جستجو

با آب و رنگ
1 ـ گلگون . 2 ـ زیبا و قشنگ .
باتجربه
مجرب ، کاردان .
با پرستیژ
باآبرو، بااعتبار، دارای شخصیت .
باج بگیر
باج گیر، کسی که به سبب زور و نفوذ خود از دکان دارها و غیره وجوهی اخذ کند.
بارمایه
زادراه ، توشه برای مسافرت .
با خود
با خویشتن ، هوشیار.
باجربزه
لایق ، شایسته ، با قدرت ، مدیر.
بادربا
1 ـ نانخورش . 2 ـ جایی که در آن نانخورش زیاد باشد.
بارنهادن
زادن ، زاییدن .
با دندان
استوار در کار، نیرومند.
باحال
شوخ و سرزنده ، دل چسب ، شاداب .
بادسایی
تکبر، نخوت .
باآبرو
صاحب آبرو، آبرودار، باارزش ، بااعتبار.
باحجاب
دارای پوشش اسلامی .
بادشکن
دارو که نفخ معده بنشاند، که آروغ آرد و باد معده بیرون کند. بادکش . محلل ریاح . کاسرالریاح . طاردالریاح . تمام دانه های چتریان بواسطه اسانس های خود بعنوان بادشکن بکار میروند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 234): زیره سبز بادشکن است .
  • حائل ، حاجز برای باد: کوهها بادشکن باشند.
  • باابهت
    باشکوه ، باجلال .
    باحفاظ
    با شرم ، باحیا.
    باادب
    دارای ادب ، مؤدب . مق بی ادب .
    باحوصله
    شکیبا، باصبر.