جستجو

قطع کردن
1 ـ بریدن . 2 ـ مسافت طی کردن .
قلم در کشیدن
باطل گردانیدن .
قرطه
معرب کرته ، نیم ـ تنه ، جامه کوتاه .
قسطی
منسوب به قسط ، چیزی که پول خرید آن به صورت قسط پرداخت می شود، تقسیط .
قطعنامه
مکتوبی که در آن خواسته های اجتماع کنندگان نوشته شده است .
قلم کردن
بریدن ، قطع کردن .
قدر قدرت
آن که قدرتش برابر قدرت قضا و قدر است . (برای شاهان آورده می شود).
قرعه
آنچه که با آن فال بزنند.
قطیعه
1 ـ جدایی ، بریدگی . 2 ـ گله گاوان و گوسفندان . 3 ـ لشکر. 4 ـ قطعه ای از زمین و ملک که به کسی واگذارند تا از آن امرار معاش کند. ج . قطایع .
قلم بندی
عمل قلم بند و آن تهیه و ساختن قلم مو برای انواع نقاشی ها است .
قدسی مآب
آن که مقدس است (در احترام به روحانیان به کار می رود).
قرفه
1 ـ پوست درخت و جز آن . 2 ـ پوست درختی است شبیه به دارچین ، دارچین .
قسنجه
مالش دل که از فرط میل و هوس به چیزی ایجاد می گردد.
قطیفه
1 ـ حوله . 2 ـ چادرهای ورپیچیده .
قلم زده
1 ـ نوشته ، مکتوب . 2 ـ منقش . 3 ـ فلزی که روی آن قلمزنی شده باشد.
قشعریره
1 ـ ناگاه مو بر بدن خاستن از احساس مکروهی یا از تصور آن . 2 ـ جمع شدن پوست بدن . 3 ـ لرزش ، لرزه ، لرز.
قعبه
1 ـ جعبه یا قوطی ای که زنان در آن مواد معطر می ریختند. 2 ـ قدح ، قعب .
قلم نی
قلمی که از ساقه نی تراشند و برای خوش نویسی به کار برند.
قصعه
کاسه و ظرفی که در آن غذا خورند. ج . قصاع .
قعده
1 ـ یک بار نشستن . 2 ـ مرکب انسان .