جستجو

سارلی باجی
دهی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس ، واقع در 6 هزارگزی جنوب خاوری گنبد. دشت ، هوای آن معتدل ، آب آن از رودخانه مینودشت ، و محصول آن برنج ، غلات ، صیفی و لبنیات است ، 240 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند. قالیچه بافی از صنایع دستی محلی زنان آن است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
ساروئی خداکرم بیگی
طایفه ای ازطوایف قشقائی ایران است ، مرکب از 80 خانوار که در همراه عمله سکونت دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 84).
سارط
فروخورنده . بلعکننده . (منتهی الارب ).
سارم
دهی است از دهستان وردیمه سورتیجی بخش چهاردانگه شهرستان ساری ، واقع در 41 هزارگزی شمال کیاسر. کوهستانی . هوای آن معتدل ، مرطوب ، آب آن از چشمه و زارمرود، و محصول آن غلات و برنج و لبنیات و عسل است . 105تن سکنه دارد که به زراعت و اندکی به گله داری مشغول اند. از صنایع دستی محلی بافتن شال و کرباس میان زنان آن معمول است . راه مالرو دارد. کنار رودخانه زارمرود برنجکاری دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
ساروبیگ
سارو سلطان بیگدلی . از سرکردگان سپاه شاه عباس بزرگ برادر زینل بیگ توشمال باشی شاملو بود. بسال 1020 حکومت سارو غرقان و گاورود را داشت و بفرمان شاه عباس یکی از یاغیان را بنام اسکندر بانه ای سرکوب کرد. بسال 1033 تولیت اماکن مقدسه عراق و قورجی باشیگری قورچیان نجف اشرف را یافت . پسرش صفی قلی بیگ در دوره شاه عباس دوم رتبه یساولی صحبت داشت . رجوع به فهرست تاریخ عالم آرای عباسی چ امیرکبیر شود.
ساردیان
از نسل ساریدبن زبولونند. (سفر اعداد 26:26) (قاموس کتاب مقدس ).
سارع
مبادرت کننده . (منتهی الارب ).
  • کوشا. (منتهی الارب )
  • سارکانلو
    دهی است از دهستان میلانلوبخش شیروان شهرستان قوچان ، واقع در 55 هزارگزی باختر شیروان سر راه مالرو عمومی به قزاقی . کوهستانی ، هوای آن معتدل ، آب آن از چشمه و رودخانه ، و محصول آن غلات است ، 82 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
    سارمات
    (قوم ...) قبائل مختلف چادرنشینی بودند که سرزمینی بنام سارماتیه می زیستند. هردوت و هیپوکرات از مورخان قدیم تاریخ آنان را از قرن پنجم قبل از میلاد میدانند. قومی بودند کوتاه قد و فربه و سیاه چرده و با خلق و خوئی ملایم . در لشکرکشی داریوش بزرگ به سرزمین سکاها بسال 514 ق. م . سارماتها باسکاها ضد داریوش اتحاد کردند و بعد با مهرداد اشکانی متحد گردیدند. در روزگار اغسطس (اگوست ) امپراتور روم قلمرو آنان تا مصب رود دانوب امتداد داشت . یکی از تیره های آنان بنام رکسلان میان دانوب و دن استقرار یافت و تیره دیگری بنام یازیگ از کوههای کارپات گذشتند و در قرن اول مسیحی در حوضه رودخانه های دانوب وتیس سکونت اختیار کردند. بعدها طغیان و انقلاب بردگان قوم سارمات و یازیگ را بدو شعبه سارماتهای سلطنتی و سارماتهای شخم زن تقسیم کرد. در روزگار کنستانتین کبیر امپراتور روم [ 306 - 337 م . ] 300000 تن از سارماتهای سلطنتی که با فشار رقیب از سرزمین خود رانده شده بودند بحمایت آن امپراتور در روم جای داده شدند. دو نسل بعد، سارماتهای مطیع هونها و مستهلک در آنان گردیدند. مشیرالدوله در ایران باستان گوید: ظن قوی این است که سارماتها و سکنه سکائیه قدیم یعنی ، کشاورزان سکائی آریائی بوده اند. (ایران باستان ج 1 ص 617). هرودوت گوید: یونانیان یا آمازونها (زنان سکائی که مانند مردان بجنگو شکار میرفتند و پستان راست را می بریدند تا بهتر تیر اندازند) جنگیدند و بر آنان غالب شدند. بعد این آمازونها بکشور سکاها درآمدند و پس از یکی دو جنگ دریافتند که اینان زنند و با آنها ارتباط یافتند. و چون آمازونها اخلاق زنان سکائی را نمی پسندیدند، یعنی از خانه نشینی بیزار بودند میل به جنگ و شکار داشتند شوهرانشان را تحریک کردند که از دریای آزوو بگذرند و بماوراء آن مهاجرت کنند آنان چنین کردند و مردم سارمات بوجود آمدند. حالا هم زنان سارماتی بی شوهران شان به جنگ و شکار میروند. سارماتها به زبان سکائی سخن میگویند ولی به لهجه ای که از زمان قدیم خراب شده ، چه زنان آمازونی نتوانسته اند زبان سکائی را کاملاً فراگیرند.راجع به زناشوئی رسم آنان چنین است : دختری تا دشمنی نکُشد شوهر نکند بعضی دختران پیر میشوند شوهر نمیکنند چه حاضر نیستند چنین کاری کنند. (ایران باستان ج 1ص 600 و 601). کنت کورث می نویسد: ملت سکائی که همسایه ترکیه است از مشرق به طرف شمال انتشار یافته و چنانکه گمان میکنند همسایه سارماتها نیست بل جزو آنهاست . یعنی سکاها و سارماتها از یک ملت اند. (ایران باستان ج 2 ص 1708). مهرداد اشکانی با لشکری مرکب از ده هزار تن ، سپاه هشتاد هزار نفری سکائی و سارماتی را درشمال کریمه و جنوب روسیه کنونی شکست داد. (ایران باستان ج 3 ص 2137 - 2138 و 2282). نویسندگان عهد قدیم غالبا سه قوم را در پشت کوههای قفقاز نام میبرند: آلاتها، سارماتها و سکاها. (ایران باستان ج 3 ص 2460).
    ساروپیره
    قورچی باشی استاجلو برادر مثنا سلطان از سرداران شاه اسماعیل صفوی . و در جنگ چالدران (رجب 920 ه' . ق.) از فرماندهان چرخچیان (پیشقراولان ) سپاه ایران بود و در ابتدای همان جنگ به قتل رسید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 547 و عالم آرای عباسی چ امیر کبیر ج 1 ص 42 و 43 و جنگ چالدران نصراللّه فلسفی مجله دانشکده ادبیات سال اول شماره دوم ص 97 تا 100 شود.
    ساردیس
    یکی از شهرهای قدیم لیدیه بود، و یکی از کلیساهای هفتگانه آسیا در آنجا بود. اسم قدیمش سرت قلسی و به مسافت 30 میل به جنوب شرقی تیاتیرا و 50 میل به شمال شرقی سمیرنا و 2 میل به جنوب نهر هرمس مانده واقع بود. (قاموس کتاب مقدس ). رجوع به سارد شود.
    سارغ
    در ترکی نام گلی است زردرنگ. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
    سارکوپت
    انگل جرب . شپش جرب .
    سارماتیه
    ناحیه وسیعی از اروپای شرقی که در قدیم مسکن قوم سارمات بود. بعقیده هرودوت از رود دون بسوی مشرق سارماتها سکنی دارند. ولی از قرن دوم میلادی به بعد جغرافی نویسان بجای سکائیه لفظ سارماتیه را استعمال میکنند (جغرافیای بطلمیوس ) و سکائیه آسیائی معروف تر میگردد. (ایران باستان ج 1 ص 615). رجوع به سارمات شود.
    ساروتقی
    لقب میرزاتقی از رجال مهم دوره صفوی است که ابتدا دردوره شاه عباس بزرگ وزیر مازندران شد و آبادی آن ایالت مرهون مساعی او بود. در زمان شاه صفی ، اعتماد الدوله (وزیر اعظم ) شد. و در 20 شعبان 1055 بقتل رسید. رجوع به فهرست عالم آرای عباسی چ امیرکبیر و هشت مقاله تاریخی و ادبی ، نصراللّه فلسفی ، ص 129 تا 157 شود.
    ساردیقه
    اولپیا ساردیقه . نام قدیمی شهرصوفیه است .
    سارغشر
    شهری بوده است در ناحیه خزر در موضع هشترخان حالیه و آن را اتل و بیضا نیز می نامیده اند. پایتخت قوم خزر ابتدا بلنجر بوده و پس از فتح آن شهر بدست جراح بن عبداللّه حکمی سارغشر را قرار داده اند، و به روایتی سارغشر فقط تابستانگاه خزر بوده و در بهار بطرف دشت (بلنجر) میرفته اند. رجوع به یادداشتهای قزوینی ج 4 ص 201 شود.
    سارکورامف
    نوعی از مرغان شکاری مخصوص امریکای جنوبی است .
    سارمران
    دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. واقع در 24 هزارگزی شمال باختری اسفراین ، و 4 هزارگزی باختر راه شوسه عمومی بجنورد به اسفراین . دامنه ، هوای آن معتدل ، آب آن از رودخانه و قنات ، و محصول آن غلات ، بنشن ، پنبه ، زیره ، تریاک و میوه است ، 545 تن سکنه دارد که به زراعت و مالداری مشغولند. دبستان دارد. راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
    ساروتی
    (...ترخانی ) طایفه ای از ایلات ترک ، از اعقاب حکام ترخان ، و جزو قبائلی است که استندار جلال الدین اسکندر [ 731 - 761 ] به ری و شهریار و بسال 809 ه' . ق. میرزا عمر به مازنداران کوچ داد. (از ترجمه مازندران رابینو ص 202).