جستجو

فاشیسم
هر برنامه ای که بمنظور برپاکردن تمرکز حکومت ملی مطلقه ، باسیاست و روش خشک و خشن ملی باشد، و برای عملی کردن آن رژیم در زمینه های صنعتی ، کارخانه ای ، تجاری و مالی همراه با زور و تعدی نسبت به مخالفان طرح ریزی شود وبه اجرا درآید. (از وبستر).
  • (اِخ ) اصول ضداشتراکی حزب فاشیستهای ایتالیا که بوسیله موسولینی در سال 1919 م . تاسیس شد. رجوع به فاشیست شود.
  • فاژنده
    آنکه دهان دره کند. رجوع به فاژ شود.
    فاسدالمآل
    ناصواب . (ناظم الاطباء). آنچه سرانجام آن به تباهی کشد.
    فاسی
    اخراج کننده باد از مخرج بدون ایجاد صوت . اسم فاعل از فسو و فساء است که بمعنی اخراج باد از مخرج بدون ایجاد صوت است . (از اقرب الموارد).
  • (اِ) تخمی است سرخ و خمیده و تلخ ، و غلاف او مثل خرنوب و برگش مانند برگ نخود، و در میان گندم و جو میروید، و به یونانی اندروصارون نامند. در اول گرم و تر و لطیف و قابض و مفتح سده احشاء و جهت درد مفاصل و عسرالنفس و سپرز نافع، و فرزجه او با عسل مانع حمل ، و شرب جوشانیده او در روغن زیتون کشنده کرم معده ، و قدر شربتش دو درهم است . (تحفه حکیم مومن ). رجوع به فاس شود.
  • (ص نسبی ) منسوب به شهر فاس که بلد معروفی است در مغرب اقصی . (سمعانی ). رجوع به فاس شود.
  • فاشرین
    کرمةالسوداء. سیاه دارو. رجوع به فاشرسین و فاشرستین و فاشرا شود.
    فاصخة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی فاصخة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    فاسدالمزاج
    بدخوی . (ناظم الاطباء).
    فاسیاء
    خنفساء. (اقرب الموارد). خبزدوک .(منتهی الارب ). به عربی خنفساء است ، و گفته اند نوعی از آن است . (فهرست مخزن الادویه ). فاسیه . خرچسنه . خبزدوک . خبزدو. سرگین گردانک . جعل . رجوع به خبزدوک شود.
    فاش شدن
    آشکار شدن . ظاهر شدن . رجوع به فاش شود.
    -فاش شدن خبر ; پراگنده شدن و ذیوع آن . (یادداشت بخط مولف ):
    فاش شد راز من به گیتی فاش
    من نترسم ز جنگ وز پرخاش .

    طاهر فضل .

    فاصل
    جداکننده:
    به دوستی که ندارم ز کید دشمن باک
    وگر به تیغ بوددر میان ما فاصل .

    سعدی .

    فاژه کردن
    دهان دره کردن . تثاوب . رجوع به فاژه شود.
    فاسد ساختن
    تباه کردن . رجوع به تباه شود.
    فاسیس
    عصای ریاسَت . فوستل دو کولانژ آرد: نشان اقتدار حکام روم قدیم بود که همیشه در پیشاپیش آنان میکشیدند. عصای مزبور دسته ای از شاخه های درخت سندر بود که آن را گرد تبری با تسمه های سرخ میبستند. طول آن معمولاً تا سینه مرد میانه قامت بود و قطر آن دست را پر میکرد. تبر را هنگامی که حاکم در شهر بود از میان شاخه های بهم بسته به احترام مردم شهر بیرون میکشیدند و چون از شهر خارج میشد در میان شاخه ها جای میدادند. لکن دیکتاتورها در شهر نیز تبر را از عصای ریاست دور نمیکردند. به کار بردن عصای مزبور را رومیان از حکام اتروریا تقلید کرده بودند. (تمدن قدیم فوستل دو کولانژ ترجمه نصراللّه فلسفی ص 489).
    فاشطره
    به یونانی جندبادستر است . (فهرست مخزن الادویه ).
    فاژه کشیدن
    رجوع به فاژه کردن شود.
    فاسد شدن
    تباه شدن . تباه گردیدن: ظن آن شخص فاسد شد و بازار اینان کاسد. (گلستان ).
  • گندیدن . رجوع به فاسد شود.
  • فاسیسها
    بُعدهایی است قمر را از شمس که منجمان آن را نگاه دارند. ابوریحان گوید آنجایها حال گشتن است اندر هوا. همچنانکه بحرانهای بیماری را زاویه های هشت سو نگاه دارند از جایگاه قمر به آغاز علت ، بر برجی و نیم فضله ، تا چنین باشد: مه ص قلّه قف رکه رع شیه ش . و فاسیسهایی که قمر را به آفتاب باشد اجتماع است و استقبال ، و دوازده درجه پیش و پس از هر یکی در تربیع. و چون همه را بتوالی البروج گیری چنین باشد: یب مه ص قلّه قسح قف قصب رکه رع شیه شمح شس . (التفهیم ابوریحان بیرونی چ جلال همایی ص 211). این ارقام و همچنین ارقام چند سطر پیش مثل دیگر ارقام و جداول و نوشته های این کتاب (التفهیم ) بی اندازه مغشوش بود. نگارنده [ جلال همایی ، محشی کتاب ] با محاسبه دقیق تصحیح کرد. مثلاً رقم «قف » یعنی صدوهشتاد درجه موضع استقبال است و 12 درجه پیش از او 168 درجه میشود، یعنی رقم «قسح » و 45 درجه پیش از او رقم «قله » یعنی 135 و 12 درجه بعد از او 192 «قصب » و 45 درجه بعد از او 225 «رکه ». (از حاشیه التفهیم به قلم همایی همان صفحه ).
    فاشغة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی فاشغة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    فاصله دادن
    میان دو چیز جدایی انداختن و آنها را از یکدیگر دور کردن . رجوع به فاصله شود.
    فاژیدگی
    رجوع به فاژندگی شود.