جستجو

زاردهشت
زردشت پیر آتش پرستان باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). ورجوع به مزدیسنا و تاثیر آن در ادب پارسی تالیف دکتر معین ص 62 ببعد و زارتشت و زرتشت و زرتهشت شود.
زارم رود
دهی است از دهستان هزارجریب بخش چهاردانگه شهرستان ساری . در 26گزی شمال خاوری کیاسه . منطقه آن کوهستانی و جنگلی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
زاری
(از: زار + ی مصدری ). و رجوع به اسم مصدر تالیف دکتر معین ص 69 شود. گریه و اندوه و غم . (حاشیه دکتر معین بر برهان قاطع) (آنندراج ):
مستی مکن که نشنود او مستی
زاری مکن که نشود او زاری .

رودکی .

زازال
مرغی باشد پاچه کوتاه و پرستوک مانند، چون بر زمین نشیند، نتواند برخاست . (برهان قاطع) (آنندراج ). و رجوع به فرهنگ شعوری شود.
زاراغنک
زمین سخت را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ).
  • زمین ریگ بوم را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ). زمین ریگزار. (ناظم الاطباء). و رجوع به زراغنگ، زراغش ، زراغن و زراغنگ شود.
  • زارزار
    برای مبالغه آید .
    -زارزار سوختن ; بخواری و زبونی یا شدت و حدت طعمه آتش شدن . بخواری به آتش سوختن:
    دلی که ز آب وصالت بجوی بود روان
    بسوخت ز آتش هجر تو زارزار، دریغ.

    عطار.

    زارم کلایه
    دهی است از دهستان دهشال بخش آستانه شهرستان لاهیجان . در 16هزارگزی شمال خاوری آستانه 4هزارگزی دهشال . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
    زاریا
    قصبه مرکزی ناحیه زغرغ از بلاد سودان . (از دائرة المعارف بستانی ).
    زازانه
    محلی بوده است در ساحل فرات و جنگی میان داریوش و ندی تبیر (بخت النصر) روی داده است (مولف ). ایران باستان بنقل از مندرجات کتیبه بیستون بند 19 نویسد: پس از آن من بطرف بابل رفتم ، هنوز بدانجا نرسیده بودم که درمحلی موسوم به زازانه در ساحل فرات ، ندی تبیر که خودرا بخت النصر مینامید با قشون خود بجنگ آمد. (ایران باستان ج 1 ص 540). و رجوع به ص 554 همان کتاب شود.
    زاران
    نالان . گریه کنان . زاری کنان .
  • (اِ) ج ِ زار. رجوع به زار شود.
  • زارسیلو
    مجسمه ساز نابغه قرن 18 است . وی در اصل اهل طلبان بوده و در مرسیه متولدشده بود وی در مجسمه سازی خود شیوه ای خاص داشت و از دیگران پیروی نمیکرد. (از الحلل السندسیه ج 1 ص 311).
    زارمیکتوسه
    پایتخت خطه داچی و مسکن مهاجرین روسی بوده است . از این شهر ویرانه ای در ترانسیلوانیا نزدیکی وارلی باقی مانده است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
    زاریادرس
    [ رِ ] (اِخ ) یکی از دو تنی است که پس از شکست آنتیوخوس سوم در ماگنزیا شورا تشکیل دادند و ارمنستان را تقسیم کردند (در اوائل قرن 3 ق. م .) مرحوم پیرنیا آرد: در این وقت (پس از شکست خوردن آنتیوخوس ) ارامنه از موقع استفاده کرده مستقل شدند. دو نفر از ولات ارمنستان آرتاکسیاس آرتاشش و زاریادرس ارمنستان را بین خودشان تقسیم کردند و ارمنستان بزرگ بسهم آرتاکسیاس افتاد (223 - 190 ق. م .). (ایران باستان ج 3 ص 2271). و نیز رجوع به ج 3 ص 2083 از آن کتاب شود.
    زازران
    دهی است از اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان . در 6000 گزی شمال فلاورجان و 6000 گزی شمال راه شهرکرد به اصفهان . منطقه ای است جلگه ای و معتدل ، زبان اهالی فارسی است . آب از زاینده رود، محصول آن غلات ،برنج و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
    زاراند
    ایالتی بوده است درجنوب شرقی مجارستان واقع در ناحیه ترانسیبسکی . رجوع به دائرة المعارف بستانی و قاموس الاعلام ترکی شود.
    زارشت
    بمعنی زردهشت است . (جهانگیری ). رجوع به زارتشت و زرتشت و صور دیگر آن شود.
    زارنالی
    عاجزنالی . (آنندراج ). ضعیف نالی . (غیاث اللغات ). شکست خورده و مغلوب شده نالان . (ناظم الاطباء):
    ز قهر داورم اندیشه میشود مانع
    که زارنالی خود را بداوری ببرم .

    ظهوری (از آنندراج ).

    زاریادریس
    همان زاریادرس است . رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2083 و زاریادرس شود.
    زازرم
    دهی است از دهستان 5 از بخش هرسین از شهرستان کرمانشاهان .واقع در 8000هزارگزی خاور شهر هرسین و 4000گزی شمال راه هرسین به خرم آباد. واقع در دامنه و سردسیر. زبان اهالی کردی و فارسی . دارای 570 سکنه . آب آن از قنات و چشمه ، محصول آن غلات و حبوب و چغندر قند و هندوانه است . این ده به دو قسمت بالا و پائین تقسیم میشود بنام زازرم بالا و زازرم پائین . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5). و رجوع به زازرم بالا و زازرم پائین شود.
    زارتر
    خوارتر. زبون تر. دلخراش تر. رجوع به زار شود.