جستجو

یاقوت ساز
آن که با یاقوت اشیاء زینتی سازد.
  • (ن مف مرکب ) اشیاء ساخته شده از یاقوت:
    شمعهای بساط بزم افروز
    همه یاقوت ساز و عنبرسوز.

    نظامی .

  • یاقوتی نخشبی
    شاعری معاصر سوزنی است و سوزنی را با او مهاجات است . (یادداشت مولف ).
    یاشیل باش گنجعلی
    ده کوچکی است از دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر (خیاو). (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
    یاف
    یافه . بیهوده . (آنندراج ) (موید الفضلاء). بیهوده و یاوه و باطل . (از ناظم الاطباء).
  • گمشده . (آنندراج ) (موید الفضلاء). رجوع به یافه شود.
  • یاقوت سان
    مانند یاقوت سرخ:
    فلک چون جام یاقوتین روان کرد
    ز جرعه خاک رایاقوت سان کرد.

    نظامی .

    یاصول
    اصل و بن و بیخ و ریشه و نژاد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و الیاصول ، الاصل ، قال ابووجزة:و الیاصول ، الاصل . قال ابووجزة:
    یهز روقی رمالی کانهما
    عودا مداوس یاصول و یاصول .
    یرید اصل و اصل . صاحب اللسان آن را در ترکیب «و ص ل » آورده است و صاحب قاموس ذیل «ص ل » بنقل از ابن درید. (از تاج العروس ). رجوع به یاصول شود.
    یافا
    شهری به فلسطین کنار دریای مدیترانه ، با71000 تن سکنه . منسوب بدان یافی است . شهری است بر ساحل بحرالشام از اعمال فلسطین میان قیساریة و عکا دراقلیم سوم طول آن از جهت مغرب پنجاه و شش درجه و عرض آن سی و سه درجه است . شهری است از شام بر کران دریای روم و اندر وی مسلمانانند و شهری است با نعمت بسیار و کشت و برز و خواسته های بسیار. (حدود العالم چ دانشگاه ). ابن بطلان در رساله ای که به سال (442) نگاشته گوید یافا شهر قحط زده است و کمتر نوزادی در آن باقی می ماند و از این روی آموزگار کودکان در آن کمتر یافت شود. صلاح الدین هنگامی که ساحل را در (583) فتح کرد آن را نیز بگشود و سپس فرنگان ترسایان در (587) آن را باز گرفتند و سپس ملک عادل ابولکربن ایوب در(593) آن را باز ستاند و ویران کرد.نسبت بدان را گاهی «یافونی » گویند. (معجم البلدان ). و رجوع به یافی شود.
    یافونی
    منسوب به یافا، شهری به ساحل بحر الشام . (یادداشت مولف ). رجوع به یافا و انساب سمعانی و معجم البلدان ذیل یافا شود.
    یاقوت سنج
    اندازه گیرنده و سنجنده یاقوت:
    همان گوهری جام یاقوت سنج
    کلیدی است بر قفل بسیار گنج .

    نظامی .

    یاقوق
    نام جدید حقوق، شهری میان اشیر و نفتالی . (قاموس کتاب مقدس ). رجوع به حقوق شود.
    یاطاقان
    در اصطلاح مکانیک دو نیم دایره از جنس بوبیت است که در موتور اتومبیل جایی که دسته پیستونها بر روی میل لنگ نصب می شود قرار دارد. یاطاقان باید همیشه در روغن شناور باشد. یاتاغان .
    یافت
    یافتن . (از ناظم الاطباء). پیداشدگی . حصول و انکشاف . (ناظم الاطباء). پیدا کردن . تحصیل کردن . به دست آوردن . دریافت . درک: سبب یافتن طلب بود و سبب طلبیدن یافت . (کشف المحجوب ).
    همه خربندگان خر شده گم
    یافت خر خواهند و من گم خر.

    سوزنی .

    یافه
    بیهوده . (لغت فرس ) . هرزه و بیهوده . (فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا). بیهوده و یاوه و باطل و بی معنی و هرزه . (ناظم الاطباء):
    کی کردار بر اورنگ بزرگی بنشین
    می گردان که جهان یافه و گردانستا.

    دقیقی .

    یاقوت فام
    به رنگ یاقوت سرخ . یاقوت رنگ:
    بیامد از آنجایگه شادکام
    رخ از خرمی گشته یاقوت فام .

    فردوسی .

    یاقول
    دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان دره گز با 168 تن سکنه . آب آن از قنات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
    یاطب
    چند آب است در کوه اجا. (منتهی الارب ). علم مرتجل است برای آبهائی در اجاء:
    فوا کبدینا کلما التحت لوحة
    علی شربة من ماءاحواض یاطب
    ترقرق ماء المزن فیهن و التقی
    علیهن انفاس الریاح الغرائب .

    (معجم البلدان ).

    یافت آباد
    دهی است از شهرستان ری نزدیک تهران به میانه مغرب و جنوب غربی آن با 1905 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
    یافی
    منسوب به یافا. رجوع به یافا شود.
    یاقوت فروغ
    چیزی که فروغ یاقوت داشته باشد. (آنندراج ). چیزی که آب ورنگ آن مانند یاقوت باشد. (ناظم الاطباء):
    در هوای لب یاقوت فروغ تو عقیق
    اشک گرمی است که از چشم سهیل افتاده ست .

    صائب (از آنندراج ).

    یاقه
    در ترکی گریبان جامه را گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). یقه . یخه .