جستجو

پاردسو
نوعی جامه که بر روی جامه های دیگر پوشند.
پارسچی
تربیت کننده پارس (یوز). یوزدار. رجوع به بارسجی و بارس شود.
پارک ملی یلوستون
ناحیه ای از اتازونی در شمال غربی ویومینگ.
پارناس
نام آپولون رب النوع یونانی و نام «موزها».
پارتاک
یا پارتاسن ولایتی بجانب جنوب شرقی سغد. اسکندر آنرا پس از اتمام کار سغد و بزنی کردن رُخسانه دختر حاکم آن ناحیت بگشود و خورین حکمران آنجا را باز ولایت داد. رجوع به تاریخ ایران باستان مشیرالدوله صص 1739-1740 شود.
پاردم
ثَفر. (دهار) (منتهی الارب ). زیردمی . رانکی . (برهان ). قشقون . گوزبان ، دوالی از ساز اسب که به زیر دُم اوفتد. چرمی باشد پهن که بر پس پالان چاروا دوزند و بر پس ران چاروا اندازند و بعضی گویند چرمی باشد که بر پس زین اسب بندند و بر زیر دم اسب اندازند و این اصح ّ است . (برهان ). معنی ترکیبی ، ریسمان دُم ; یعنی ریسمانی که در دُم حیوانات کنند چه پال بمعنی ریسمان است . (فرهنگ رشیدی ): یزدجرد... خود برخاست و بیرون آمد و فراز اسب شد و او را بنواخت اسب خاموش شد تا او را بزین درآورد و تنگ برکشید و لگام بر سرکرد و خواست که پاردم درافکند اسب هر دو پای بر سینه اش زد و درهم شکست و یزدجرد بیفتاد و بمرد. (تاریخ طبری ترجمه بلعمی ). اسبی بلند برنشستی با بناگوش و زیربند و پاردم و ساخت آهن سیمکوفت . (تاریخ بیهقی ).
گر همچو بحرموج زند رزمگه بخون
مر باره تو را نرسد تا بپاردم .

مسعودسعد.

پارسستان
قسمت غربی خشترپتی کارامانی .
پارناسین
مربوط به پارناس .
  • به دسته ای از شعرا در ادبیات فرانسه که بر خلاف اصول (لیریسم رمانتیک ) نوعی شعر مصنوع میسرودند.
  • نوعی از پروانه های زیبادر نیمکره شمالی که آنها را آپولون نیز میخوانند.
  • پارتاکنان
    یکی از طوایف ششگانه مادی بروایت هرودت . رجوع به تاریخ ایران باستان ج 1 ص 175 و رجوع به بند 101 تاریخ هرودوت شود.
    پاردم سائیده
    گربُز. بی شرم و بی حیا از بسیاری کارهای زشت .
    پارسل
    پیِر. برادرزاده ژُزِف پارٌّسل نقاش معروف فرانسوی . مولد بسال 1670م ./1080 ه' . ق. و وفات در سنه 1739م ./1151 ه' . ق.
    پارکها
    در اساطیر یونانی پارکها سه ربةالنوع دوزخ و حاکم بر زندگی بشرند و تاروپود حیات آدمی بدست ایشان رشته شود. از این سه یکی بنام کلوتو بر ولادت فرمانروائی دارد و گلوله نخ بدست اوست دیگری لاسزی که دوک را چرخاند و سه دیگر آتروپس که رشته را بُرد.
  • نام پرده نقاشی از میکلانژ و آن در تالار فلورانس محفوظ است .
  • پارنان
    موضعی به کنار راه اهواز و بهبهان میان خلیفه آباد و بهبهان در 287000 گزی اهواز.
    پارتنیوس
    شاعری به یونان قدیم او بسال 65 ق. م . در یکی از جنگهای مهرداد هفتم با رومیان ، اسیر رومیان شد و او را به شهر رم بردند و چون به فضل و دانش وی آگاه شدند با اکرام و اعزازی بسزا آزاد کردند.
    پاردم گر
    ثفار. (مهذب الاسماء).
    پارسنگ
    سنگ و جز آن که در کپه سبک ترازو نهند تا هر دو کپه معادل شود. چیزی که در یک کفه نهند تا با کفه دیگر برابر شود. (برهان ). پاسنگ. پاهنگ:
    بست دوران بر رکوی چرخ چندین سنگ و خاک
    لیک در میزان حکمت کم بود از پارسنگ.

    کاتبی .

    پارگا
    شهری به یونان در ساحل ایونی به شمال جزیره پاکزو دارای 5000 تن سکنه و ترکان آنرا پارغه گویند.
    پارنج
    زری باشد که به شاعران و مطربان و امثال ایشان دهند تا در جشن و میزبانی حاضر شوند و زری را نیز گویند که به اجرت قاصدان دهند. (برهان ). پایمزد. حقالقدم:
    مغنّی را که پارنجی بدادی
    بهر دستان کم از گنجی ندادی .

    نظامی .

    پاردن
    بخشایش . عفو. اغماض . آمرزش . گذشت . غفران . مغفرت .
  • عذر میخواهم . پوزش می طلبم . ببخشید. عفو کنید.
  • پارسوآ
    نام قبایل پارس َ در کتیبه های آشوری .