جستجو

ساروخان
برادر امیر اصلانخان قرقلوی افشار و عمه زاده نادرشاه بود: امیر اصلان خان در حوالی مراغه از ابراهیم خان [ شاه ] شکست خورد و به کوهستان قراجه داغ پناه برد و بوسیله کاظم خان قراجه داغی دستگیر و تسلیم ابراهیم خان شد. و با ساروخان به قتل رسید. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 29 شود.
ساروقورقان
(قلعه ...) در قرن هشتم به قرب مراغه بوده است . و امروز دهی بنام ساری قورخان در آن حوالی باقی است . رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 201 و 222 و 241 و سارو قرغان و ساری قورخان در این لغت نامه شود.
ساری بیگلوی موسی
دهی است از دهستان بار اندوز چای بخش حومه شهرستان ارومیه ، واقع در 13 هزارگزی جنوب ارومیه ، و 5500 گزی باختر راه شوسه ارومیه به مهاباد. هوای آن معتدل و سالم ، آب آن از بار اندوزچای . محصول آن ، غلات ، انگور، توتون ، چغندر و حبوبات است ، 66 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. راه آن ارابه رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
ساری سو
نام رودی است در آذربایجان در شهرستان ماکو در دهستان ساری سوباسار. این رودخانه از باطلاقهای بایزید ترکیه سرچشمه میگیرد و در 5 هزارگزی بازرگان وارد ایران میشود و بعلت گذشتن از زمینهای نرم و جلگه ای آب آن همیشه گل آلود است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ص 481).
ساریة
شهری است به مازندران . (سمعانی ) (نخبة الدهر دمشقی ). شهری است به طبرستان در اقلیم چهارم ، طول آن 77 درجه و 50 دقیقه و عرض آن 38 درجه است . بلادزی گوید طبرستان هشت کوره است که ساریه یکی از آنهاست که در ایام طاهریان مقر عامل طبرستان گردید و قبل از آن...
ساروخان بیگ
آجرلو، یوزباشی و در دوره شاه عباس بزرگ، حاکم ایل آجرلو بود. (ذیل عالم آرا ص 227).
ساری پل
موضعی است در جوزجان ، نزدیک به شبورقان ، و در قسمت علیای رودخانه شبورقان ، و گویا شهر قدیم انبار در محل آن قرار داشته است . (از ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی ص 452).
ساری سوباسار
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش پلدشت ، واقع بین مرز شوروی (سابق) و ترکیه است که از جنوب به دهستانهای قلعه دره سی و قره قویون ارس کنار و از شمال و خاور به خاک شوروی و از باختر به خاک ترکیه محدود است . هوای این دهستان معتدل و مالاریائی است ، اکثر قراء آن در زمستان مورد استفاده قشلاقی ایل جلالی قرار میگیرد که از چشمه آب کوهستانی مشروب و تعداد کمی از رودخانه ساری سو و زنگمار استفاده می نمایند. در تابستان اهالی این دهستان به کوههای دهستانهای آوجیق و چالدران به ییلاق جهت نگهداری گوسفندان عزیمت میکنند چون رودخانه ساری سو از قسمت جنوبی دهستان میگذرد بنام ساری سوباسار نامیده شده است . این دهستان 7803 تن سکنه دارد و از 44قریه تشکیل شده که مهمترین آنها عبارت است از: ایوند، قره تپه (مرکز دهستان ) اورنر، حاسین ، اوزن دیزه ، خوک ، بابر، قزل داغ ، یولاگلدی . محصول عمده دهستان غلات و پنبه است . راههای عمده آن ، راه شوسه پلدشت به ماکو، و ماکو به شوط می باشد. دو رودخانه زنگمار و ساری سو از این دهستان میگذرد: رودخانه زنگمار از قسمت باختری به خاور در جریان است و رودخانه ساری سو درقسمت باختری داخل این دهستان میشود و بمصرف آبیاری در داخل آن میرسد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
ساریه
شهری است به مازندران . (سمعانی ) (نخبة الدهر دمشقی ). شهری است به طبرستان در اقلیم چهارم ، طول آن 77 درجه و 50 دقیقه و عرض آن 38 درجه است . بلادزی گوید طبرستان هشت کوره است که ساریه یکی از آنهاست که در ایام طاهریان مقر عامل طبرستان گردید و قبل از آن مقر عامل در آمل بود و نیز حسن بن زید و محمدزید از علویان (زیدیه ) طبرستان آن را قرارگاه خود ساختند. فاصله آن تا دریا30 فرسخ و فاصله میان ساری و آمل 18 فرسنگ است . منسوب بدان ساری ّ و سَرَوی ّ آید. (معجم البلدان یاقوت ): چون ابوعلی آن رخته برگرفت و از عواذی شر و عوایل ضرنصر فارغ شد روی به ساریه نهاد برعزم جانب جرجان . (ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به ساری شود.
ساروخان سلطان
سلماسی ، میر جماعت لک سلماسی ، و در سلک امرای عظام عصر شاه عباس بزرگ انتظام داشت . (عالم آرای عباسی چ امیرکبیر ج 2 ص 1087).
ساروکلا
دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی ، واقع در 1500 گزی خاوری راه شوسه شاهی به ساری ، 3 هزارگزی شمال خاوری ساری . دشت ، هوای آن معتدل و مرطوب ، و آب آن از رودخانه سیاه رود و چشمه . محصول آن ، برنج ، غلات ، توتون ، پنبه ، نیشکر و ابریشم است . 2000 تن سکنه دارد که بشغل زراعت و کارگری در کارخانه ها اشتغال دارند. از صنایع دستی محلی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس است . راه شوسه فرعی و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
ساریغ
جانوری است از نوع پستانداران کیسه دار آمریکا، جنس ماده آن دارای دم طویلی است که محل ّ اتکاء بچه هایش در موقع نقل مکان آنها بر پشتش میباشد.
ساریةاللیل
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ساریةاللیل در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ساروخان طالش
نواده بایندرخان حاکم آستارا، و یکی از 92 تن امرای بزرگ شاه عباس کبیر است . در آغاز سلطنت شاه صفی در طغیان غریب شاه در رشت و لاهیجان مامور سرکوبی یاغیان گردید. در حمله سلطان مراد به بغداد [ 1048 ه' . ق. ] جزو سرکردگان شاه صفی بود و در پایان جنگ بنمایندگی ایران به روم رفت و معاهده صلح را با مصطفی پاشا وزیر اعظم و نماینده دولت عثمانی امضا و مبادله کرد. رجوع به عالم آرای عباسی چ امیرکبیر ج 2 ص 1086 و ذیل عالم آرا چ سهیلی خوانساری ص 16 و 17 و 188 و 215 و 220 تا 231 شود.
سارولا
قصبه کوچکی است در فرانسه ، کرسی کانتن کرس در آرندیسمان آژاکسیو .
ساریجالو
دهی است جزء دهستان منجوان بخش خدآفرین شهرستان تبریز، واقع در 21 هزارگزی جنوب خدا آفرین ، و 21 هزارگزی راه شوسه اهر به کلیبر. کوهستانی و گرمسیر و هوای آن مالاریائی . آب آن از چشمه . محصول آن غلات است ، 98 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند.راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
ساریق
رجوع به ساریغ شود.
ساری یاتاق
دهی است از دهستان گرمادوز کلیبر شهرستان اهر، واقع در 31 هزارگزی شمال کلیبر، و 31 هزارگزی راه شوسه اهر به کلیبر. کوهستانی ، هوای آن معتدل مایل به گرمی و مالاریائی ، آب آن از رودخانه گوی آغاج و چشمه . محصول آن غلات است ، 12 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری مشغولند. از صنایع دستی گلیم بافی در آن معمول است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
ساروخانی
ده کوچکی است از دهستان جوانرود بخش پاوه شهرستان سنندج ، واقع در 48 هزارگزی جنوب پاوه ، و 7 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه ، و 2 هزارگزی قلعه به جوانرود، انتهای راه فرعی سنجابی جوانرود. کوهستانی و سردسیر است ، و47 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
سارونه
درخت و تاک انگور را گویند. (برهان ). رز بود یعنی تاک . (فرهنگ اوبهی ). رزانگورباشد. (جهانگیری ) (شعوری ). درخت انگور باشد. (رشیدی ). رز انگور است . (انجمن آرا) (آنندراج ):
سرشک از مژه همچو دُر ریخته
چو خوشه ز سارونه آویخته .

رودکی (از جهانگیری ).