جستجو

سادآوران
به لغت سریانی چیزی است مانند صمغ، و آن را در درون بیخ درخت گردکان که مجوف شده باشد یابند. سرد و خشک در دوم و سوم ، خوردن و ضماد کردن آن بر شکم اسهال خونی را نافع باشد، و آن را به رومی قنطار و به عربی خاتم الملک خوانند. (برهان ) (آنندراج ). در اختیارات بدیعی آمده : ساداوران ، قنطار خوانند و معنی ساداوران بپارسی سواد القضاة است و بشیرازی بهک داوران خوانند. صاحب منهاج گوید: صمغی است و این سهو است . صاحب جامع گوید: چیزی است مانند صمغ که در اندرون بیخ درخت گردکان که مجوف شده باشد یابند. مولف [ اختیارات بدیعی ] گوید: چیزی است که در میان درخت بطم کهن میباشد و آن را آب بن خوانند. صاحب جامع از درخت جوز یا بطم سهو کرده است . بهترین آن بود که به سرخی مایل بود و طبیعت آن سرد است در دویم و خشک است در سیم و گویند گرم است ، و منفعت آن آن است که خون را ببندد بخوردن واز بیرون ضماد کردن یا بخود برگرفتن ، و چون سحق کنند و نیم درم از وی بآب لسان الحمل بیاشامند هم خون ببندد و هم قطع سیلان اسهال کند و اگر زنان بسرکه سرشته و فرزجه سازند و به خود بر گیرند قطع خون رفتن کند و قوة عروق و رحم و اورده آن بدهد. و اگر همچنان به آب لسان الحمل بیاشامند و بدان حقنه کنند همین عمل کند و اگر حل کنند و در آب ورق مورد اضافت کنند و زن موی خود را بدان غلاف سازد و بن موی به آب مورد که آن را در وی حل کرده باشند تر کند چندانکه بخورد قوت موی بدهد و از تساقط منع کند به خاصیتی که در وی است . و اگر نیم مثقال بیاشامند معده و امعاء را پاک گرداند. و اگر بر ورم خصیه و ذکر بسرکه خمری طلا کنند نافع بود. و بدیغودس (؟ ) گوید به خاصیت موی را قوت دهد و خوردن وی گویند مضر بود. سیر و مصلح وی زعفران بود و بدل آن به وزن آن فیلزسرج و دو دانگ آن بیخ نی .(اختیارات بدیعی ). در تحفه حکیم مومن آمده : معرب از سیاه داران است بمعنی سیاهی درختان چه دار به لغت فرس درخت است و به عربی سوادالحکام نامند به جهت آنکه قسمی از مداد از آن ترتیب میدهند. و سوادالقضاة که صاحب اختیارات ذکر کرده اسم عفص است و آنچه گفته که از درخت بطم حاصل میشود اصلی ندارد بلکه چیزی است سیاه مایل به سرخی و براق و شبیه به شبه و با اندک تلخی و در جوف درختان هند و بلاد حوالی آن بهم میرسد و مخصوص آن بلاد است . مولف تذکره آنچه از درخت نارجیل بهم میرسد بهتر دانسته است ، و در دوم سرد و خشک و بااندک حرارت محلله و رادع اورام حاره و با آب بارتنگقاطع نزف الدم همه اعضا است شرباً و ضماداً. و حابس اسهال دموی و التیام دهنده زخمها است . و با شراب جهت ورم قضیب و انثیان ، و با شراب جهت اورام بارده ، وبا روغن مورد جهت منع ریختن موی موثر و بغایت مسوداو است . و فرزجه او با سرکه و حقنه او بی سرکه جهت قطع خون حیض و تقویت رحم و رفع اسهال نافع. و مداومت خوردن او مولد سودا، و مصلحش شکر، و قدر شربتش یک مثقال ، و بدلش دو وزن آن مورد است . (تحفه حکیم مومن ). ابن البیطار از ابن وافد آرد که اصل کلمه سیاه داوران است یعنی سیاه [ جامه سیاه ] قضاة . سادوران . (دزی ج 1 ص 620). رجوع به آب بن ، طین شاموس و طین مختوم در این لغت نامه شود.
سادات مرعشی
خاندانی است که از قرن هشتم تا دهم در مازندران حکومت کردند و فرمانروائی آنان با قیام قوام الدین علیه کیا افراسیاب بن چلاوی بسال 760 ه' . ق. آغاز و با عزل میر مرادبن میرزاخان که به دست امرای صفوی در اواخر قرن دهم واقع شد ختم گردید. حکام این خاندان عبارت اند از: قوام الدین بن عبداللّه بن صادق معروف به میرزا بزرگ (760 - 763ه' . ق.) کمال الدین بن قوام (763 - 795) (که بدست تیمور در قلعه ماهانه سر نزدیک آمل محصور و اسیر و به کاشمر فرستاده شد و در آنجا به سال 801 وفات یافته )،علی بن کمال الدین (821 - 812 و813 - 820)، مرتضی بن کمال الدین (837 - 856)، مرتضی بن علی بن کمال الدین (821- 838)، محمدبن مرتضی (837 - 856) عبدالکریم بن محمد(856 - 865)، عبداللّه بن عبدالکریم (865 - 872) کمال الدین بن محمد (که حکومت را از عبداللّه بن عبدالکریم گرفت ولی نتوانست خویشتن را در ساری مستقر سازد) زین العابدین کمال الدین محمد [ 872 - 897 ]، غیاث الدین بن محمد جلال الدین عبدالوهاب بن غیاث الدین بن کمال الدین بن قوام الدین (فرمان حکومت مازندران را از حسن بیک گرفت ولی معلوم نیست که هرگز در ساری بنام حاکم مازندران مستقر شده باشد). شمس الدین بن کمال الدین محمد (897 - 905)، کمال الدین بن شمس الدین (در 904 جانشین پدر شد)، عبدالکریم بن عبداللّه بن عبدالکریم (917 - 932)، میرشاهی بن عبدالکریم (932 - 939)، میر عبداللّه خان بن میر سلطان محمودبن عبدالکریم معروف به خان کوچک (939 - 968)، میرسلطان مرادبن شاهی (969 - 972)، میرعبدالکریم بن عبداللّه خان (متوفی 972)، میر عزیزخان بن میرعبداللّه ، سلطان محمودبن سلطان مراد، معروف به میرزاخان ، محمدبن سلطان مراد، میرعلی خان بن سلطان محمودبن عبدالکریم ، میرمرادبن سلطان محمودبن عبدالکریم ، میرمرادبن سلطان محمود (میرزاخان ) که در 960 حاکم مازندران بود. رجوع به ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 189 و 190 شود.
سادسة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی سادسة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ساخ
مخفف ساخته است ، بمعنی منتظم:
ز گردن زلف بگشود باد گستاخ
نمایان شد درو لعل و زر ساخ !

(از شعوری ج 2 ص 57).

ساخته
بناشده:
چون مقیمان همه مشغول مقامند و لیک
یک یک از ساخته خویش همی بر گذرند.

ناصرخسرو.

سادات
جمع سادت (سادة) است که در اصل سَیَدة بود، جمع تکسیر سائد، و سائد بر وزن فاعل بمعنی سید است . پس سادات جمع الجمع سائد باشد نه جمع سید. (غیاث ) (آنندراج ). مهتران:
که سادات جمع جوانان جنت
نبی گفت هستند شبیر و شبر.

ناصرخسرو (دیوان ص 150).

سادات مشعشعی
رجوع به آل مشعشع و تاریخ پانصدساله خوزستان تالیف کسروی شود.
سادک
نوعی از بلبل . (ناظم الاطباء).
ساخائو
رجوع به زاخائو شود.
ساخته بودن
یا نبودن کاری از کسی یا کسانی . انجام آن توانستن یا نتوانستن : این کار از من ساخته نیست .
سادات احمدی
تیره ای است از طایفه زلقی ایل چهار لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
سادات مصرخ
(گورستان ..) قبرستانی در هرات بوده است . رجوع به ترجمه مجالس النفائس ص 43 شود.
سادکت
شهری است به شاش (چاچ ). (نخبة الدهر دمشقی ص 221).
ساخارین
ساکارین . گرد بسیار سفیدی است که در آب به دشواری و در الکل بخوبی حل میشود، و مصرف طبی دارد.
ساخته رنگ
موافق. (برهان ). کنایه از موافقت . (انجمن آرا) (آنندراج ). موافق و مناسب . (شعوری ج 2 ورق 68).
سادات بابلکانی
خاندانی است که در قرن نهم در ده کوسان مازندران اقامت داشته اند. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 170). جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
سادات میرسالار
قبیله ای از بنی هاشمند ساکن ناحیه بهمئی کوه کیلویه فارس .
سادکس
پسر پادشاه تراکیه در نیمه قرن پنجم ق. م . بود. وی سفیران اسپارت را که برای جلب حمایت در بار هخامنشی ضد آتنیها عازم شوش بودند بازداشت و تسلیم آتنیها کرد. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 943 شود.
ساخالین
(جزیره ...) و بزبان ژاپنی کارافتو جزیره ای است کوهستانی واقع در مشرق آسیا در اقیانوس کبیر نزدیک به خاک سیبری بین دریای ژاپن و دریای اختسک بمساحت 75360 هزارگز مربع و با 500000 تن سکنه . در این جزیره عده ای از نژاد بومی ازسه قبیله آینوس ، و در وچوناس ، و غیلئاکس ، بسر میبرند و گروهی از روسها و ژاپنیها و چینی ها و کره ایها نیز بدانجا مهاجرت کرده اند. این جزیره اول بار بسال 1643 م . بوسیله هلندیهاکشف شد. بسال 1857 م . شمال آن بوسیله روسها اشغال گردید. بسال 1905 م . بین روس و ژاپن تقسیم شد. قسمت شمالی آن به مساحت 37988 هزارگز مربع با11800 تن سکنه نصیب روسها گردید که الکساندر روفسک مرکز آن بود، و قسمت جنوبی که کارافتو نامیده میشد با36090 هزارگز مربع مساحت و با203750 تن سکنه به ژاپن تعلق یافت و مرکز آن تویوهارا بود. بعد از جنگ دوم جهانی تمام ساخالین جزو روسیه اعلام شده است . هوای ساخالین سرد و مشابه هوای سیبریه است . در شمال و مشرق آن درجه حرارت در زمستان تا 37 درجه زیر صفر پائین می آید و آب سواحل منجمد میگردد ولی درجه حرارت مغرب و جنوب آن بکمتر از 25 درجه زیر صفر نمیرسد. برف و یخ در این جزیره گاهی تا تابستان باقی است . این جزیره معادن نفت و زغال سنگ دارد. قسمتی از اراضی آن پوشیده از جنگل است . صید ماهی نیز از منابع ثروت آن بشمار میرود.
ساخته روی
شرمنده که روی خود ترش کرده باشد.
  • کسی که روی خود بتکلف آراسته باشد. (غیاث ) (آنندراج ):
    پیش رویش بهشت ساخته روی
    حبذا خوی صاحب این روی .

    نورالدین ظهوری (از آنندراج ).