جستجو

باب سوقالسلطان
یکی از چهار دروازه سمت شرقی باروی بغداد: ... و چون خلافت به مستظهر باللّه احمدبن المقتدی رسید آنرا (بغداد را) بارو و خندق به آجر ساخت . دور بارو بطرف شرقیش که آن را حرمین خوانند هجده هزار گام است و چهار دروازه دارد:... وباب سوقالسلطان ... (نزهة القلوب چ لیدن ج 3 ص 34).
بابصیل
(شیخ ) محمد سعیدبن شیخ محمد بابصیل مفتی شافعیه به مکة. او راست : 1 - رسالة فی اذکار الحج الماثوره و آداب السفر و الزیارة. در مکه بسال 1310 - 1323 ه' . ق. چاپ سنگی شده است . 2 - رسالة فی البعث و النشور فی احوال الموتی و القبور. ضمن مجموعه ای در مطبعه شرف بسال 1298 ه' . ق. چاپ شده است . 3 - رسالتان : الاولی ، فیمایتعلق بالاعضاء السبعة. دوم ، فی التحذیر من عقوق الوالدین ... رجوع به اسعاد الرفیق در ترجمه بابصیل ، درماده ذیل شود. 4 - القول المجدی فی الرد علی عبداللّه بن عبدالرحمن السندی . در باتاویا بسال 1309 ه' . ق.چاپ سنگی شده است . (معجم المطبوعات ج 1 ستون 505).
بابکان
(پهلوی پاپکان ) منسوب به بابک ، اردشیر بابکان ; اردشیر پسر بابک ، بابک نژاد. (بابک ) پادشاه عظیم الشانی که اردشیر دختر زاده او بود و او را بدان سبب اردشیر بابکان گفتند. (برهان ). بابک جد مادری اردشیربن ساسان که اردشیر را بدو نسبت داده بابکان گویند و الف و نون برای نسبت است ... و اردشیربن بابکان غلطاست . (فرهنگ شاهنامه دکترشفق). اردشیر بابکان بجد مادری (بابک ) منسوبست . (تاریخ گزیده چاپ عکسی لندن ص 104). صاحب مفاتیح العلوم بابکان رابه پسر بابک ترجمه میکند. منسوب به بابک که نام جد مادری اردشیربن ساسانست چون اردشیر از بابک پرورش یافته بود به او منسوب شد. الف و نون برای نسبت است . (غیاث ) (آنندراج ):
بابک از تیغ وخلیفه از سنان در کارزار
جوشن جیش از اردشیر بابکان انگیخته .

خاقانی .

باب خلج
یکی از چهار دروازه باروی شرقی بغداد: ... تا المعتضدباللّه احمدبن الامیر الموفق طلحةبن المتوکل علی اللّه که شانزدهم خلیفه بود، دارالخلافه به بغداد آورد و بعد از او تمامت خلفا متابعت او کردند و دارالخلافه آنجا داشتند و پسرش المکتفی باللّه علی بن المعتضد، دارالشاطئیة و جامعطرف شرقی ساخت و چون خلافت بمستظهر باللّه احمدبن المقتدی رسید، آنرا بارو و خندق بآجر ساخت دور بارو بطرف شرقیش که آنرا حرمین خوانند هجده هزار گام است و چهار دروازه دارد: باب خراسان و باب خلج و باب الحلبه و باب السوق السلطان ... (نزهةالقلوب چ لیدن ج 3 ص 34).
بابزن
آهنی بود دراز که مرغ بدان بریان کنند و گوشت نیز و غیراینها. (لغت فرس چ اقبال ص 385). تشت آهنین بود که گوشت برو بریان کنند. (لغت فرس چ هرن ص 105). سیخ کباب را گویند مطلقاً، خواه آهنی باشد، خواه چوبی . (برهان ) (آنندراج ). گردنا. بمعنی سیخ کباب گفته اند که مرغ و بره بر او کباب کنند. (انجمن آرا). سیخ آهن و چوب که بر آن مرغ بریان کنند و آنرا چلوچوب و جلوچوب نیز گویند. آهن دراز که مرغ و گوشتهای دیگر بر آن کشیده و بر آتش بریان کنند. (سروری ). سیخ آهنین باشد که بر آن کباب گردانند مرغ و غیر آنرا. (اوبهی ). سیخ بود که مرغ بر او بریان کنند. (حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). سیخ کباب بود. (جهانگیری ). سیخ آهن و چوب که بدان مرغ و گوشت بریان کنند و آنرا چلوچوب گویند. بتازیش سفود خوانند. (شرفنامه منیری ). سیخ که بر آن کباب بریان کنند. (از رشیدی و سروری ) (غیاث ). سفود. منضاج . مفئاد. مفاده . مفئد. (منتهی الارب ):
تا سحر هرشب چنان چون می طپم
جوزه زنده طپد بر بابزن .

آغاجی (از لغت فرس چ اقبال ص 385).

باب سیبا
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت در 30هزارگزی جنوب ساردوئیه و 20 هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه . سکنه آن 15 تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
باب طعام
نام یکی از دروازه های زرنج سیستان است . (صور الاقالیم اصطخری ):
عمر او نزد تو آمد که تو چون نوح بزی
در آکار، تن او، سر او باب طعام .

(تاریخ سیستان ص 211).

بابکانه
بکاف عربی دریچه و کاف برای تصغیر و «آنه » که حرف نسبت است زائد. (ازشرح خاقانی ). و در برهان نوشته که پالگانه ببای فارسی و لام و کاف فارسی بمعنی بام بلند و دریچه خانه . (غیاث ). ظاهراً کلمه مصحف بالکانه و پالکانه است . رجوع به بالکانه و پالکانه و پالگانه شود.
باب خور
یکی از چهار دروازه جی (اصفهان ) یکصدوهفتاد سال قبل از اسلام بنا شده است . (محاسن اصفهان چ طهران ص 92).
باب زنگوئیه
دهی از دهستان حومه بخش مشیز شهرستان سیرجان 30هزارگزی جنوب باختری مشیز. سر راه تکیه به قلعه سنگ. جلگه ، سردسیر. سکنه 65 تن . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، حبوبات و شغل اهالی آنجا زراعت و مال داری است . راه مال رو دارد. ساکنین آن از طایفه غربائی میباشند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
بابسیر
شهری از نواحی اهواز. (معجم البلدان ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
  • بقولی قریه ای است از قرای واسط. (معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ). بلده ایست در نواحی اهواز. بعضی از اهل علم بدان منسوب اند. (مرآت البلدان ج 1 ص 125).
  • باب عالی
    دربار سلاطین عثمانی ، ترجمه عالی قاپو (درب عالی ). یا آلا قاپو (در سرخ ). دربار سلطان عثمانی .
  • اسلامبول . استانبول .
  • بابک الخرمی
    رجوع به بابک خرم دین شود.
    باب خوش آب
    ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان در 28 هزارگزی شمال خاوری زرند و 2 هزارگزی جنوب راه مالرو زرند به راور. سکنه آن 10 تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
    باب زنگی
    ده کوچکی است از دهستان گروه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت . 22 هزارگزی شمال ساردوئیه 8 هزارگزی باختر راه مالرو ساردوئیه به راین . سکنه آن 35 تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
    بابسیری
    منسوب به بابسیر که از شهرهای کوره اهواز است . (سمعانی ).
  • منسوب است به بابسیر که قریه ای است از قرای واسط. (سمعانی ).
  • باب عامر
    یکی از پنج دروازه شهر قرطبه اندلس بوده است . (الحلل السندسیه ج 1 ص 269).
    بابک بر ابلق زدن
    بابک بر ابلق زند، مولف آنندراج آرد: یعنی زمانه زجرکند ومحو سازد.
    باب خیزوئیه
    ده کوچکی است از بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت در 3 هزارگزی شمال ساردوئیه و 3 هزارگزی شمال راه فرعی ساردوئیه - راین . سکنه آن 8 تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
    باب زویلة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی باب زویلة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.