جستجو

قاتی شدن
ماخوذ از ترکی قاتماک + شدن فارسی . مخلوط شدن . درهم شدن . درآمیختن .
قاچاقاچ
دهی است جزء دهستان فشافویه بخش ری شهرستان تهران در 48هزارگزی جنوب باختر شهر ری و 16هزارگزی باختری راه شوسه قم . در جلگه واقع و هوای آن معتدل است . 120 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصولات آن غلات و صیفی است . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان گلیم و جوال بافی است ، راه مالرو دارد و از رباطکریم ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
قاحل
خشک . (آنندراج ). خشکیده . پژمرده . (ناظم الاطباء).
قادرلو
دهی است جزء دهستان مشگین خاوری بخش مرکزی شهرستان اهر در 31500گزی شمال خاوری خیاو و 7500گزی شوسه خیاو اردبیل و در جلگه واقع است . هوای آن معتدل است . 137 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه قره سو و محصولات آن غلات و حبوبات و پنبه و برنج و انگور و به و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
قاتل الکلب
خربق. (ذخیره ). خانقالکلب . (تحفه حکیم مومن ). کچله . کوچوله . (برهان قاطع). کچوله . (بحر الجواهر). ادراقی . (تحفه حکیم مومن ). اذاراقی و آن داروئی است . (ناظم الاطباء). کرنب دشتی است و آن را چغندربزرگ نامند. (آنندراج ). جالینوس گوید قاتل الکلب داروئی است که آدمی را بی توقف هلاک کند و از انواع حیوانات دیگر جز سگ را نکشد. (ترجمه صیدنه ابوریحان ).
قاتیق
لبن حامض . مطلق ادام . رجوع به قاتق شود.
قاچاقچی
کسی که مال التجاره ممنوع الورود و یا ممنوع المعامله بدون کسب اجازه ای از دولت و یا پرداختن گمرک وارد کند یا بفروشد. آنکه کالا از بیراهه گذراند.
-امثال :
وای به وقتی که قاچاقچی گمرکچی شود .
قاحم
سخت سیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسود. (ناظم الاطباء). قاتم . قاتن .
قادرمز
دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج و در 48000گزی جنوب خاوری سنندج و 5000گزی جنوب باختر باشماق و در جلگه واقع و هوای آن سردسیری است . 350 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصولات آن غلات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
قاتل النحل
نیلوفر. (تحفه حکیم مومن ).
قاتی کردن
ماخوذ از ترکی قاتماق + کردن فارسی . مزج . خلط. مخلوط کردن . درهم کردن . آمیختن . درآمیختن . رجوع به ترکیب قاطی کردن شود.
قاچاق شدن
از قاچاق ترکی + شدن فارسی . در تداول کالائی بدون پروانه قانونی به کشوری وارد شدن و یا ورود شخصی بدون گذرنامه به کشوری .
  • قاچاق شدن کارمند دولت ; غیبت کردن وی هنگام سرویس اداری . گریختن از خدمتی قانونی . قاچاق شدن سرباز; از خدمت نظام گریختن .
  • قادر مطلق
    توانا بر همه چیز. توانا بدون هیچ قید و شرط. بر همه چیز توانا.
  • (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . این لفظ در عبرانی «شدّی » خوانده شده و یکی از اسمهای خدای تعالی است که مظهر قدرت کامله نامتناهی او از جمله صفات ثبوتیه او است و بنی نوع بشر جزئی از این صفت را بتوسط اعمال عجیبه خلقت و محافظت وحکمرانی عالم درک توانند نمود. (سفر پیدایش 17:1; خروج 15:11 و 12; تثنیه 3:24; مزامیر 97:11 و 65 و 5 - 13; متی 19 - 26; افسسیان 3:20). و این اسمی است که در تمام کتاب ایوب خدای تعالی را بدان خطاب نموده وخدای تعالی نیز آن اسم را از برای تسلی و تشویق مردم و تشویش دشمنان بر خود اطلاق نموده است . (سفر پیدایش 35:11، خروج 6: 3، مزامیر 19:1، دوم قرنتیان 6:18، مکاشفه یوحنا 19:15) (از قاموس کتاب مقدس ص 681). قادر مطلق نامی از نامهای خدای تعالی است . این از صفات ثبوتیه حقتعالی است و آن عین ذات اوست . حکماء گویند حقیقت معنی قدرت که در واجب و ممکن صدق کند آن است که «اگر بخواهد بکند و اگر نخواهد نکند». اما چون در واجب معنای امکان بهیچ وجه راه ندارد قدرتی که در آن معنای صحت و امکان اخذ شود صدقش بر ذات حق ممتنع است زیرا اگر قدرت او امکان صدور فعل و ترک فعلی باشد در صفات او که عین ذات اوست تغییر راه یافته پس در ذات جهت امکانی خواهد بود و این محال است . زیرا واجب الوجود بالذات واجب الوجود من جمیع الجهات است . پس واجب القدرة نیز هست . بنابراین معنی قدرت در حق را اگر امکان صحت فعل و ترک بگوئیم باطل است و اما اینکه میگویند معنی قدرت در حق این است که «اگر بخواهد بکند و اگر نخواهد نکند» این قضیه ای است شرطیه و صدق آن تنها به صدق مقدم محقق شود و محتاج به صدق تالی نیست . پس قادر مطلق یعنی واجب تعالی اگر بخواهد میکند واگر نخواهد نمیکند ولیکن همیشه میخواهد و خواست و مشیت او ازلی و عین ذات اوست و هیچگاه بدل به نخواستن نمیشود. (حکمت الهی قمشه ای چ دانشگاه ص 108 و 109).
  • قاتل النمر
    خانقالنمر. (تحفه حکیم مومن ). در نزد بعضی مازریون سیاه است . (تحفه حکیم مومن ).
    قاتی کورکان
    قصبه ای است در ساحل چپ رودخانه زرافشان در بخش زرافشان ایالت ترکستان . این قصبه در 160هزارگزی جنوب غربی سمرقند واقع است . (قاموس الاعلام ترکی ).
    قاچاق کردن
    از قاچاق ترکی + کردن فارسی . گریزاندن از گمرک . ادا نکردن باج . مال التجاره را به نهانی از عشار یا از راهی غیرمسلوک بردن تا ادای باج و گمرک آن نکنند. بهرجه .
    قاخ
    لیلة قاخ ; شب سیاه و تاریک . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
    قاتل نفسه
    شامل کافور و فرفیون و مانند آن است که بنفسه تحلیل و نقصان پذیر باشند. (تحفه حکیم مومن ). نوعی از اشق است . جنسی از آس است . (مفاتیح ).
    قاتی واتی کردن
    از اتباع . مخلوط و ممزوج کردن بطور نامتناسب . مخلوط کردن . درهم برهم کردن . رجوع به قاتی پاتی کردن شود.
    قاچ خوردن
    ترک برداشتن . تراک خوردن . ترک پیدا کردن .ترک عظیم برداشتن . شکاف برداشتن . رجوع به قاچ شود.