جستجو

تارب
مرکز ایالت پیرنه علیا در 849هزارگزی پاریس ، بر ساحل چپ رود «آدور» . آب آنجا بوسیله دو آب راهه وسیع در تمام محله ها که دارای 26055 تن سکنه است پخش می گردد، ساختمانهای شهر با مرمر و آجر بنا شده است . دارای چند کلیسای بزرگ متعلق به اواخر دوره «رومی » ، کلیسای «سن ژان » و کلیسای «کارمها» شایان ذکر میباشند.از کاخهای «مارگریت دو بآرن » جز برج بزرگی چیزی باقی نمانده است . دارای کارخانه های ذوب فلزات ، کاغذسازی ، نخ ریسی ، پارچه بافی و کارخانه های ماشین سازی است و تجارت شراب و پشم در آنجا رواج دارد. مولف قاموس الاعلام ترکی آرد: تاربه ، قصبه مرکزی ایالت پیرنه علیا از ایالات جنوبی فرانسه است در ساحل یسار رود «آدور» و در 756هزارگزی جنوب غربی پاریس واقع است . قصبه ای قدیمی و شهرک زیبائی است . دارای 18550 تن سکنه ، یک مکتب اِعدادی و یک دارالمعلمین ، باغ ملی بزرگ، موزه ، کتابخانه ، مدرسه توپخانه ،کارخانه های توپ سازی ، بیمارستانها و بازارها میباشد.در دوران کشورگشائی روم «تارب » شهر بزرگ و بااهمیتی بود و نامش «بی گوررا» بود. کراسوس آنجا را فتح کرد و نام جدید را بر آن گذاشت . پس از سقوط امپراطوری روم «تارب » چندین بار گرفتار هجوم «گت ها» ، «واندالها» ، «آلن ها» ، «واسکن ها» و «سارراسن ها» (مسلمانان ) گشت . در قرن نهم میلادی «نورماندیها» آن را بکلی ویران ساختند ولی در اواسط قرن دهم میلادی بوسیله «رایموند» اول دوباره آباد گشت . در تمام دوران قرون وسطی تا زمان سلطنت هانری چهاردهم در معرض جنگ و جدال بود و روی آرامش را بخود ندید. این ناحیه دارای یازده بخش و 102825 تن سکنه میباشد. بخش شمالی دارای شانزده بلوک و 20593 تن سکنه و بخش جنوبی دارای نوزده بلوک و 22725 تن سکنه است .
تارتسه
رجوع به تارتس شود.
تاردونی
پسر «ایکی » ، ظاهراً از پادشاهان لولوبی : «تاردونی » پسر «ایکی » که کتیبه ای بزبان و خط «آکادی » دارد، از خدایان بابل «شمش » و «اداد»یاری می طلبد، این «تاردونی » هم در همین زمان می زیسته و ظاهراً از پادشاهان «لولوبی » باید شمرده شود. (کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او، رشید یاسمی ص 27).
تاراج دادن
به یغما دادن . به غارت و چپاول دادن . چپو دادن: و مال او و خان و مان و چهارپایان او را تاراج داد. (فارسنامه ابن بلخی ص 103).
یکی را دست شاهی تاج داده
یکی صد تاج را تاراج داده .

نظامی .

تاراسکن
مرکز بخشی است در ایالت بوش دو رن فرانسه که در 17هزارگزی آرل در ساحل یسار رود رن واقع است و 8885 تن سکنه دارد. تجارت صابون و روغن زیتون و پنیر. کارخانه های کلاه سازی و کفش دوزی و فرشبافی و کالباس سازی دارد. دو پل زیبا بر روی رن دارد که یکی از آنها معلق و دیگری سنگی است . کلیسای سنت مارت متعلق بقرن دوازدهم میلادی که به سبک رومن بوده در سال های 1376 و 1449م . بسبک گوتیک تجدید بناشد. رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل «تاراسقون » شود.
تارباگاتای
(جبال ...) ناحیه کوهستانی در مغرب مغولستان : سهم «اوگتای » ولیعهد چنگیز از همه کمتر بود و انحصار داشت بناحیه جبال «تارباگاتای » و اطراف دریاچه «آلاگول » و حوضه نهر «ایمیل » که در آن دریاچه میریزد و در مغرب مغولستان واقعست . (تاریخ مفصل ایران از استیلای مغول تا اعلان مشروطیت تالیف عباس اقبال ج 1 ص 110). ... مخصوصاً «قیدوخان » پادشاه حدود جبال «تارباگاتای نبیره اوگتای » که بواسطه عملیات مادر «قوبیلای قاآن » سلطنت از خاندان پدرش خارج شده بود و پادشاه اولوس جغتای (ماوراءالنهر و ترکستان ) بر او شوریدند... (تاریخ مفصل ایران ... ص 162).
تارتن
(از: تار+ تن ، تننده ) عنکبوت را گویند. (آنندراج ) (فرهنگ نظام ).
  • جولاهه که بافنده جامه و اقمشه باشد.
  • کنایه از کرم ابریشم است . رجوع به تارتنک ، کارتن ، کارتنه و کارتنک شود.
  • تاردیانته
    تردینة. شهری به اندلس ، کنار رود «ابره » و کنار راه آهن «سرقسطه ». رجوع به حلل السندسیه ج 2 ص 68 و 177 شود.
    تاراج ده
    تاراج دهنده . بغارت دهنده .
    - دُر به تاراج ده:
    وگرنه من ِ دربه تاراج ده
    کمردزد را دانم از تاج ده .

    نظامی .

    تاراغ و توروغ
    آوایی که از برخورد دو چیز برخیزد. صدایی که از بهم کوفتن دو چیز حادث شود و موجب ناراحتی انسان گردد.
    تاربام
    صبح نخست ، صبح زود که هنوز هوا تاریک باشد. صبحی که هنوز تاریکی بر روشنی غلبه دارد. تاریک روشن .گرگ و میش . هوای صبح پس از دمیدن سپیده:
    سپیده دم که وقت تاربام است
    نبید راوقی رسم کرام است .
    ؟ (از شمس قیس در المعجم چ مدرس رضوی چ 1 ص 201).
    این بیت از منوچهری است . رجوع بدیوان منوچهری چ دبیرسیاقی ص 174 شود
    تارتنک
    (از: تار + تن ، تننده + '_َک ، پسوند) عنکبوت . (برهان ) (جهانگیری ) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (انجمن آرا). این کاف ، کاف تصغیر است ، تارتن نیز همان است:
    تنند ارچه هر دو تار، بود راه بیشمار
    ز زرتار مرد کار، بدیبای تارتن .

    ؟ (از انجمن آرا) (از آنندراج ).

    تاردیو
    اگوست آمبرواز. طبیب دانشمند فرانسوی ، فرزند «پیر الکساندر» . وی در سال 1818 م . در پاریس متولد شد و بسال 1879 در همان شهر وفات کرد. در سال 1850 بسمت طبیب مریضخانه ها منصوب شد و در 1858 به استادی طب قانونی و عضویت اکادمی طب انتخاب شد. آثار فراوانی دارد از آن جمله : ارتباط طب قانونی جنایت کنتس دو گرلیتز ،فرهنگ صحی عمومی و سلامت ،مطالعه طب قانونی درباب سوقصد اخلاقی ، مطالعه طب قانونی درباب سقط جنین ، مساله طب قانونی درباب امراض شخصی و امراض ساری .
    تاراج رفتن
    به غارت رفتن . به چپاول رفتن . به چپو رفتن . تاراج شدن .
    - به تاراج رفتن:
    تو خاقنی که بتاراج امتحان رفتی
    ز گرد کوره وارستگی طلب اکسیر.

    خاقانی .

    تاراغونه
    تاراگون . رجوع به تاراگون شود.
    تاربای
    ایلچی پادشاه ایغور بنزد چنگیزخان : اتراک ایغور امیر خود را «ایدی قوت » خوانند و معنی آن خداوند دولت باشد... چون چنگزخان بر بلاد ختای مستولی گشت ... ایدی قوت ... شاوکم را در خانه ای پیچیدند... و به اعلام یاغی شدن با قراختای و مطاوعت و متابعت کردن پادشاه جهانگیر چنگزخان «قتالمش قتا» و «عمراغول » و «تاربای » را بخدمت او فرستاد... (تاریخ جهانگشای چ قزوینی ج 1 صص 32 - 33).
    تار تنندو
    تار عنکبوت . تاری که تارتنک سازد خانه ساختن را:
    ز باریکی و سستی هر دو پایم
    تو گویی پای من تار تنندوست .

    آغاجی (از آنندراج ).

    تارز
    سخت و صلب .
  • مرده . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
  • تاراج زدن
    چپاول و غارت کردن . کلمه تاراج در قدیم گاهی با زدن صرف میشده است: و مالهای ایشان جمله تاراج زد. (فارسنامه ابن بلخی ). اگر مزدک خزانه تو تاراج زند منع نتوانی کردن چون متابع رای او شدی . (فارسنامه ابن بلخی ص 87). رجوع به تاراج شود.
    تاراکای
    نام دیگر آن چوقه . جزیره ای بر ساحل شرقی سیبریه در نزدیکی مصب رود آمور و بوسیله بغاز لاپروزه از جزایر ژاپن که در جنوب قرار دارد جدا می شود. این جزیره تابعدولت روسیه و به ایالت «ساحل » ملحق می باشد. شغل عمده مردم آنجا صید ماهی است . (از قاموس الاعلام ترکی ).