاصی بزبان ترکی وجود دارد.
    دور دوم را اثناعشری خوانند و هر یک از سالهای مذکور بلغت ترکی بحیوانی نسبت دهند و این همان دوری است که در میان دیگر اقوام نیز مشهور است .
    سوم دوره «ستونی » و مدت آن شصت سال است که مرکب از دو دور نخستین است که عبارت از شش دور «عشری » و پنج دور «اثناعشری » و اول این دوره در اول عشری و اثناعشری هر دو است و با این دوره های سه گانه همانطور که سالها را می شمرند ایام را نیز می شمرند و ایشان را دور دیگری است موسوم بدوره چهارم و دور اختیاری که بدان فقط ایام را می شمرند و مدت آن دوازده روز است و آن مثل ایام هفته در نزد آنان می باشد و هر روز آن را به یکی از رنگها نسبت دهند و به همان رنگ به زبان ترکی نامیده می شود. بعضی از این روزها در نزد ایشان منحوس و یا نزدیک بدان و برخی مسعود و یا نزدیک بدانست و در اختیارات بدان اعتماد کنند و هرگاه این دور بنخستین قسم فرد اقسام سال برسد روز آن دور را تکرار می کنند، به عبارت دیگر لازم نخست از این قسم و روز قبل از آن را در این دور یکی می شمرند و همچنین هر یک از اقسام سال و همچنین هر یک از روزهای ادوار چهارگانه به زبان ترکی دارای نام خاصی است و تفصیل این امر را از کتب عمل (تقویم ) می توان جست . و ترکان مبداء تاریخ خویش را ابتدای آفرینش عالم قرار دهند و به گمان ایشان در سال 660 یزدگردی از آغاز آفرینش عالم 8863 قرن و 9965 سال سپری شده است و گمان برند که مدت بقای عالم 300000 قرن است که هر قرن 10000 سال است . (کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 صص 68-69).