جستجو

صهیا
قریه ای است از اقلیم بانیاس از اعمال دمشق. (معجم البلدان ).
صیادلة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی صیادلة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
صهار
خمر سرخ است و خمر مایل به سرخی و نیز خمر معصور از عنب سفید را نامند. (فهرست مخزن الادویه ). می که با سرخی زند.
صهرشتی
سلیمان بن حسن یا حسین (به سین یا صاد) فرزند سلیمان یا عبداللّه یا فرزند محمدبن عبداللّه یا فرزند محمدبن سلیمان . معروف به نظام الدین صهرشتی و منسوب به صهرشت دیلم یا جز دیلم . فقیهی فاضل از بزرگان تلامذه سیدمرتضی و شیخ . صاحب مولفات بسیار از آنجمله : التبیان فی عمل شهر رمضان . التنبیه قبس المصباح تلخیص مصباح المتهجد. المتعة و جز آن . رجوع شود به روضات الجنات ص 303 و ریحانة الادب ج 2 ص 503.
صهیب
ابن سنان بن مالک ، مکنی به ابویحیی ،از بنی نمربن قاسط. صحابی است و از تیراندازان نامی عرب و از سابقان در اسلام است . پدر او از اشراف جاهلیت است . کسری او را بر ابله بصره ولایت داد. منازل کسان او در سرزمین موصل بر شط فرات (از جانب جزیره و موصل ) بود. و صهیب بسال 36 قبل از هجرت . بدانجا متولدشد. رومیان بر آنها غارت بردند و صهیب را اسیر گرفتند. یکی از بنی کلب وی را اسیر گرفت و بمکه آورد. عبداللّه جدعان تیمی او را خرید، سپس آزاد کرد و او در مکه بتجارت پرداخت و چون اسلام ظاهر گشت ، وی مسلمانی گرفت و سی و چندمین تن بود که اسلام آورد. چون مسلمانان عازم هجرت حبشه شدند، صهیب مالی فراوان بدست آورده بود. مشرکان از مهاجرت او ممانعت کردند و گفتند تو گدائی پست بودی و اکنون که مالی فراوان یافته ای اراده رفتن داری ! گفت : اگر مال خویش را بدهم مرا در رفتن آزاد میدارید؟ گفتند: آری . وی همه مال خود بدانها داد. چون این خبر به پیغمبر رسید، گفت : ربح صهیب ربح صهیب ; یعنی صهیب سود برد. صهیب در جنگ بدر و احد و دیگر غزوات حاضر بود و در صحیحین 307 حدیث از او آمده است . وی بسال 32 ه' . ق. در مدینه درگذشت . (الاعلام زرکلی ص 436). صهیب بخاطر زهد و پارسائی و مقام شامخی که در متقدمین دارد بین مسلمانان شهرتی وافر داشته ودر ادب فارسی نام او فراوان دیده میشود:
پیش صدر مصطفی بین هم بلال و هم صهیب
این چو عود آن چون شکر در عود سوزان آمده .

خاقانی .

صیادمحله
دهی است جزء دهستان سیارستاق قشلاقی بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری رودسر و 3 هزارگزی جنوب شوسه رودسر به شهسوار. این ده در جلگه واقع، معتدل ، مرطوب و مالاریایی است . 145 تن سکنه گیلک دارد. آب آن از نهر پلرود. محصول آنجا برنج . شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
صیبا تمثال
اسم خادم شاول بود (دوم سموئیل 19:17) که داود او را مفی نوشت وکیل قرار داد (دوم سموئیل 9:2-12). (قاموس کتاب مقدس ).
صهارج
حوض . (منتهی الارب ). سفالی که آب در آن گرد آید. (منتهی الارب ). رجوع به المعرب جوالیقی ص 215 شود.
صهیب الرومی
رجوع به صهیب بن سنان شود.
صیادنة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی صیادنة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
صیبوبة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی صیبوبة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
صهروج الامعاء
صهروج روده . در ذخیره خوارزمشاهی آرد: صهروج الامعاء غشاء مخاطی و آن رطوبتی است لزج در امعاء که سطح آنرا پوشانیده است تا درشتی ثقل و تیزی اخلاط را که بر وی میگذرد از وی بازدارد وآنرا زود دفع کند و بلغزاند. (ذخیره خوارزمشاهی ).
صهیب رومی
رجوع به صهیب بن سنان شود.
صیادی
عمل صیاد. شکار کردن:
هست آئین نیک صیادی
مرگ یا دانه گرنه آزادی .

دهخدا.

صیبون
موضعی است ودر شعر اعشی از آن ذکری رفته است . (معجم البلدان ).
صهاریج
ج ِ صهریج . رجوع به صهریج شود.
صهروج روده
رجوع به صهروج الامعاء شود.
صهید
بیابانی است مابین یمن و حضرموت . (معجم البلدان ).
صیار
آواز چنگ که سازی است .
  • نافه مشک . (منتهی الارب ).
  • رمه گاو. (اقرب الموارد). رمه گاو دشتی . (مهذب الاسماء).
  • صیت
    آوازه . (مهذب الاسماء). آوازه و ذکر خیر. (غیاث اللغات ). ذکر خیر. شهرت نیکو. ذکر. ذکره:
    به پیش صیت احسانت گه پیمودن عالم
    صبا را پای در سنگ آمده ست از تنگ میدانی .

    ابوعلی حسین مروزی .