ابراهیم بن احمد رقی
از مشایخ صوفیه . او را با ابراهیم قصار صحبت بوده و به سال 347 ه' .ق . درگذشته است . سخنان بسیار در پند و موعظت از او منقول است .
ابدالی
منسوب به ابدال .
(حامص ) سمت و صفت ابدال . فقر. ترک . وارستگی .
ابدی
جاوید. جاویدان . باقی . همیشه در مستقبل . جاودان . جاودانه . جاودانی . که آخر ندارد از حیث زمان . بی کرانه . که معدوم نشود. (تعریفات جرجانی ). پاینده . پایا. که همیشه باشد. هرگزی . همیشه . مقابل ازلی .
(اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی .
ابراهیم اینال
یا ابراهیم یِنال . برادر مادری نخستین پادشاه سلجوقی ، طغرل بیک . در ابتدای دولت سلجوقی با برادر خود همراه بود و به او خدمت میکرد، امابه سال 450 ه' .ق . در همدان علم طغیان برافراشت و طغرل بر سر او تاخته سپاه او بپراکند و ابراهیم به ری گریخت و در آخر طغرل بر او دست یافته او را بکشت .
ابراهیم بن احمد طرخان
کتابی خطی در سیصد صفحه از او در اروپا موجوداست به نام کتاب السمات فی اسماء النبات بترتیب حروف معجم و مترادفات نباتی را ذکر کرده و ظاهراً در قرن هشتم هجری میزیسته است . (تاریخ اطبای عرب لکلرک ).
ابدام
در برهان و مویدالفضلاجسم آمده . شاهدی برای آن دیده نشد. محتمل است مصحف اندام باشد و در جمله ای اندام را که به معنی عضو است ابدام خوانده و بغلط بدو معنی جسم داده اند، واللّه اعلم .
ابدیت
جاودانی . پایندگی . لایزالی . دیرندگی . بی کرانگی در زمان .
ابراق
نام کوهی بمشرق جرجان . (مراصد الاطلاع ).
نام کوهی به نجد.
ابراهیم بابری
هجدهمین پادشاه از سلسله بابری مغول در هندوستان (1132 ه' .ق .).
ابراهیم بن احمد عجلی
یکی از رجال حدیث . او از یحیی بن ابی طالب روایت کرده است و در روایات او احادیث موضوعه هست .
ابراقات
نام آبی جعفربن کلاب را.(مراصد الاطلاع ). و در منتهی الارب ابرقان آمده است و ظاهراً غلط است چه یاقوت ضبط آنرا «بالفتح ثم السکون ورا و الف و قاف و الف و تاء مثناة» تصریح کرده است .
ابذاء
ناسزا گفتن . فحش گفتن .(زوزنی ). هرزه گفتن . بد گفتن . سقط و ناشایست گفتن .
ابراهیم بزاز
از این شاعر بیتی در لغت نامه اسدی برای کلمه نوفه شاهد آمده است :
با نعره اسبان چه کنم لحن مغنی
بانوفه گردان چه کنم مجلس گلشن ؟