جستجو

قاحب
سعال .سرفه سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
قادرخلج
دهی است از دهستان سردرود بخش رزن شهرستان همدان و در 30000گزی باختر رزن کنار اتومبیل رو دمق به کبودراهنگ و در جلگه واقع و هوای آن سردسیری است . 750 تن سکنه دارد. آب آن از دورشته قنات و محصول آن غلات ، انگور و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. در تابستان میتوان اتومبیل برد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
قاتل ابیه
3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> Jasjoo updating...
جس جو در حال به روز رسانی می باشد

متاسفانه در حال حاضر این بخش قابل دسترسی نیست.

قاتی
از قاتمک و قاتمق. مخلوط. درهم . قاطی .
قاحد
از اتباع واحد است . (منتهی الارب ). تنها. (ناظم الاطباء). واحد قاحد. (منتهی الارب ).
قادرس
شربین است . (فهرست مخزن الادویه ).
قاتل الحیتان
لاغیه است . (فهرست مخزن الادویه ). و ماهی زهرج را نیز نامند. (تحفه حکیم مومن ). و رجوع به قاتل السمک شود.
قاتی پاتی
درهم مخلوط و ممزوج نامتناسب . قاطی پاطی .
-قاتی پاتی شدن ; درهم و برهم شدن . مخلوط شدن .
-قاتی پاتی کردن ; درهم برهم کردن . مخلوط کردن .
قاحزات
سختیهای زمانه . (ناظم الاطباء).
قادرسخن
چیره گفتار. سخنگو. گشاده زبان:
چنان قادرسخن شد در معانی
که بحری گشت در گوهرفشانی .

نظامی .

قاتل الذئب
نام داروئی است . (ناظم الاطباء). خانق الذئب . داروئی است که گرگ و پلنگ را هلاک کند. مازریون . (ذخیره ). محمد زکریا در کتاب حاوی آورده است که قاتل الذئب نباتی است که قوت آن بقوت خانقالنمر مشابهت تمام دارد جز آنکه گرگی را هلاک کند و از انواع حیوانات دیگر جز سگ را نکشد. (ترجمه صیدنه ابوریحان ).
قاتیدن
(از: قاتمق ترکی ) آمیختن . مزج و خلط کردن .
قاچارباشی
به موجب نقل شاهنامه نام شهری است در ترکستان . (فرهنگ شاهنامه ). فردوسی در لشکرکشی سیاوش به ترکستان گوید:
چنین تا به قاچارباشی براند
فرود آمد آنجا و چندی بماند.

فردوسی .

قاحط
روزگار سخت . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). ج ، قواحط: زمن قاحط. (منتهی الارب ).
قادر شدن
توانا شدن . توانائی یافتن:
آنکه مسکین است اگر قادر شود
بس جنایتها از او صادر شود.

سعدی .

قاتل السمک
لاغیه است . ماهی زهرج . (تحفه حکیم مومن ). رجوع به قاتل الحیتان شود.
قاتی زدن
(از قاتمق ترکی ) خلط و مزج کردن . کنایه از آمیختن اندکی در بسیار از جنس دیگر که بظاهر یکی نماید.
قاحف
خورنده و بیرون آورنده همه آنچه در کاسه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ،قُحف . (ناظم الاطباء).
  • باران سخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باران که ناگاه آید و همه چیز را ببرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
  • قادر علی الاطلاق
    صاحب قدرت بر هر کاری . (آنندراج )(غیاث ). توانا بر هر چیز و این وصف غالباً در مورد باریتعالی عز اسمه بکار رود: خداوند قادر علی الاطلاق.
    قاتل العلق
    نوعی از اناغلس است که شکوفه او کبود باشد و نزد بعضی نوعی از مرزنجوش است . (تحفه حکیم مومن ).