جستجو

ثمانی ماءة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ثمانی ماءة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ثلاث الف
سه هزار.
ثلبوت
وادیی است بین طی و ذبیان و بقولی از بنی نصربن فعقس است و در آنجا آبهائی دارند. (مراصد الاطلاع ).
ثلع
سرکوفتن . سرشکستن . شکستن چنانکه سر را.
ثمائل
ج ِ ثمیلة.
ثمانین
هشتاد. ثمانون .
  • احمق من صاحب ضان ثمانین ; مثل است و قصه آن است که اعرابی کسری را مژده ای برد و کسری گفت هر چه خواهی درخواه که تراست و او هشتاد میش خواهش کرد.
  • ثلاث عشر
    سیزده .
    ثلبة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ثلبة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ثلغ
    ثلغ راس ; شکستن و شکافتن سر.
    ثماد
    ج ِ ثَمَد. (دهار).
    ثمانینی
    عمربن ثابت الضریر، مکنی به ابوالقاسم از مردم قریه ثمانین . یکی از مشاهیر نحات از شاگردان ابن جنی . اورا در نحو و دیگراقسام ادب عرب تآلیف بسیار است و از جمله شرح برلمعه و بر تصریف ملوکی و کتاب المقید فی النحو. (روضات الجنات ص 322). و وفات وی بسال 482 ه' . ق. بوده است .
    ثلاثمائة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ثلاثمائة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ثلث
    سه .
  • سه یک . سوم بخش .
  • لفظ معدول است از ثلاثة. دو دانگ. (زمخشری و ملخص اللغات حسن خطیب ). ج ، اُثلاث .
  • قسمی از خطوط یا قلم های اسلامی . قط قلم ثلث به پهنای هشت موی یال برذون است . نام خطی است از خطوط هفتگانه که عبارت است از: مناشیر، محقق، نسخ ، ریحان ، رقاع ، ثلث ، تعلیق; و متاخران یک خط دیگر از این استخراج کرده اند که نامش نستعلیق باشد و اصلش نسخ تعلیق. و ثلث را از آن ثلث گویند که در آن سوم حصه اصول قلم باشد. (غیاث اللغة).
  • ثلل
    ثل . هلاک کردن .(تاج المصادر بیهقی ).
  • هلاک شدن .
  • افتادگی دندان .
  • سرگین انداختن ستور.
  • ویران شدن .
  • ثل یا ثلل بئر; گل برآوردن از چاه . لاروبی چاه .
  • ثلل تراب مجتمع; جنبانیدن آن را، یا شکستن طرفی از اطراف آن یا منهدم کردن . و همچنین است ثل یا ثلل کثیب .
  • ثلل دار یا ثل دار; ویران کردن خانه را و آن چنان باشد که بن دیوار بر کنند و سپس دیوار را بجنبانند تا در افتد.
  • ثلل تراب در بئر; انباشتن خاک را در چاه .
  • ثلل دراهم ;فروریختن درهم ها را.
  • ثل اللّه عرش فلان ; نفرین است و معنی آن ، میراند او را و ببرد ملک او را.
  • ثمادالطیر
    محلی است در یمن . (مراصد الاطلاع ).
    ثمانیة
    هشت ....
    ثلاثمائةالف
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ثلاثمائةالف در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ثلثاء
    سه شنبه .
  • ثلاثاء.
  • ثلم
    رخنه کردن در.
  • ترک دادن به .
  • شکستن کناره وادی . تثلیم .
  • بینی بریدن . (غیاث اللغة).
  • اسقاط فاء فعولن است تا عولن بماند فع لن بجای آن بنهند و ثلم در اشعار عجم نیاید. (المعجم فی معاییر اشعار العجم ). بفتح ثاء مثلثه رخنه کردن است کمافی الصراح . و نزد عروضیان حذف فاء فعولن باشد که عولن باقی ماند و بجای او فعلن بنهند. و رکنی که ثلم در آن واقع میشود اثلم خوانند چنانچه در عنوان الشرف گفته . وعروض سیفی هم با آن موافقت کرده و در پاره ای از رسائل عروض مغربیان آمده که خرم اسقاط اولین متحرک از وَتد مجموع را گویند در صورتی که جزء در صدر بیت واقعشود. پس اگر عمل خرم در فعولن سالم صورت گرفته باشدآنرا ثَلم نامند. و در عروض قطب الدین سرخسی گوید: ثلم خرم سالم است و خرم اسقاط اول وتد مجموع و سالم هم جزئی است که زحاف در آن نباشد و در جامعالصنایع گوید: خرم و ثلم افکندن متحرک اول باشد تا از مفاعیلن مفعولن و از فعولن فعلن ماند - انتهی . و لا یخفی ما فی هذه العبارات من التخالف . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
  • ثمار
    میوه .
  • انواع مال .