جستجو

واسپوهرگان آمارکار
مستوفی خراج ایالت واسپوهرگان . (از: ایران در زمان ساسانیان ص 136 و 144).
واسط بایره
از دهکده های قم از ناحیه سراجه . (تاریخ قم ص 136 و 121).
وازواز
بازباز. با فاصله . مجزی .
-وازواز راه رفتن ; هنگام رفتن پایها را دور از یکدیگر نهادن . گشاد گشاد رفتن .
واسپوهری ساسانگان
لقب شاهزاده پیروز برادر شاهپور اول ساسانی . (از: ایران در زمان ساسانیان ص 125).
واسط بلخ
از دهکده های بلخ است . (از معجم البلدان ).
واز و ولنگ
گشاده . ولنگ و واز. متشتت وپراکنده . غیر متصل به هم . رجوع به ولنگ و واز شود.
واسط نجد
نام موضعی است مذکور در شعر ذیل از خداش بن زهیر شاعر عرب:
عفا واسط اکلاوه فمحاضره
الی حیث نهیاسیله فصدائره .

(معجم البلدان ).

واسقود و غامه
تلفظ ترکی واسکو دو گاما. رجوع به قاموس الاعلام ترکی و واسکو دو گاما شود.
وازه کرود
ناحیه ای است در قم که دارای چهل و شش ده بوده است . (تاریخ قم ص 58).
واژگونه شدن
واژگون شدن . سرنگون شدن .وارونه شدن . باژگونه شدن . رجوع به واژگون شدن شود.
واستادن
در تداول عوام ، ایستادن . بازایستادن . بر پای ماندن .
واسط نوقان
دهکده ای است در نوقان طوس که واسط الیهود نیز نام دارد. (لباب الانساب ).
واسقون
صورتی از نام قوم باسق یا باسک . این قوم در دو طرف سلسله جبال پیرنه غربی میزیسته اند و بسیار جنگجو بوده اند. (قاموس الاعلام ترکی ).
وازه کوه
ناحیه ای است در مازندران نزدیک رستمدار و حوالی آن . (ترجمه مازندران و استراباد رابینو ص 176).
واژگونه کردن
معکوس کردن . برگرداندن . برگردانیدن . قلب . سرنگون کردن . رجوع به واژگون کردن شود.
وازیج
رشته انگور. (یادداشت مولف ).
  • شاخه درخت رز.
  • هر چیزی که با آن خوشه انگور را آویزان می کنند.
  • جائی که به آن خوشه انگور را می آویزند. (ناظم الاطباء).
  • چفته . (یادداشت مولف ). تکیه گاه درخت رز.
  • جوانه درخت رز.
  • جائی که از آن خوشه انگور میروید. (ناظم الاطباء). و نیز رجوع به وادیج شود.
  • واستاندن
    واستدن . واپس گرفتن . استرداد. بازگرفتن . پس گرفتن . بازستاندن:
    لیک آن داده را به هشیاری
    واستاند که نیک بدگهر است .

    خاقانی .

    واسطه
    واسطة: در میان بونده . (آنندراج ). هر چیزی که در میان واقع میگردد. (ناظم الاطباء). وسط. میان : و الا واسطه آن به حیرت کشد. (کلیله و دمنه ). در واسطه نیشابور سمکی تا سماک و فلکی ثامن بر افلاک ظاهر شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ سنگی ص 439). قلعه او در واسطه بیشه های به انبوه بود. (ترجمه تاریخ یمینی چ سنگی ص 415). چون بواسطه دیار هند رسید لشکر به تخریب دیار... دست برگشاد. (ترجمه تاریخ یمینی چ سنگی ص 292).
  • میانجی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وسیط. (اقرب الموارد):
    جز ثنای تو نیست واسطه ای
    به میان من و میان قلم .

    مسعودسعد.

  • واسکو دو گاما
    واسکو دا گاما. دریانورد مشهور پرتقالی . وی درسینو واقع در المتژو به سال 1469 متولد شد و در 1524 در کشن هندوستان درگذشت . وی به سال 1487 به وسیله ژان دوم به هند گسیل شد و از جنوب افریقا و دماغه امید به آن دیار رفت و در 1498 به کلیکوت مدرس درکنار دریای عمان رسید و در 1499 به میهن بازگشت ولی دوباره به سال 1502 بعنوان دریاسالار هند به آنجا عزیمت کرد. و تاسیساتی در موزامبیک و سفالا ایجاد کرد و انتقام بازرگانان پرتقالی را که قتل عام شده بودند، از اهالی کلیکوت گرفت و نخستین مرکز بازرگانان پرتقال را در ناحیه کشن تاسیس کرد. راجه ها و امرای کشن و کننور را وادار کردکه نفوذ پرتقال را بر آن نواحی به رسمیت بشناسند، واسکودوگاما در 1503 به پرتقال بازگشت ولی مورد حسد واقع شد و 21 سال گوشه نشینی اختیار کرد. و در 1524 ژان سوم وی را نایب السلطنه هند کرد ولی او پیش از سر و صورت دادن به وضع متصرفات و مستملکات پرتقال در این کشور درگذشت شرح نخستین سفر واسکودوگاما به وسیله کاموئن در کتابی به نام لوزیاد نوشته شده است .
    وازیچه
    دهکده ای است از دهستان ماربین بخش سده شهرستان اصفهان واقع در هفت هزارگزی جنوب سده و سه هزارگزی راه شوسه نجف آباد به اصفهان این دهکده در جلگه واقع و هوای آن معتدل است و 163 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).