جستجو

طاهرآباد
قریه ای است از توابع کنگاور، در کنار جاده کنگاور وجوکار واقع میان کنگاور و گودین در 2500 گزی کنگاور. و در فرهنگ جغرافیائی ایران آمده است : دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان در هشت هزارگزی خاور کنگاور. کنار راه شوسه کرمانشاه به تویسرکان . دشت و سرد و معتدل . با 460 تن سکنه . آب آن از رود خرم رود و سیاه گر. محصول آنجا غلات آبی و دیمی و اشجار و انگور و تریاک و صیفی . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
طاهرده
دهی است از توابع فرح آباد مازندران . (سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 120 بخش انگلیسی ). دهی است از دهستان اندرود بخش مرکزی شهرستان ساری در نه هزارگزی خاوری ساری و 5/4هزارگزی شمال شوسه ساری به بهشهر. دشت و معتدل و مرطوب و مالاریائی . با 110 تن سکنه . آب آن از رودخانه تجن ، محصول آنجا برنج غلات ، پنبه و صیفی . شغل اهالی زراعت و تهیه زغال . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
طاهرگوراب
قصبه ای است جزء دهستان گسگر بخش صومعه سرای شهرستان فومن ، واقع در 14هزارگزی شمال باختری صومعه سرا و سر راه شوسه صومعه سرا به ضیابر. جلگه ، معتدل ، مرطوب و مالاریائی است ، با 735 تن سکنه . آب آن از رودخانه ماسال . محصول آنجا برنج ، ابریشم و توتون سیگار. شغل اهالی زراعت است . از طرف سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی درمانگاهی در این قصبه بنا گردیده است . پاسگاه ژاندارمری شعبه دارائی و دخانیات بهداری و یک کارخانه پیله خفه کنی و در حدود 60 باب دکان دارد و روزهای پنجشنبه بازار عمومی است . راه فرعی ماسال از این قصبه منشعب میگردد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
طاهرلو
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروه شهرستان سنندج ، واقع در 26هزارگزی جنوب خاور گل تپه و 6هزارگزی خاور دلی محمد. کوهستانی و سردسیر است ، با 650 تن سکنه . آب آن از چشمه ها. محصول آنجا غلات ، انگور، لبنیات و صیفی . شغل اهالی زراعت و گله داری . راه آن مالرو است . تابستان از طریق بهار و جمشیدآباد میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
طاهریان
طاهریان یکی از سلسله های ایرانی است که استقلال ایران را پس از تسلط عرب بنیان نهادند و آنان را به اسامی بنی طاهر، آل طاهر و طاهریه میخواندند. آل طاهر، دولتی ایرانی بوده و از سال 205 تا 259 ه' . ق. در خراسان حکمرانی کرده اند. موسس این دولت ، طاهربن الحسین ، ملقب به ذی الیمینین بوده است . مامون خلیفه ، سردار مشهور خود، طاهر ذوالیمینین را که از موالی زادگان ایرانی بود در سال 205 ه' . ق. /820 م . به حکومت خراسان فرستاد. و طاهر و فرزندان او در این سرزمین مستقر شده ، سلسله طاهری را تاسیس کردند و همه وقت تحت امر و تابع خلیفه بودند. هیچ وقت حوزه متصرفات این سلسله ازخراسان تجاوز نکرد و قریب نیم قرن در این حال بودندتا یعقوب بن لیث صفاری ، سلسله ایشان را منقرض کرد.
اسامی افراد این سلسله که در خراسان فرمانروائی کردند:
طاهرذوالیمینین 205. ه' . ق. 820. م .
طلحة 207. ه' . ق. 822. م .
عبداللّه 213. ه' . ق. 828. م .
طاهر ثانی 230. ه' . ق. 844. م .
محمد 248-259. ه' . ق. 862-872. م .
(ترجمه طبقات سلاطین لین پول ص 115). و رجوع به آل طاهر و طاهریه در همین لغت نامه و النقود العربیه ص 123، 124، 136 و تاریخ سیستان ص 172، 219، 220، 223، 224، 238 تاریخ بیهق ص 66 و شرح احوال رودکی ص 91، 220، 309، 319، 345، 346، 395، 335، 455، 456، 568، 569، 825، 874 و تاریخ اسلام ص 197، 198 و تاریخ گزیده 309، 839 و مزدیسنا ص 19 و 418و سبک شناسی ج 2 ص 50 و ج 1 ص 149، 165، 284، 285 و ج 3 ص 188 شود.
طایخ
فرورونده در باطل . احمقی که خیری در او نیست و بقولی احمق پلید. یقال : رجل طائخ . (ذیل اقرب الموارد از اللسان ).
طایفه سارانی
دهی از بخش میان کنگی شهرستان زابل ، واقع در 8هزارگزی شمال ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان . جلگه ، گرم و معتدل با 558 تن سکنه .آب آن از رودخانه هیرمند. محصول آنجا غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجاقالیچه ، گلیم و کرباس بافی است . و راه آن مالرو است . چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
طایی
طائی . منسوب به طَی ّ. پدر قبیله ای از عرب و قیاس طَیّئی است . (از اقرب الموارد). رجوع به طائی شود.
طاهر محتسب
مافروخی نام وی را در ذیل متقدمان از استادان علم نحو و اعراب و تصریف و لغت عرب و فحول شاعران عربی و پارسی و اهل توقیع و انشا آورده است . رجوع به ترجمه محاسن اصفهان ص 124 و تاریخ اصفهان مافروخی ص 32 شود.
طاهریان یمن
بنی طاهر در یمن جانشین رسولیان گردیدند، و تا زمان تسخیر عربستان بدست «قانصوه الغوری » از سلاطین ممالیک مصر باقی بودند، عربستان کمی بعد به تصرف ترکان عثمانی درآمد، ولی همین که ایشان آنرا در سال 923 ه' . ق. / 1517 م . تحت امر خود درآوردند ائمه یمنی قیام کرده بمخالفت با ترکان برخاستند و بالاخره هم در سال 1633 م . ترکان عثمانی را به ترک یمن مجبور کردند.
طاید
طائد. پایدار. ثابت . (از اقرب الموارد).
طایفه قلعه خواجه
دهی از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز، واقع در 9هزارگزی شمال خاوری قلعه زراس ، کنار راه مالرو بندوار هفت لنگ به باباروزبهان . جلگه ، گرمسیری و مالاریائی . دارای 159 تن سکنه . آب آن از چاه و قنات . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
طاطاء
جای پست که بپوشد درآینده را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین نشیب . (مهذب الاسماء). زمین پست . (صراح ). زمین پست که هرکه در آن باشد ننماید و پوشیده ماند.
  • شتر کوتاه بالا کوتاه گردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
  • طاهر مرعشی
    سیدمحمد طاهربن سیدعلی بن سیدعلاءالدین بن محمد مرعشی . از شاگردان علامه مجلسی بوده و نواده او سیدشهاب الدین که سیدمحمدطاهر یکی از اجداد مادری وی بوده بدین امر اشاره کرده است . او راست : حواشی بر کتب طبی ، مانند شفا و قانون ابن سینا و غیره . (از الذریعه ج 7 ص 106).
    طاهرین
    ج ِ طاهر در حال نصب و جر، ائمه طاهرین . به اجداد طاهرین .
    طایر
    رجوع به طائر شود.
    طایفه قلندرزائی
    دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل ، واقع در 10هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان . جلگه ، گرم و معتدل با 110 تن سکنه . آب آن از رودخانه هیرمند. محصول آنجا غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه و گلیم و کرباس بافی است . راه آن مالرو است . ساکنان آنجا چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
    طاهر مروزی
    ملقب به شرف الزمان . طبیب دربار ملکشاه سلجوقی . او راست : طبایع الحیوان که در ربع اول قرن دوازدهم میلادی این کتاب را در علوم طبیعی تالیف کرده است و هم او را کتابی است در جغرافیای عالم که اخبار چین ، ترک و هند را در آن آورده است و مینورسکی در سال 1942 م . کتاب مزبور را به انگلیسی ترجمه کرده است . رجوع به نشریه دانشکده ادبیات تبریز شماره 7 سال 3 صص 30 - 53 شود.
    طاهریة
    دهی از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 42هزارگزی جنوب باختری اهواز و 14هزارگزی راه آهن اهواز به خرمشهر. دشت و گرمسیری است با 210 تن سکنه . آب آن از چاه . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری . راه آن در تابستان اتومبیل رو است...
    طایراوسون
    مقدم قوم اوهات مرکیت (از اقوام چنگیزی ). (جامعالتواریخ بلوشه ص 3) خواندمیر در حبیب السیر نام این شخص را بدین طریق ضبط کرده : «طایرالسون »و گوید: قولون دختر طایر السون یکی از پنج نفر زنان چنگیزخان بوده که بر سایر خاتونهای او برتری داشته اند. (حبیب السیر چ قدیم تهران جزء اول از ج 3 ص 7). ولی بلوشه ناشر جامعالتواریخ گوید: ضبط درست این اسم طایراوسون (دایراسون ) است ;زیرا در تاریخ مغولهای شرقی تالیف سننگسچن ص با حروف مغولی به همین نحو ضبط شده است . (جامعالتواریخ رشیدی مقدمه بلوشه ص 7).