جستجو

فرس راندن
1 ـ اسب راندن . 2 ـ کنایه از: جستجو کردن ، تفحص کردن .
فرهنگسرا
مؤسسه ای برای فعالیت های فرهنگی مراجعه کنندگان که معمولاً دارای کتابخانه ، سینما، تماشاخانه ، موزه ، میدان های ورزشی و اسکان های دیگر است .
فرهیب
فریب ، نیرنگ .
فرو واریدن
به دهان فرو بردن .
فریبکار
مکار. غدار. فریب ساز. (از ناظم الاطباء). فریبنده .
فطریه
آنچه از پول یا جنس که باید در روز عید فطر به مستمندان داده شود.
فرهیختگی
= فرهختگی : ادب آموختگی ، علم آموختگی .
فروختگی
نک افروختگی .
فریزر
نوعی یخچال با سرمای زیاد که مواد غذایی را در آن به منظور نگه داری در مدت طولانی منجمد می کنند ، یخ زن (فره ) .
فعالانه
با کوشایی ، باپرکاری .
فلاپی درایو
وسیله ای که داده ها را از روی دیسکت به حافظه کامپیوتر یا برعکس انتقال می دهد.
فرود آمدن
پایین آمدن .
فریسه
1 ـ مؤنث فریس . 2 ـ شکاری که کشته و از هم دریده شده باشد.
فعله
ج فاعل . 1 ـ کارگران ، عمله . 2 ـ در فارسی به صورت مفرد به کار می رود.
فلاپی دیسکت
صفحه پلاستیکی کوچک قابل انعطافی با پوشش مغناطیسی برای ذخیره اطلاعات کامپیوتری .
فرود آوردن
1 ـ پایین آوردن . 2 ـ پیاده کردن .
فریضه
1 ـ واجب ، لازم . 2 ـ آن چه که خداوند انجام آن را بر انسان واجب کرده .
فعلیه
مؤنث فعلی .
فرو افکندن
به زیر انداختن .
فرود داشتن
1 ـ پایین داشتن . 2 ـ به آخر رسانیدن . 3 ـ نگه داشتن ، محافظت کردن .