جستجو

چارسو شاه اصفهان
در حوالی میدان نقش جهان است و مدرسه ملا عبداللّه که از مدارس معتبره اصفهان است در این چارسو واقع است . (مرآت البلدان ج 4 ص 49).
چارشنبه
چهارشنبه . نام روز پنجم از هفته که بتازی اربعاء گویند. (ناظم الاطباء). نام روزی از روزهای هفته که بین سه شنبه و پنجشنبه است . اربعاء:
بشد چارشنبه هم از بامداد
بدین باغ کامروز باشیم شاد.

فردوسی .

چارطرف
چهارطرف . چارسمت . چارجانب . مشرق و مغرب و شمال و جنوب .
  • فوق و تحت و یمین و یسار.
  • چارده سنخاص
    از راه بجنورد که بطرف عراق میایند بعد از دو سه منزل به چارده سنخاص سنخاص میرسند قبل از ورود بجلگه از قریه دربند که واقع در دربندی است که نیم فرسخ امتداد داردو عرضاً تنگ میباشد عبور میشود. چارده سنخاص مابین اسفراین و بجنورد واقع و عبارت از چهار قلعه بزرگ است که به اندک فاصله با یکدیگر در جلگه سنخاص بناشده یکی از آن قلاع قریب الانهدام و سه قلعه دیگر آباد و در هر قلعه پنجاه الی شصت خانوار رعیت هست اسم یکی از قلعه ها اندغان است از دهنه دربند که وارد جلگه سنخاص میشوند بفاصله نیم فرسنگ این قلعه واقع است و قدری پائین تر قلعه موسوم به خدا شاه و قریه سنخاص معتبر و با سکنه و باغات است این محل یکی از معابرتراکمه بوده که بسمت عباس آباد و بسطام بتاخت و تاز میآمده اند چارده سنخاص بادهای تند بد دارد و در اطراف آن جنگل اورس زیاد است . (مرآت البلدان ج 4 ص 45).
    چارزبان
    کنایه است از پرگوی و کثیرالکلام . (آنندراج ).
    چارسو شیرازیها
    اسم یکی از محلات معتبره اصفهان است . (مرآت البلدان ج 4 ص 49).
    چارشنبه سوری
    آخرین چهارشنبه اسفند ماه هر سال شمسی که ایرانیان در شب آن جشن چارشنبه سوری میگیرند و آداب و رسوم خاصی را در آن شب برگزار میکنند. جشن چارشنبه سوری که از جشن های ملی و باستانی ایرانیان است و هنوز در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران شب این روز را بطرزی خاص جشن میگیرند. سعید نفیسی استاد دانشگاه تهران در شماره 11 سال اول و شماره 1 سال دوم مجله مهر درباره «چارشنبه سوری » مقاله مفصل و محققانه ای نوشته اند که قسمتهایی از آن را در اینجا نقل میکنیم : چهارشنبه سوری یعنی چهارشنبه عیش و عشرت و میرساند که این شب را برای جشن و سرور بنیاد گذاشته اند. این جشن ملی از قدیمترین زمانهای تاریخ در میان ایرانیان بوده است ... شب چهارشنبه سوری در ایران آئین خاص و تشریفات گوناگون دارد که هر یک از آنها را در ناحیه دیگر میتوان یافت .آئین چهارشنبه سوری یا شب چهارشنبه آخر سال بر دو قسم است یک قسمت از آن عمومی و مشترک میان تمام مردم ایران است که حتی بعضی از آنها را در ملل دیگر نژاد آریا میتوان یافت و قسمت دیگر آئین خصوصی است که مردم تهران بدعت گذاشته اند و از اینجا کم و بیش بشهرهای دیگر ایران رفته است . آن قسمت از آئین این شب که درتمام ایران معمول است از کرمان گرفته تا آذربایجان و از خراسان تا خوزستان و از گیلان تا فارس یعنی تمام این دشت وسیع که ایران امروز را فراهم ساخته است و زیباترین بقایای ایران باستانی است در هر شب چهارشنبه آخر سال با شور و دلبستگی خاصی آشکار میشود تمام مردم آذربایجان چه در شهر و چه در ده ها در آن شرکت دارند و حتی هنوز در میان مردم قفقاز معمول است . ایرانیانی که از دیار خود دور افتاده اند نیز آن را فراموش نمیکنند و ایرانیان مقیم ترکیه و مصر و هندوستان نیز در جامعه خود این رسوم و آداب را معمول میدارند.
    توپ مروارید: در میدان ارک طهران توپ کهن سالی بود که مدت صد سال بر فراز صفه ای جاگرفته بود و چون پیران زمین گیر از جای خود نمی جنبید - شبهای چهارشنبه سوری زنان و دخترانی که حاجتی داشتند مخصوصاً آن زنانی که در آرزوی شوی بودند از آن توپ بالا میرفتند و بر فراز آن دمی می نشستند و از زیر آن میگذشتند و در برآورده شدن آرزوی خود شک نداشتند و بچه های شیرخوار را که به اصطلاح «نحسی » میکردند یا ریسه میرفتند از زیر توپ مروارید و سر در نقاره خانه میگذراندند. این توپ را توپ مروارید مینامیدند و افسانه های گوناگون در حق آن میگفتند.
    آتش افروختن : زیباترین و شاید قدیمترین آداب چهارشنبه سوری آتش افروختن و جستن از آن و شادی کردن در کنارآتش است ....
    اینک تقریباً در تمام ایران شب چهارشنبه سوری توده هایی از بوته خودروی بیابانی فراهم می آورند و نزدیک یکدیگر قرار میدهند زن و مرد و پیر و جوان در صحن خانه یا در میدانهای عمومی و بر سر چهارسوها و چهارراههای شهر و ده از روی این اخگرهای افروخته یکی پس از دیگری جستن میکنند و در هر جستنی میگویند: «زردی من از تو سرخی تو از من » یعنی زردی بیماری و ناتوانی را از من بستان و سرخی و شادابی و تندرستی را که در خود داری بمن ببخش » پس از سوخته شدن خاکستری را که از آتش میماند باید در خاک اندازی جمع کنند و از خانه بیرون برند ودر کنار دیوار بریزند و آنکس که بیرون ریخته است در بازگشت در میزند باید از درون خانه از او بپرسند: «کیست ؟ » و او هم جواب دهد; «منم » گویند: «از کجاآمده ای ؟ » جواب دهد که : «از عروسی » بپرسند: «چه آورده ای ؟ » گوید: «تندرستی ».
    کوزه شکستن : مردم طهران تا چند سال پیش که از سر در نقاره خانه بالا میرفتند کوزه ای آب ندیده با خود میبردند و ازآنجا بزمین می افکندند و میشکستند و کسانی که بدانجادسترس نداشتند از بام خویش کوزه را بزمین می افکندنداینکار در بسیاری از نقاط ایران معمول است و عقیده دارند که بلاها و قضاهای بد را در کوزه متراکم کرده اند و چون بشکنند آن قضا و آن بلا دفع شود...
    آجیل : در شب چهارشنبه سوری آجیل خوردن از رسوم و آداب مخصوص است و مخصوصاً بایستی آجیل شور و شیرین باشد... در میان زنان ایران در شب چهارشنبه سوری و حتی مواقع دیگری که کسی را مشکلی در پیش باشد و استجابت مرادی را بخواهد آجیل مخصوصی با آداب و حضور قلب خاصی معمول است که نذر میکنند و داستان شیرینی برای ابتکار آن میگویند...
    آجیل مشکل گشا از آداب خاص شب چهارشنبه سوری نیست ولی کسانی که بدان اعتقاد کامل دارند گذشته از آنکه شب جمعه آخر هر ماه بدان عمل میکنند شب چهارشنبه سوری نیز به آداب آن میپردازند.
    فالگوش : کسانی که حاجتی دارند شب چهارشنبه سوری نیت میکنند و بر سر چهارراهی یا اگر چهارراه نبود بر سر رهگذری به فالگوش میایستند و نخستین عابری را که گذشت بسخن او توجه میکنند و هر چه از دهان او برون آمد در استجابت مقصود خود به فال نیک یا به فال بد میگیرند اگر آن نخستین سخن به اجابت آرزوی صاحب حاجت مطابق باشد آن آرزوی برآورده است و گرنه برآورده نیست . همین فال را ممکن است بر پشت در خانه ای یا در اطاقی گرفت و باید آهسته بپشت درآمد و بی آنکه کسانی که اندرون خانه یا اطاقند بدانند که کسی بر درایستاده است گوش فراداد و اولین سخنی را که گفته میشود در اجابت مقصود خود یا ناروا ماندن آن فال گرفت .
    گره گشایی : کسانی که بخت ایشان گره خورده و عقده ای در کارشان روی داده است چاره ای جز آن ندارند که شب چهارشنبه سوری گوشه دستمالی یا چارقدی یا گوشه دیگر از جامه خود و یا پارچه ای را گره زنند و بر سر راهی بایستند و از اولین کسی که بر ایشان گذشت خواستار شوند که آن گره را بدست خود بگشاید ممکن است قفلی را بر پارچه یا دستمال و یا گوشه ای از جامه بست و بر سر راه ایستاد و کلیدآن را به نخستین کسی که از راه میگذرد داد که با آن کلید قفل را بگشاید و عقده از کار فروبسته آن درمانده باز کند.
    دفع چشم زخم و بخت گشایی : برای بخت گشایی در شب چهارشنبه سوری تدابیری معمول است و از همه شگفت تر آن است که به دبّاغ خانه میروند و از آب دباغ خانه اندکی برمیدارند و با خود بخانه می آورند و برای گشوده شدن بخت بر سر میریزند.
    کندر و خوشبو: یکی از آداب چهارشنبه سوری آن است که زنان بر در دکان عطاری میروند و از او «کندر وشابرای کارگشا» میخواهند و تا عطار برود بیاورد فرار میکنند این دکان باید رو بقبله باشد سپس بدکان دیگری که رو بقبله باشد میروند و «خوشبو» میخواهند که مراد اسفند است و چون عطار پی آن برود باز میگریزند و سپس بدکان سومی که رو بقبله باشد میروند و مقداری کندر و اسفند میخرند و در خانه برای دفع چشم زخم و حل مشکل خود دود میکنند.
    قلیا سودن : یکی از وسایل دفع جادودر شب چهارشنبه سوری قلیا سودن است اندکی قلیای خشک در هاون برنجین کوچکی میریزند و هفت دختر نابالغ دسته میزنند و با آب میسایند و بر آن بول میکنند و آن آب را در چهارگوشه صحن خانه ای که آن را جادو کرده اندمیریزند و یقین دارند که بهمین تدبیر جادو باطل میشود.
    آش بیمار: در خانه ای که بیماری باشد شب چهارشنبه سوری باید در شفای او کوشید که بیماری او بسال دیگر نرسد برای این کار آشی میپزند که در میان زنان به اسم «آش بیمار» یا «آش امام زین العابدین بیمار» معروف است باید بادیه مسین بدست گرفت و با قاشق بدرخانه ای یا به در اطاق همسایه رفت و چنانکه او نداند که این خواهش از جانب کیست با آن قاشق بر آن ظرف مسین کوبید و صاحب خانه یا اطاق وجداناً مکلف است که چیزی که بتوان در آش ریخت مانند آرد یا برنج یا غلات و بنشن و پیاز و هر چه از این قبیل در خانه موجود باشد و اگر نیست چند شاهی پول در آن ظرف بریزد. هر چه در ظرف ریخته میشود باید در ترکیب آش داخل شود و اگر پول در آن ظرف دریوزه گری ریختند با آن پول باید لوازم آش را تدارک دیده و از آن آش بیمار را داد و بازمانده آن رابه تهی دستان رهگذر داد و همین آش هر دردی را شفا می بخشد.
    فال گرفتن با بولونی : یکی از شیرین ترین آداب چهارشنبه سوری که بیشتر جنبه بازی و تفریح گوارایی دارد فال گرفتن با بولونی است . بولونی کوزه دهان گشاد کوچکی است که درخانه های ما فراوان است و در آن ادویه خشک یا ترشی و مربا و غیره میریزند زنان و دختران جوان گرد یکدیگر جمع میشوند و کوزه ای را می آورند هر کس هر چه همراه خود دارد و نشانه ای از او بشمار میرود در آن بولونی می اندازد و اشعار مختلف در وصف الحال که بتوان بدان تفال کرد بر قطعه های کاغذ مینویسند و تا کرده در بولونی میاندازند سپس دختر نابالغی را میخوانند و اودست در بولونی میکند و پاره ای کاغذ را بیرون می آوردو یکی از حاضران شعری را که بر آن نوشته است میخواند سپس همان دختر یکی از آن اشیاء را بیرون می آورد و ارائه میدهد و آن شعر که خوانده شده است فالی است که در حق صاحب آن نشانی زده اند در اصفهان یک سرمه دان ویک آئینه کوچک نیز علاوه بر آن اشیاء در بولونی میاندازند و با دیوان حافظ تفال میکنند یعنی هر چیزی که از بولونی بیرون آمد برای صاحب آن فالی از دیوان حافظ میزنند.
    آداب چارشنبه سوری در شهرهای دیگر ایران : شهر تهران بهترین مجموعه آداب ملی ایران است ... و در آداب چهارشنبه سوری نیز مردم تهران تمام رسوم متداول را حفظ کرده اند...
    در شیراز: آتش افروختن در معابر و خانه ها، فالگوش ، اسپند سوختن ، نمک گرد سر گرداندن ! در موقع اسفند دود کردن و نمک گردانیدن اوراد مخصوصی است که زنان میخوانند، قلمروچهارشنبه سوری در شیراز صحن بقعه شاه چراغ است و درآنجا نیز توپ کهنه ای است که مانند توپ مروارید تهران زنان از آن حاجت میخواهند.
    در کرمانشاه : مراسم چهارشنبه سوری چندان جالب دقت نیست و تنها چیزی که مرسوم است همان پریدن از روی آتش است .
    در اصفهان : آتش افروختن در معابر; کوزه شکستن ، فالگوش ; گره گشایی و غیره کاملاً متداول است و تمام آن آدابی که در طهران معمول است در اصفهان نیز رواج دارد و شکوه شب چهارشنبه سوری در اصفهان از تمام شهرهای ایران بیشتر است .
    در مشهد: گره گشایی ; آتش افروختن ; کوزه شکستن و آتش بازی متداول است وعلاوه بر آن تفنگ خالی کردن نیز معمول است و در هر خانه ای یکی دو تیر تفنگ میاندازند. در سایر شهرهای خراسان نیز چنین است .
    در زنجان : آتش افروختن ، فالگوش و کوزه شکستن معمول است و در کوزه شکستن اختصاصی که مردم زنجان دارند این است که پولی با آب در کوزه میاندازند و ازبام زیر میافکنند. دیگر از خصوصیات مردم زنجان این است که دخترانی را که میخواهند زودتر شوهر بدهند به آب انبار میبرند و هفت گره بر جامه ایشان میزنند و پسران نابالغ باید آن هفت گره را بگشایند. یکی از آداب دیگر مردم زنجان این است که از روزنه بخاریها یااجاقهای خانه طنابی داخل اطاق میکنند و بوسیله آن طناب چیزی طلب میکنند صاحب اطاق مکلف است اولین چیزی که در دسترس او بود بر طناب ببندد و چون طناب را بالا کشیدند بوسیله آن چیزی که بر طناب بسته اند فال میگیرند مثلاً اگر جاروبی بر طناب بسته باشند از آن فال بد میگیرند که خانه خراب خواهد شد و خانه ایشان راجاروب خواهند کرد و اگر پاره نانی ببندند فالی نیک میگیرند که وفور نعمت خواهد بود و اگر شیرینی به طناب ببندند نشانه شیرین کامی است .
    در تبریز: آتش بازی و گره گشایی از قدیم معمول بوده است آتش افروختن در این اواخر متداول شده است . آجیل و میوه خشک خوردن از ضروریات است و ترک نمیشود اگر دوست یا مهمان و تازه واردی داشته باشند باید حتماً شب چهارشنبه سوری خوانچه ای از آجیل و میوه خشک برای او بفرستند دیگر از خصوصیات مردم تبریز آن است که از بام خانه ها بر سر عابرین آب میپاشند این عادت از آداب بسیار قدیم نژاد ایرانی است و در زمان ساسانیان معمول بوده است که در جشن نوروز مردم بر یکدیگر آب میپاشیده اند. و هنوز در میان ارمنیان و زردشتیان ایران هم معمول است که در یکی از جشنهای خود بر یکدیگر آب میریزند. در تبریز هم در میدان ارک توپی است مانند توپ مروارید طهران که زنان به آن متوسل میشوند. در آذربایجان مخصوصاً در شهر تبریز تیر انداختن در شب و چهارشنبه سوری بسیار متداول است و حتی بدرجه ای در این باب مبالغه می کردند که سابقاً در هر کجا فوج سربازی بود می بایست در آن شب صف بکشند و دسته جمع تیر بیندازند و صاحبمنصبان نمیتوانستند افواج خود را از این کار مانعگردند.
    در ارومیه . شب چهارشنبه سوری بر بام خانه ها میروند و کجاوه ای را که زینت کرده وآرایش داده و بر آن طاقه شال کشمیری کشیده و آئینه بسته اند با طنابی از بام بسطح خانه فرود می آورند و میگویند: «بکش که حق مرادت رابدهد» کسی که در خانه است مکلف است که در آن کجاوه شیرینی و آجیل شور و شیرین و میوه خشک بریزد و پس از آنکه چیزی در آن ریختندبا طناب آن را بالا میکشند و بخانه دیگر میبرند مخصوصاً دامادی که تازه زن گرفته و هنوز عروسی نکرده است موظف است که چنین کجاوه ای ببام خانه عروس ببرد و اگر نتوانند از بام بالا روند باید به پشت در روند و در پشت در پنهان شوند که کسی نبیند و آن کجاوه را دراطاق بیندازند و بهمین نهج چیزی طلب کنند. (نقل از مقاله ای تحت عنوان «چهارشنبه سوری » بقلم سعید نفیسی مندرج در شماره یازدهم سال اول و شماره اول سال دوم مجله مهر). دکتر محمد مقدم استاد زبان شناسی دانشکده ادبیات در جشن چهارشنبه سوری (اسفند 1336 ه' . ش .)که در آن دانشکده برگزار شده سخنرانی کرده اند و مجله دانشکده ادبیات در شماره سوم سال پنجم خلاصه سخنرانی ایشان را چاپ کرده است که قسمتی از آن سخنرانی را در اینجا نقل میکنیم : خاستگاه چهارشنبه سوری مانند بسیاری دیگر از مشکلات تاریخی ایران باستان پوشیده بود تا «ذ.بهروز» در بررسیهای خود آن را روشن کرد (نگاه کنید به ذ.بهروز تقویم و تاریخ در ایران از رصد زردشت تا رصد خیام ، زمان مهر و مانی ، تهران 1331 شماره 15 ایران کوده ) اکنون میدانیم که شب چهارشنبه سوری جشنی است که مانند بیشتر جشنهای ایرانی که با ستاره شناسی بستگی دارند مبداء همه حسابهای علمی تقویمی است . در آن روز در سال 1725 ق.م . زردشت بزرگترین حساب گاه شماری جهان را نموده کبیسه پدید آورده و تاریخهای کهن را درست و منظم کرده است . امسال که جشن چهارشنبه سوری میگیریم سه هزار و ششصد و هشتاد و سومین باری است که این جشن در ایران گرفته میشود. (مجله دانشکده ادبیات شماره 3 سال پنجم ). رجوع شود بشماره 11سال اول و شماره 1 سال دوم مجله مهر و نشریه شماره 2 انجمن ایرانشناس و شماره 15 ایران کوده .
  • چارشنبه آخرین ِ ماه صفر. (آنندراج ).
  • چارطوفان
    چهارطوفان . چارنوع طوفان . طوفان آب و طوفان خاک و طوفان باد و طوفان آتش . عبارت از طوفان آب که بر قوم نوح علیه السلام رسیده و طوفان باد بر قوم هودعلیه السلام و طوفان آتش بر قوم لوط علیه السلام و طوفان خاک بر قوم صالح علیه السلام . (آنندراج ):
    نه مرد این دبستان است هر دم جنبشی در وی
    به هر دم چارطوفان نیست در بنیاد ارکانش .

    خاقانی .

    چارده طبس
    نام ناحیه ای در طبس خراسان . در سال هشتصد و نه هجری که میانه دو برادر یعنی میرزا پیر محمد و میرزااسکندر گورکانی بهم خورده یگانگی به بیگانگی بدل شدمیرزا پیر محمد میرزا اسکندر را گرفته بندی بر پایش نهاد و به صحابت بعضی از معتمدان بصوب خراسان فرستاد او در چارده طبس بند را شکسته و از چنگ محصلان خود را خلاص کرده باصفهان رفت . (مرآت البلدان ج 4 ص 45).
    چارزبانی
    کنایه از چار عناصر است که به چار زبانیه دوزخ تشبیه شده است . (انجمن آرای ناصری ):
    اسیر طبع مخالف مدار جان و خرد
    زبون چارزبانی مکن دو حور لقا.

    خاقانی (از انجمن آرا).

    چارسو علیقلی آقا
    یکی از چارسوهای اصفهان و در محله ای واقع آن محله را نیز بهمین اسم مینامند و با محله بیدآباد مجاورت دارد. مدرسه ای عالی و حمامی بسیار معتبر موسوم بمدرسه و حمام علیقلی آقا در نزدیکی چارسو است علیقلی آقا ظاهراً از امرای صفویه بوده و در بناهای مزبور منتهای سلیقه را به کار برده و در کمال استحکام و امیتاز ساخته است وسنگهای مرمر و غیره و کاشیهای قیمتی نفیس که در مسجد و حمام علیقلی بکار رفته محل توجه ابصار و انظار مسافرین و سیّاحان عالم است . (مرآت البلدان ج 4 ص 49).
    چارشنبهی
    منسوب به چارشنبه:
    در منکر صنعتم بهی نیست
    کالاّ شب چارشنبهی نیست .

    نظامی .

    چارعلم
    ظاهراً پیشوایان مذاهب اربعه (شافعی ، حنفی ، حنبلی ، مالکی ). چارامام . چارخلیفه . چارتن پیشوایان مذاهب اهل سنت:
    چارعلم رکن مسلمانی است
    پنج دعا نوبت سلطانی است .

    نظامی .

    چارده کلاته
    یکی از بلوکات هزارجریب است در جلگه واقع شده و رودخانه ای از مشرق بمغرب در آن جاری است . کوههای اطراف این جلگه از هر قبیل چرنده و طیور و وحوش دارد حتی حیوانات شکاری و سباع از قبیل پلنگ و گرگ و غیره در آنجا یافت میشود. چارده کلاته عبارت است از چار قریه که «ورزن » و «زردوان » و «قلعه »و «خرابه ده » باشد گندم آنجا معروف است و نان خاصه سفره سلاطین قاجار همیشه از گندم چارده کلاته بوده وهست کلیه این بلوک فیمابین چشمه علی دامغان و شاه کوه است یعنی از شاه کوه به چارده کلاته شش فرسخ و از چشمه علی سه فرسخ و چون بدریای خزر نزدیک است آنجا را مه میگیرد و سلاطین با فر و تمکین قاجار قبل از آنکه بر تمام ایران استیلا پیدا نمایند از صفحات مازندران به چارده کلاته ییلامیشی میکردند خاقان خلد آشیان فتحعلی شاه طاب اللّه ثراه باغی در چارده کلاته طرح کرده اند که معروف بباغ شاه است زکیخان زند در زمان سرداری استرآباد و مازندران در سنه هزار و صد و هشتاد و هشت چارده کلاته را قتل نمود و چندین کله منار ساخت از معارف چارده کلاته رضا قلیخان امیرالشعراء متخلص به هدایت است که از امرای بزرگ این دولت ابد آیت و مصنفین معتبر و اساتید شعراء و بفنون فضایل و مکارم اخلاق معروف و موصوف بوده ... (مرآت البلدان ج 4 ص 45 و 46).
    چار زبر
    رجوع به چهار زبر شود.
    چارسوق
    چارسو. چاربازار. محلی در بازار که بچارسمت راه دارد و هر سمت دارای بازار و دکاکین است .
    چارشوب
    چارسو. (ناظم الاطباء). بمعنی چارسو است و بترکی چارشو هم میگویند. (شعوری ج 1 ص 329):
    گر شودت مقتضی رفتن بازارها
    ورنه مرو بهر هیچ جانب هر چارشوب .

    (از شعوری ).

    چارعلیا
    قریه ای است از قرای قاینات قدیم النسق که از آب قناب مشروب میشود و معدودی سکنه دارد. (مرآت البلدان ج 4 ص 50).
    چاردهم
    مخفف چهاردهم . چیزی که در مرتبه چهارده واقع شود. (ناظم الاطباء).
  • بدر و ماه تمام . (ناظم الاطباء).
  • چار زیر
    نام محلی کنارراه کرمانشاه و قصر شیرین میان شاه پسند و حسن آباد.