جستجو

بازنگری
1 ـ تجدید نظر. 2 ـ بازبینی .
باندرول
نوار یا کاغذ دراز و باریک که بر روی کالا چسبانند که نشانه کنترل کیفیت و بازرسی و نو بودن کالاست ، برچسب (فره ).
بحمدالله
سپاس خدای را، ستایش خدای را. ؛ ~والمنه سپاس خدای را و منت از او.
بدهکار
مقروض و وامدار. (ناظم الاطباء). کسی که بدیگری پولی را مقروض است . (از اصطلاحات فرهنگستان ). مدیون . غریم . فام دار. مقابل طلبکار و بستانکار. (یادداشت مولف ).
-امثال :
بدهکار را که بحال خود گذاشتی طلبکار می شود . (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 407).
  • (اصطلاح بانک محاسبه برداشتها و بدهکاریهای مشتری که در ستون بدهکار یادداشت کنند. مقابل بستانکار. (فرهنگ فارسی معین ).
  • بازنویسی
    دوباره نوشتن ، از نو تحریر کردن .
    باکفایت
    (از با+ کفایت ) لایق.قابل . باوقوف . (ناظم الاطباء). و رجوع به کفایت شود.
    بدهکاری
    صفت بدهکار. چگونگی بدهکار.
  • دَین . قرض . وامداری . قرض داری . (از یادداشتهای مولف ).
  • بازو دادن
    1 ـ یاری کردن ، معاونت نمودن ، 2 ـ لم دادن .
    بخته کردن
    قوام بخشیدن .
    بذرافشانی
    تخم ـ افشانی ، پاشیدن بذر.
    بازو گشادن
    1 ـ باز کردن و کشیدن بازو. 2 ـ گشاده دست بودن .
    بانمک
    (از: با + نمک ). که نمک دارد. نمکدار. نمکین . ملیح . باملاحت . خوش نمک . ملیحه .
  • خوشمزه . طیبت گو. خوش صحبت .
  • بخش شدن
    قسمت شدن ، تقسیم شدن .
    بذله گوی
    آدم شوخ ، خوش ـ محضر.
    بخوبر
    حقه باز، بدکار.
    بر اثر
    از پی ، به دنبال .
    باگت
    نوعی نان باریک لوله ای شکل .
    باهکیدن
    شکنجه کردن . (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (حاشیه فرهنگ اسدی ) (صحاح الفرس ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عذاب کردن . آزار دادن . پاهکیدن .
    بد انداختن
    1 ـ بداندیشی کردن ، بنای بدی کردن . 2 ـ آزار رساندن .
    بر انگشت پیچیدن
    بزرگ نمودن عیب و ایراد.