جستجو

بداهه نوازی
ساختن آنی و فوری قطعات موسیقی .
بازارگرمی
زبان بازی برای تبلیغ متاع خود، مهارت در جلب مشتری .
بالا نمودن
نشان دادنِ قد و قامت خود.
بازالت
یکی از سنگ های آذرین که دارای سختی نسبتاً زیاد است . رنگ آن سیاه و لبه بریدگی هایش کند است . این سنگ در دستگاه شش وجهی و متبلور می شود.
بالابلند
1 ـ آن که قدش دراز باشد، بلندقد، بلندقامت . 2 ـ طولانی تر از حد معمول ، دراز. 3 ـ کامل و بدون کم و کسر.
بدترکیب
بدریخت . بدقواره . بدهیات . (یادداشت مولف ).
بازخرید
مزایای قانونی ای که یک کارگر یا کارمند پس از مدتی خدمت در یک سازمان یا شرکت دریافت می کند و از ادامه کار در آن سازمان دست می کشد.
باسمه تعالی
به نام خدا که والاست .
بالاخره
سرانجام ، عاقبت ، باری (فره ).
ببین و بترک
قسمی مهره که بر کلاه و یا گردن کودکان و خوبان آویزند دفع چشم بد را. مهره ای است که بر سر و بر کودکان آویزند دفع عین الکمال را. (یادداشت مولف ). ودعه . منقاف خرد و سپید. مورچه . شبه خرد و سپید.
بدرود گفتن
خداحافظی ک ردن .
بازخوانده
منسوب ، نسبت داده شده .
باشرف
شرافتمند، شریف ، بزرگوار. مق . بی شرف .
بالتبع
تبعاً، درنتیجه .
بتکده
بت خانه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فرخار. بهار. (حاشیه برهان چ معین ذیل فرخار). بیت الصنم . بیت الاصنام . معبد بت پرستان . جایگاه بتان . بمعنی بتخانه است زیرا که کده و کد بمعنی خانه است و آنرا بدون هاء نیز آورده اند چنانکه فرخی گفته:
به بتکد اندر بت را خزانه ای کردند
در آن خزانه به صندوقهای پیل گهر.

(از انجمن آرای ناصری ).

بدریخت
بدقیافه ، زشت ، دارای وضع ظاهری ناخوشایند.
بازخوردن
روبرو شدن ، برخورد کردن .
باشکوه
باعظمت ، باابهت .
بالرین
رقاصه حرفه ای .
بته جقه
نقشی زینتی شبیه سروی خمیده که بیشتر در صنعت قالی بافی ، ترمه ، زردوزی و مانند آن به کار می رود.