جستجو

فردیت
1 ـ یکتایی ، یگانگی . 2 ـ طاق بودن .
فرضه
1 ـ رخنه و سوراخی که از آن آب کشند. 2 ـ سوراخ پاشنه در. 3 ـ دهانه جوی . 4 ـ جای درآمدن به کشتی از لب دریا. 5 ـ دهان دوات .
فرنجمشک
بالنگوی صحرایی و عوام بالنگوی گنده گویند. (برهان ). فرنجمسک . (یادداشت به خط مولف ). قرنفل بستانی . (بحر الجواهر). رجوع به فرنجمسک شود.
فرزجه
آن چه زنان به خود برگیرند؛ شیاف ، شافه ، پرزه ، پرزگ نیز گویند.
فرغاردن
نک فرغاریدن .
فره کشیدن
چاپلوسی کردن ، منّت کشیدن .
فراز آمدن
1 ـ نزدیک شدن . 2 ـ رسیدن ، دسترسی پیدا کردن . 3 ـ وارد شدن . 4 ـ بر شدن ، بالا رفتن . 5 ـ بسته شدن . 6 ـ پدید آمدن .
فرزند خوانده
پسر یا دختری که انسان او را به فرزندی خود قبول می کند.
فرفری
موی مجعد، موی پر پیچ و تاب .
فراز آوردن
1 ـ آوردن ، پیش آوردن . 2 ـ یافتن ، به دست آوردن . 3 ـ فراهم آوردن ، گرد کردن .
فراکندن
کندن . حفر کردن . (یادداشت به خط مولف ). رجوع به فرا شود.
فرزنگ
نک فرسنگ .
فرفوری
1 ـ چینی (ظروف ). 2 ـ ظروف چینی ژاپن (خصوصاً).
فرهنجنده
ادب کننده ، تربیت کننده .
فراز بردن
نزدیک بردن ، پیش بردن .
فراموش خانه
این کلمه را به جای فراماسونری در فارسی به کار می برند.
فرزین بند
مهره ای که پشتیبان وزیر (فرزین ) باشد.
فرق زدن
سر نهادن .
فرهنگ نویسی
شاخه ای از ادبیات که به گردآوری ، پژوهش ، رده بندی و تعریف واژه ها یک زبان یا یک رشته اختصاص دارد.