جستجو

شاذ
در بعضی اسماء امکنه به صورت مزید مقدم آمده : شاذبهمن . شاذشاپور. شاذفیروز. شاذقباد. شاذکان . شاذکوه .شاذمهر. شاذهرمز. شاذیاخ . (یادداشت مولف ). و در بسیاری موارد مزید موخر اسماء است . رجوع به شاد شود.
شاذلی
منسوب به شاذله است . رجوع به شاذله شود.
شارب
آب نوشنده . آشامنده . ج ، شَرب . جج ، شروب . (منتهی الارب ).
  • شرابخواره . ج ، شَرب . (مهذب الاسماء). در اصطلاح فقهیون ، آنکه مسکر می آشامد. شارب الخمر، شرابخوار. باده خواره: و اگر توبه کنند زانی و شارب خمر... (تفسیر ابوالفتوح ج 1 چ 1 ص 271).
  • شادی خان
    از فرزندان سلطان علاءالدین محمد شاه خلجی معروف به محمد الاول از خلجیون (اولاد یغریش خلجی ). که در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم در دهلی حکومت داشتند.ملک نایب که بزرگترین امرای سلطان علاءالدین بود بعداز وفات سلطان ، فرزند کهتر او شهاب الدین (برادر شادی خان ). را به تخت برنشاند و مردم با او بیعت کردند و ملک نایب خود کارها را قبضه کرده چشمان ابوبکرخان [ برادر دیگر شادی خان ] و شادی خان را میل کشید و آنان را به کلیور فرستاد. سرانجام این ملک نایب بدست دوتن از غلامان خود بقتل رسید و بر اثر آن سلطان قطب الدین پس از خلع برادر خود شهاب الدین بحکومت رسید و یکی از امرای خود موسوم به ملک شاه را مامور قتل برادران خود ساخت و شادی خان را همین ملک شاه گردن زد. وفات او بسال 717 اتفاق افتاد. (از سفرنامه ابن بطوطه صص 445 - 446 و 448 و معجم الانساب ج 2 ص 424) شود.
    شاذان
    نامی از نامهای ایرانی است .
    شاذلیه
    (در افریقا بضم ذال تلفظ میشود) و آن نام فرقه ای از صوفیه است . پیشوای این فرقه ابوالحسن علی بن عبداللّه الشاذلی ملقب به تاج الدین و تقی الدین است . در برخی از ادعیه منسوب به وی مراحل سلوک مرید مشروحاً بیان شده است . مصنف در این آثار به تلقین اصول عالی اخلاقی توجه دارد و اصولی را که در کتبی از قبیل «احیاء علوم الدین » غزالی میتوان یافت تایید میکند. اصول پنج گانه طریقه او عبارتند از: 1 - خوف ظاهری و باطنی . 2 - پیروی از سنت در گفتار و کردار. 3 - عدم اعتنای بخلق چه در روزگار خوشی و چه بهنگام مخالفت ایام . 4 - تسلیم و رضادر امور جزئی و کلی . 5 - توکل در شادی و محنت . بنظرنمیآید که شاذلی برای تاسیس طریقت جداگانه قصد و نیت خاصی داشته است . وی از مریدانش میخواست که در عین اشتغال به کارهای خود به عبادت پردازند. شواهدی وجود دارد که پیروان خویش را از ترک اشتغالات و امور عادی باز می داشت . با سوال و تکدی مخالفت میکرد و از قبول اعاناتی که حکومت وقت برای اعطای به خانقاه فقرا اختصاص داده بود امتناع میورزید. مقصود نهائی شاذلی وصول بمقام فنا بود و روش اشتغال به اوراد واذکار راپیروی میکرد. وی ظاهراً برای هر مریدی بمقتضای حوائج تربیتی او تعلیماتی مخصوص میداشت و اگر موئر میدید به وی اجازه میداد نزد شیخ دیگری طی مراحل سلوک کند. به سنت سخت پابند بود و اگر یکی از مریدانش را الهامی مخالف و مباین سنت دست میداد آن را باطل میشمرد. خصوصیات سه گانه اهل این فرقه به این قرار بود: 1- شاذلیه در «لوح محفوظ» برگزیده شده اند و از ازل به این فرقه تعلق یافته اند. 2 - حال شوق در نزد آنان با قناعت همراه است یعنی بطور دائم از زندگی فعال عادی بر کنارشان نمی دارد. 3 - قطب در طی اعصار و قرون باید از این فرقه باشد. ظاهرا نخستین ظهور این فرقه در تونس بوده است . مع ذلک خلف شاذلی ، ابوالعباس المرسی (متوفی بسال 686) مدت 36 سال در اسکندریه بسر بردبی آنکه حاکم وقت را ببیند یا بنزد او کس فرستد و معروف است که وی هرگز سنگ روی سنگ نگذاشت یعنی بنائی نکرد. با اینهمه علی پاشا مبارک در کتاب خود موسوم به «خطط جدیده » از مسجدی در اسکندریه یاد میکند که بنام ابوالعباس المرسی بوده و بیشک به همت مریدان او ساخته شده است همچنین از مسجدی نام میبرد که به اسم مرید ابوالعباس المرسی ، یاقوت العرشی (متوفی به سال 707) بود. باز از مسجد دیگری نام برد به اسم تاج الدین بن عطاء الاسکندری مولف لطائف (متوفی بسال 709). مسجد اولی موسوم است به جامع و هدایای گرانبهایی به آن تقدیم شده است . همچنین علی پاشا از مسجدی در مصر نام میبرد که به این فرقه تعلق دارد و اکنون مخروبه است .
    در اواخر قرن نوزدهم زنی از پیروان شاذلی در شام در راه ایجاد اخوت میان مسلمانان و مسیحیان و یهودیان کوشش داشت . گویند اهالی «مخا» واقع در جنوب عربستان شیخ الشاذلی را صاحب آن قریه و مبتکر ترویج شرب قهوه که از محصولات عمده آن محل بوده است دانسته اند. لیکن تصور میرود که مالک مخا یکی از اخلاف شاذلی ، یعنی علی بن عمر القرشی بوده است . مرکز اصلی فرقه شاذلیه در افریقیه ، مغرب مصر و خصوصاً الجزیره و تونس بوده است . شاذلی البسه فاخر میپوشید و عود هندی میسوزانید و عطر به کار می برد. از یکی از پیروان او که بتقلید از شاذلی لباسهای گرانبها میپوشید. نقل است در جواب معترضین که شیوه قدریه را برخ او کشیدند و گفتند که جز جامه های نخی و کم بها نمی پوشند، گفت : لباس من لباس استغنای از دنیا و لباس آنان لباس احتیاج به دنیا است . همچنین در باره شاذلی آورده اند که هرگز بقصد سلام و تعظیم بزرگان از جای برنمی خاست . در قرن نوزدهم طریقه شاذلی ببرکت مساعی محمدبن محمدبن احمد که در حدود سال 1820 م . در قبیله «غریب » متولد شده توسعه یافت . وی در موطن خود دو مسجد بنا نهاد. در یکی قرآن و فقه و در دیگری نحو و منطق می آموخت . وی به سال 1860 به زیارت آرامگاه عبدالرحمان الثعالبی الشاذلی در الجزیره شتافت و مجذوب طریقه شاذلی گردید. در سال 1865 در بقری زاویه ای تاسیس کرد. در سال 1866 شیخ فرقه شاذلیه در الجزیره مرکزی شد و به سال 1883 وفات یافت . در این زمان دایره نفوذ او به الجزیره غربی گسترش یافته بود و در نقاط متعدد خلفائی داشت . اما پس از مرگش عده ای از این خلفا استقلال اختیار کردند و بدین لحاظ دوران وحدتی که بوجود آمده بود سپری گردید.در پایان قرن نوزدهم تعداد پیروان این فرقه در الجزیره قسطنطنیه (کنستانتین ) نزدیک 15000 تن بود و زوایای آن به یازده بالغ میشد. شماره فرقه هائی که از شاذلیه جدا شده اند به سیزده میرسد و در میان خود شاذلیه پیروان طریقه شیخیه ، طیبیه و درقاویه از سایر گروهها بیشتر است . شاذلی و جانشین او ابوالعباس المرسی در باب طریقه شاذلیه تصنیفی ندارند لیکن شاگرد ابوالعباس المرسی ، یاقوت العرشی ظاهراً «مناقب » را تالیف نمود و تاج الدین الاسکندری شاگرد مشترک این دو، چندین تالیف کرد که از جمله آنها «لطائف المنن » و «مفتاح الفلاح و مصباح الارواح » را میتوان نام برد که این اخیر در حاشیه لطائف المنن الشعرانی در قاهره بطبعرسیده است . دیگر از مصنفین شاذلی ، علی بن وفاء شاعر متوفی بسال 807 و پدرش محمد وفاء مولف آثار و دیوان اشعار عرفانی رامیتوان ذکر کرد. حاجی خلیفه نیز از منظومه ای به نام «حال السلوک » اثر ناصرالدین شاذلی نام میبرد. سیوطی نیز در «بغیة الوعاة» داودبن عمربن ابراهیم از اهالی اسکندریه (متوفی بسال 733) را از مصنفین پیرو شاذلی شمرده است . (از دائرة المعارف اسلام ).
    شاربا
    به سریانی ابریشم است . (فهرست مخزن الادویه ).
    شارده
    نام جزیره ای است از جزایر دریای روم . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان قاطع). نام جزیره ای به بحرالروم در انتهای شرقی دریای اسپانیا نزدیک جزیره یابسته . (یادداشت مولف ). جزیره ای از مجمع الجزایر بالئار دارای 2250 تن سکنه .
    شادیدن
    شاد و خوش گردیدن . (آنندراج ) (شعوری ).
    شاذان الاسود
    ابن عامر، مکنی به ابوعبدالرحمان . از روات حدیث و تابعی است . رجوع به شاذان بن عامرو ابوعبدالرحمان شاذان الاسودبن عامر شود.
    شاذمانه
    قریه ای است در نیم فرسخی هرات . (از انساب سمعانی ). رجوع به شادمانه شود.
    شاربان
    دو کناره بیرون ایستاده در زیر دسته شمشیر. (مهذب الاسماء). دو آهن دراز بلند ما بین قبضه شمشیر. (منتهی الارب ). واحد آن شارب . (مهذب الاسماء). رجوع به شارب شود.
    شاردین
    قریه ای است در سه فرسنگ و نیمی شمال رام هرمز. (فارسنامه ناصری ).
    شادی دوست
    دوستدار شادی و طرب . لهو و لعب دوست . بی اعتنا به کار: حال خراسان دیگر گشت و از هر جانبی خللی و خداوند جهان شادی دوست و خودرای . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 548).
    شاذانق
    رجوع به شذانق و دزی ج 1 ص 715 شود.
    شاذمانی
    منسوب است به شاذمانه . رجوع به شاذمانه شود.
    شارراس
    ژان باتیست آدولف . سرهنگفرانسوی متولد در قصبه فالسبورگ (1865 - 1810). وی در سال 1848 وزیر جنگ بود و به سال 1852 تبعید شد.
    شادی ده
    نعت از شادی دادن . شادی دهنده . شادان بخش:
    کار امروز بتر گشت که نومید شدم
    از تو ای کودک شادی ده اندوه ستان .

    فرخی .

    شاذانی
    منسوب به شاذان و آن نسبت اجدادی است . (انساب سمعانی ).
    شاذناق
    شذانق. رجوع به شذانق و نیز رجوع به دزی ج 1 ص 715 شود.