ثلموط
ثلمط. لای گشاده و رقیق.
ثمانیةوعشرون الف
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ثمانیةوعشرون الف در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ثلاثةعشرالفاً
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ثلاثةعشرالفاً در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ثلثلان
سگانگور. عنب الثعلب . (ابن البیطار).
گیاه خشک .
ثلمةالروم
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ثلمةالروم در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ثمامی
منسوب است به ثمامةبن عبداللّه بن انس . (انساب سمعانی ).
ثلاثه غساله
سه پیاله شراب که بوقت صبح نوشند و آن شوینده غمها و شوینده فضول تن و مزیل کدورت بشریات باشد. (غیاث اللغة از کشف و مدار و موید):
ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
وین بحث با ثلاثه غساله میرود.
حافظ.
ثلوب
بسیار عیب کننده مردم . ج ، ثُلب .
ثم ء
چرب خورانیدن .
شکستن چنانکه سر را. پلیدی کردن . ترید و اشکنه کردن نان را. ثم ء کماة; افکندن سماروغ در روغن . ثم ء لحیه بحنا; رنگ کردن ریش بحنا. ثم ء بما فی البطن ; خالی کردن شکم را از فضول .
ثلاثةوعشرون
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ثلاثةوعشرون در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ثلثوت
بمعنی ثلوث است ، در همه معانی .
ثلوث
ناقه ای که سه خنور شیر دهد.
ناقه ای که سرپستان وی خشک شده و یکی بمانده است یا ناقه ای که یک پستانش بریده و یا بی شیر باشد. ثَلثوث .
ثمان
هشت . ثمانیه . هشت زن .
ثمثام
آنکه چون چیزی را بگیرد بشکند.
ثلاثی
سه حرفی (کلمه ) و صیغ اسماء ثلاثی در عربی ده است : فلس . فرس . کتف . عضد. حبر. عنب . ابل . قفل . صرد. عنق.
منسوب به ثلثة. و در کشاف اصطلاحات الفنون آمده است : بضم ّ ثاء مثلًّثه ، نزد علماء صرف عبارت است از اسم یا فعلی که یافت شوددر او سه حرف اصلی . یعنی زائد بر سه حرف اصلی حرفی در آن نباشد. و ثلاثی را قطب اعظم هم نامیده اند چنانکه در پاره ای از شروح مراح الارواح ذکر شده . در آنجا که قول صاحب مراح را که گفته است : و الرباعی فرع الثلاثی ، شرح میدهد. اگر ثلاثی جز سه حرف اصلی حرف زائدی نداشت آنرا ثلاثی مجرد نامند. مانند زید. وَ ضَرَب َ و اگر دارای حرف زائد بود آنرا ثلاثی مزید خوانند. ماننداکرَم َ و اِستنصَر. و ذوالثلاثة عندهم هوالاجوف ای معتل ّ العین . و ثَلاثِیه در اصطلاح منطق قسمی از قضیه حملیه است . و شرح آن در ضمن معنی لفظ حمل گفته شود.
ثلثی
خط ثلثی ; خطی که حروف آن درشت باشد.
ثمان کهره
نام محلی است که چنگیزخان آنجا پس از مخالفت با اونک خان طغرل وظفر بر او در سال 599 ه' . ق. که سال عمرش به 49 رسیده بود بر تخت خانی برآمد. (حبیب السیر ج 2 ص 6 و 7).