جستجو

ساری قمیش
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروه شهرستان سنندج ، واقع در 33 هزارگزی جنوب خاور گل تپه ، و 3 هزارگزی جمشیدآباد. کوهستانی ، سردسیر، آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات ، انگور، بادام و لبنیات است ، 450 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری میگذرانند. راه آن مالرو است و در تابستان از راه لالجین ماشین بدان توان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
سازاک
دهلیز. (شعوری ). رواق. (اشتینگاس ). پیشگاه و دهلیز. دالان و کریاس . (ناظم الاطباء):
به نیکوکاری (!) کوشش کن اگر اندک خرد داری
چو هر کس را گذرگه بوده سازاک عدم آخر.

ابوالمعالی (از شعوری ) (!)

ساروعلی
مهردار تکلو از سرکردگان شاه اسماعیل صفوی بود که در فتنه صارم کرد کشته شد. (عالم آرای عباسی چ امیرکبیر ج 1 ص 31).
ساره سر
دهی است از دهستان سیاهکلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری رودسر، و 2 هزارگزی جنوب راه شوسه رودسر به شهسوار. جلگله ای ، و هوای آن معتدل و مرطوب و مالاریائی ، و آب آن از مرساررود، و محصول آن برنج ولبنیات است ، 75 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند. راه آن مالرو است . این ده از دو محله بالا و پائین تشکیل شده ، اکثر سکنه تابستان به ییلاقجواهردشت میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
ساریخ
نوعی از سلاح است ، و آن چوبی باشد که بر سر آن چند زنجیر کوتاه تعبیه کنندو بر سر هر زنجیر گوئی از فولاد نصب کنند. (برهان ) (آنندراج ). سالیخ . (فرهنگ فولرس از حواشی راحة الصدورچ محمد اقبال ). پیازک . پیازی . چوکن . کسگن: سالیخ وار توزکمان برپیچیدند... او هم جان را به سالیخ دفع کرد. سالیخ شکسته شد. (راحةالصدور ص 349).
ساری قورخان
دهی است از دهستان حومه بخش تکاب شهرستان مراغه ، واقع در 18هزارگزی باختر تکاب ، و 13 هزارگزی جنوب راه عمومی تکاب به شاهین دژ، دره ای ، هوای آن معتدل مالاریائی ، آب آن از چشمه سارها، و محصول آن غلات ، بادام ، حبوبات وکرچک است ، 125 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند. از صنایع دستی گلیم بافی در آن معمول است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4). در ذیل جامع التواریخ حافظ ابرو ص 201 و 222 و 241، در حوادث سالهای آخر قرن هشتم نام این موضع بصورت قلعه سارو قورقان و سارو قورغان و در عالم آرای عباسی بصورت ساروقرغان آمده است . رجوع به ساروقرغان شود.
سازان
در حال ساختن . سازنده . ساخته کننده .
  • مزید موخر امکنه : حلبی سازان . ساغری سازان .
  • ساروغ
    سارخ . سارغ . سارق. ساروق. سفره . بقچه .
    ساری خانلو
    دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل ، واقع در 39 هزارگزی شمال اردبیل و 15 هزارگزی راه شوسه گرمی به اردبیل . کوهستانی و هوای آن معتدل ، آب آن از چشمه . محصول آن غلات و حبوبات است ، 450 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری میگذرانند. راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
    ساریقون
    نام یونانی شیخ است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به شیخ شود.
    سازباز
    آرایش و زیور و زینت . (ناظم الاطباء). پیراستگی . (اشتینگاس ).
  • آراسته . مطابق رسم روز. (اشتینگاس ) .
  • ساروفش
    (...جام ) موضعی است که در آن شاه طهماسب صفوی با ازبکان جنگید. (ذیل عالم آرای عباسی چ سهیلی خوانساری ص 69).
    ساری آغل
    دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، واقع در 24 هزارگزی جنوب باختری قره آغاج و 48 هزارگزی شمال خاوری راه شوسه شاهین دژ به میاندوآب . کوهستانی و معتدل . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، نخود،بزرک و زردآلو است ، 117 تن سکنه دارد که بزراعت اشتغال دارند. از صنایع دستی جاجیم بافی در آن معمول است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
    ساری خانلوی یاغبستلو
    دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر، واقع در 19500 گزی شمال آبش احمد مرکز دهستان ، و 5 هزارگزی راه ارابه رو اصلاندوز به لاریجان کوهستانی و هوای آن گرم و مالاریائی ، آب آن از چشمه . محصول آن غلات است ، 13 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری میگذرانند. راه مالرو دارد و محل ییلاق ایل چلیپانلو است . (از فرهنگ جغرافیائی اقتصادی ج 4 کیهان ص 4 و 229).
    ساری قیه
    دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل ، واقع در 22 هزارگزی جنوب باختری گرمی ، ویک هزارگزی راه شوسه گرمی به اردبیل . جلگه ای و گرمسیر، آب آن از چشمه . محصول آن غلات و حبوبات است ، 131تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند. راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
    ساز بر تار بستن
    کوک کردن ساز. (غیاث ) (آنندراج ):
    فلک قانع نشد از نغمه طنبور افزودن
    ز هجران بهر ما ساز نوی بر تار می بندند.

    مومن استرآبادی (از مترادفات و آنندراج ).

    ساروق
    پارچه غالباً چهارگوش که بر روی بستر کشند، یا چیزی در آن نهند، یا سفره کنند.
  • در تداول مردم قزوین ، سفره و آن را سارِق و سارُق تلفظ کنند. دسترخوان . دستارخوان . سارخ . سارغ . ساروغ .
  • ساریان
    نام شهری است در غرچه . (حاشیه لغت اسدی نسخه نخجوانی ) (اوبهی ) (رشیدی ) (جهانگیری ) (انجمن آرا). شهری است از غرجستان . (برهان ):
    بسی خسرو نامور پیش از این
    شده ستند زی ساری و ساریان .

    دیباجی (از حاشیه لغت اسدی نسخه نخجوانی ).

    ساری خانی
    ده کوچکی است از دهستان خبر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 70 هزارگزی جنوب باختری بافت سر راه فرعی خبر به دشت بر،15 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
    ساری کند
    دهی است از دهستان رودبار بخش ماه نشان شهرستان زنجان ، واقع در 33 هزارگزی شمال ماه نشان ، و یک هزارگزی راه مالرو عمومی . کوهستانی و سردسیر، آب آن از رودخانه قلوچای . محصول آن غلات و انگور است ، 459 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. از صنایع دستی بافتن گلیم و جاجیم در آن معمول است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).