جستجو

وازبنده
ده کوچکی است از بخشهای حومه شهرستان نائین در 25 هزارگزی جنوب غربی نائین واقع شده و سکنه آنجا 10 تن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
وارسی کردن
رسیدگی کردن و بطور دقیق آگاهی حاصل کردن . (از ناظم الاطباء). تحقیق. تفتیش کردن . نیک تفتیش کردن . تجسس . تفحص کردن . پژوهش کردن . (از یادداشتهای مولف ).
واره دادن
(... شیر)به نوبت دادن شیر به هم . رسم است در بعضی نقاط که همه آنان که شیر اندک دارند به نوبت آنچه را که در یک روز از گوسفندان یا گاوان آن نقطه به دست می آید به یک تن دهند و پس از چندی به دیگری و به همین ترتیب هرچند روزی تمامی شیر آن محل سهم یکی باشد و چون نوبت شیر یکی رسد گویند واره اوست . رجوع به واره شود.
وازپیچ
بادپیچ . رجوع به بادپیچ ، وازنیچ ، وازینج شود.
وارگ پهنه
ده کوچکی است از دهستان موگوئی در بخش آخوره شهرستان فریدن که در 38 هزارگزی شمال غربی آخوره واقع شده است و دارای 66 تن سکنه میباشد. لهجه اهالی آن لری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
وازتنگه
ده کوچکی است از دهستان نائیج بخش نور شهرستان آمل که در بیست و شش هزارگزی مغرب آمل و سه هزارگزی واز واقع شده است و دارای 20 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
وارونا
از خداوندان هندو. در کتاب یشتها تالیف آقای پورداود چنین آمده است : اهورامزدای ایرانیان مانند زئوس یا ژوپیتر از پروردگاران طبیعت نیست در واقع به هیچیک از پروردگاران اقوام قدیم شباهتی ندارد نه با خدایان سومر و آکاد و آشور و بابل (فنیقی ) و مصر و نه با پروردگاران یونان و رم حتی با هیچیک از خداوندان هند مثل اندرا و وارونا و غیره که روزی معبود و مسجود ایرانیان هم بوده اند مناسبتی ندارد... در نزد هندوان اسور غالباً از برای پروردگاران بزرگ استعمال شده است و بخصوص دروید عنوان وارونا میباشد، این عنوان نیز در کتاب مقدس هندوان فقط چهار بار به انسان داده شده است . گفتیم که امشاسپندان به آدی تیاس برهمنان مربوط است ، در آیین هندوان آدی تیاس عبارت است از هفت تن از پروردگاران . آدی تیاس یعنی پسران آدی تی که آلهه ای میباشد. از میان این هفت برادر اسم وارونا و میترا غالباً تکرار شده است و گاه هم ایرمان در جزو آنان شمرده میشود . رجوع به وارون و وارونه و ایران باستان ج 1 ص 39 شود.
وارهیدن
خلاص شدن . رها شدن . (ناظم الاطباء).وارستن . آزاد شدن . خلاص یافتن . بازرهیدن:
سال دیگر گر توانم وارهید
از مهمات آن طرف خواهم دوید.

مولوی .

وازچیر
ده مخروبه ای است از بخش حومه شهرستان نائین . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
وارشیداه کنان
وارشیداگویان:
پای ناخوانده رسید و نفر مویه گران
وارشیداه کنان راه نفر بگشائید.

خاقانی .

وارون بخت
بخت برگشته . وارونه بخت:
چه کند زورمند وارون بخت
بازوی بخت به که بازوی سخت .

سعدی .

وازد
از دهکده های سمرقند. رجوع به وازذ و وازدی شود.
وارطو
ناحیه ای است در ولایت بتلیس (در ترکیه ) که در منتهای شمال شرقی سنجاقِ «موش » قرار دارد. از مشرق به بولانق، از جنوب به «موش »، از مغرب به کنج ، و از شمال به ارزروم محدود است . وارطو، مرکب از2 ناحیه و 89 قریه است . سکنه آن 16994 تن است . محصول مهم آن گندم ، جو، ارزن ، عدس ، نخود و جز آنهاست و محصول چای نیز دارد، آبهای گوارا و همچنین آبهای معدنی نیز در آنجا فراوان است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
وارون زدن
وارونه زدن . سرنگون کردن . زیر و بالا کردن . (ناظم الاطباء).
وازدگی
حالت و چگونگی وازده . مردودی . واخوردگی .
وارموند
نام ناشری که در 1889 م . نمایشهای میرزا جعفر قراچه داغی را در وین و لایپزیک به طبع رسانید. (تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون ج 4 ترجمه رشید یاسمی ص 310).
وارون شدن
برگشتن . واژگون شدن .
  • دگرگون شدن . تغییر کردن:
    بنده ترکان شدند بار دگر
    نجم خراسان چو نخل وارون شد.

    ناصرخسرو.

  • وازدن
    رد کردن . مردود شمردن . ردکردن چیز معیوب . (یادداشت مولف ). کنار گذاردن . انتخاب نکردن . نپسندیدن و انتخاب نکردن کالا:
    توان خرید به صدجان ز یار نیم نگاه
    متاع ناز در این چند روزه وازده است .

    (از آنندراج ).

    وارغن
    نام مرغی است شکاری در زبان اوستا آقای پورداود آرد: میتوان بی تردید جزء اول واژه وارغن را به معنی بال گرفت و جزء دوم را از مصدر گن یا جن که در فارسی زدن گوییم . بنابراین وارغن لفظاًیعنی بالزن . اگر در اوستا و فرس هخامنشی کلمه بال بجا مانده بود بایستی وار باشد هرچند که مفهوم آن با مفهوم کلمه بال فارسی فرقدارد، و به معنی موی دم اسب است . آیا این پرنده با این نام همان مرغ شکاری عقاب است که با این عنوان خوانده شده یا مرغ شکاری دیگری است از جنس عقاب ؟ آنچنانکه در خود اوستا این پرنده تعریف شده و قرائنی که موجود است وارغن باید نام دیگری از مرغ «سئن » باشد و این در خود اوستا در نام جانوران نظیر دارد چنانکه ژوژ خارپشت با دو نام یاد گردیده و از برای خروس هم دونام آورده شده است و جز آن . اما واژه بالوان در زبان کردی میرساند که وارغن اوستائی نام یکی از مرغان شکاری است از جنس عقاب و آن را از تیره سیاه چشمان شمارند چنانکه خود عقاب از این تیره است . (فرهنگ ایران باستان ص 305). به عقیده هرتسفلد بالهای پرنده موسوم به وارغن ، مظهر خدای پیروزی ورثرغن میباشد. این مرغ به عقیده بنونیست باز یا شاهین است . (ایران در زمان ساسانیان ص 254).
    وارون کردن
    واژگون کردن . وارونه کردن . باژگون کردن . معکوس ساختن .