جستجو

بااستخوان
1 ـ نیرومند. 2 ـ اصیل ، خانواده دار.
باحیثیت
باآبرو، محترم ، باشخصیت . مق بی حیثیت .
باده پخته
شرابی که جوشیده باشد و دو سوم آن تبخیر شده ، یک سوم آن بماند. در عربی مثلث گویند.
باریکی
دقت و نازکی . (ناظم الاطباء). نازکی و لطافت و دقت . (آنندراج ). ظرافت . نازکی . (دِمزن ).
چو از باریک بینی موی میسفت
بباریکی سخن چون موی میگفت .

نظامی .

بااصل و نسب
اصیل ، خانواده دار، نجیب ، بااصالت . مق . بی اصل و نسب .
باخدا
مؤمن ، باتقوا، خداشناس .
باده خام
باده بسیار قوی .
باز افتادن
از چیزی (اُ دَ. اَ) محروم شدن از چیزی ، بی نصیب شدن از آن چیز.
بااطلاع
مطلع ، آگاه .
باد آبله
آبله هلاک کننده .
بادی بیلدینگ
تقویت عضلات بدن با حرکات قدرتی و رژیم غذایی مخصوص ، پرورش اندام . (فره ).
باانصاف
منصف ، عادل .
باد آورد
1 ـ گیاهی است خاردار و سفید رنگ با ساقه راست و برگ های بزرگ پوشیده از تار و گل های سفید، سرخ یا بنفش . 2 ـ نوایی است از موسیقی .
بادی گارد
محافظ شخصی .
باانضباط
1 ـ منضبط ، مرتب . 2 ـ کسی که کاملاً مقررات نظام را مراعات کند. مق بی انضباط .
باد آورده
چیزی که بدون رنج به دست آمده باشد.
بار بر کسی نهادن
تحمیل کردن .
بااهمیت
ارجمند، باارزش . مق بی اهمیت .
باد به دست
1 ـ محروم ، بدبخت . 2 ـ آدم بیهوده کار.
باز ماندن
1 ـ واماندن ، پس افتادن . 2 ـ به جا ماندن .