جستجو

یکه خوردن
(اصطلاح عامیانه ) ازتعجب به حرکت آمدن . بر اثر تعجب لرزشی ناگهانی بر اندام افتادن . (فرهنگ لغات عامیانه ). ناگهان ترسیدن . از خبری یا گفتاری یک باره متحیر شدن و سخت عجب کردن .از دیدن امری غیرمنتظره یا شنیدن چیزی نامترصد دفعتاً ترس و شگفتی در کسی پدید آمدن . (یادداشت مولف ).
یکی نه یکی
(اصطلاح عامیانه ) یک درمیان . (فرهنگ لغات عامیانه ). رجوع به یک درمیان شود.
یلان
یلانشان . نام پهلوانی بوده است تورانی که بر دست بیژن مبارز ایرانی کشته شد و او را یلانشان نیز گفته اند. (آنندراج ) (از برهان ). و رجوع به یلانشان شود.
یلدا
لغت سریانی است به معنی میلاد عربی ، و چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می کرده اند از این رو بدین نام نامیده اند.باید توجه داشت که جشن میلاد مسیح (نوئل ) که در 25 دسامبر تثبیت شده ، طبق تحقیق محققان در اصل ، جشن ظهور میترا (مهر) بوده که مسیحیان در قرن چهارم میلادی آن را روز تولد عیسی قرار دادند. یلدا اول زمستان و شب آخر پاییز است که درازترین شبهای سال است و در آن شب یا نزدیک بدان ، آفتاب به برج جدی تحویل می کند و قدما آن را سخت شوم و نامبارک می انگاشتند. در بیشتر نقاط ایران در این شب مراسمی انجام میشود. شعرا زلف یار و همچنین روز هجران را از حیث سیاهی و درازی بدان تشبیه کنند و از اشعار برخی از شعرا مانند سنایی و امیرمعزی که به عنوان شاهد در زیر می آید رابطه بین مسیح و یلدا ادراک می شود. یلدا برابر است با شب اول جدی و شب هفتم دی ماه جلالی وشب بیست ویکم دسامبر فرانسوی . (از برهان ، آنندراج ، حواشی علامه قزوینی بر آثارالباقیه ، شرح پورداود در یشتها، فرهنگ فارسی معین و یادداشت مولف ):
چون حلقه ربایند به نیزه تو به نیزه
خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا.

عنصری .

یک وری
یک سمتی . یک سویی . یک جهتی . متمایل به یک جهت .
-یک وری افتادن ; در تداول عوام ، به یک پهلو دراز کشیدن بر زمین .(یادداشت مولف ).
-یک وری شدن کار ; فیصله یافتن بر یکی از دو صورت مخالف . به یکی از دو صورت استقرار یافتن . (یادداشت مولف ).
-یک وری کردن کار ; فیصل دادن بر یکی از دو صورت مخالف . (یادداشت مولف ).
-یک وری نگاه کردن ; به یک چشم نگریستن . (یادداشت مولف ).
  • در تداول عوام ، کج . وریب . (یادداشت مولف ).
  • یکه دلو
    از ایلات اطراف مشکین و از طوایف قوجه بیک لو، دارای 200 خانوار. ییلاق آنان در سبلان و قشلاق آنان در نون است و زراعت پیشه می باشند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 108).
    یکیی
    احدیت . یکی بودن . یگانگی: بدان که هر چیز که در تو محال است در ربوبیت صادق است چون یکیی که هرکه یکی رابه حقیقت بدانست از محض شرک بری گشت . (قابوسنامه ، ازفرهنگ فارسی معین ). و رجوع به احدیت و یگانگی شود.
    یلان باف
    چیزی است که خطوط محرف مثل داشته باشد و اکثر از آن حاشیه چادر و سجاف قبا و چپکن سازند. (آنندراج ). و رجوع به یلال باف شود.
    یلدرجی
    شمس الدین یا فخرالدین شرف الملک . وزیر سلطان جلال الدین خوارزمشاه . رجوع به شرف الملک و فهرست ج 2 تاریخ جهانگشای جوینی شود.
    یکون
    نوعی از جامه باشد، آن را از حریر الوان بافند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). جامه ای باشد که از حریر سازند. (صحاح الفرس ). جامه حریر الوان . (انجمن آرا) (آنندراج ).
  • یکونه . یکسان . (فرهنگ اسدی ):
    تو بیاراسته بی آرایش
    چه به کرباس و چه به خز یکون .

    ابوشعیب (از فرهنگ اسدی ).

  • یکه زیاد گفتن
    (اصطلاح عامیانه ) متلک گفتن . حرفهایی که موجب خشمگین شدن کسی است بر زبان راندن . (فرهنگ لغات عامیانه ).
    یکی یکدانه
    (اصطلاح عامیانه ) فرزند یگانه . فرزند منحصربه فرد. تنها فرزند پدر و مادر. (از فرهنگ لغات عامیانه ).
    یلان سینه
    نام پهلوانی ایرانی که با بهرام چوبینه به جنگ خاقان رفت . (ناظم الاطباء). نام یکی از سران سپاه هرمزبن نوشیروان که بهرام چوبینه در جنگ ساوه شاه سر جنگیان کرد. (یادداشت مولف ).
    یلدک
    آب نیم گرم که شیرگرم نیز گویند. (ناظم الاطباء).
    یکه سئود بالا
    دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه شهرستان بجنورد، واقع در 80000گزی شمال باختری مانه و 2000گزی جنوب شوسه عمومی بجنورد، با 319 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . این ده را به اصطلاح محلی سود می گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
    یکی یکی
    یکی پس از دیگری . به توالی . پی هم .
  • فرداً فرد. هریک جداجدا. یکی بعد دیگری .
  • یلانشان
    یلان . نام پهلوانی تورانی که بر دست بیژن کشته شد . (ناظم الاطباء). و رجوع به یلان شود.
    یلدوز
    اولدوز. ستاره .
  • (اِخ ) یا یلدیز. نام سرای سلاطین عثمانی در اسلامبول . قصری از سلاطین عثمانی در اسلامبول و معنی آن ستاره است . (یادداشت مولف ).
  • یک ونیم ساز
    صفتی باشد از صفات سازهای ذوی الاوتار. (برهان ) (آنندراج ). صفتی از صفات سازهای تاردار. (ناظم الاطباء).
  • نوعی ازفنون سازندگی . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
  • یکه سئود پایین
    دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه شهرستان بجنورد، واقع در 80000گزی شمال باختری مانه و 2000گزی شمال شوسه بجنورد-حصارچه ، با 568 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . این ده را به اصطلاح محلی سیود نیز می گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).