جستجو

سوقه
1 ـ رعیت . 2 ـ مردم فرومایه .
سیاه مشق
1 ـ تمرین خوشنویسی که در آن کلمات یا حروف به صورت تکراری و انبوه کنار یکدیگر نوشته شده باشند. 2 ـ کنایه از تمرین زیاد در یک حرفه یا هنر.
سیکی خوار
سیکی خوارنده . سیکی خواره . آنکه شراب مثلث خورد. نوشنده سیکی .
  • شرابخوار. باده نوش . (فرهنگ فارسی معین ):
    ای پسر می گسار، نوش لب و نوش گوی
    فتنه بچشم و بخشم فتنه به روی و به موی
    ما سیکی خوار نیک تازه رخ و صلحجوی
    تو سیکی خوار بد جنگکن و ترشروی .

    منوچهری .

  • سیگنال
    امواج الکتریکی یا الکترومغناطیسی که برای جابه جایی اطلاعات استفاده می شود، نشانک . (فره ).
    سینیور
    از لقب ها و عنوان های اشرافی اروپایی ، ارباب ، آقا.
    سیلابکند
    کنده ها و شکاف هایی که به سبب سیلاب در روی زمین پدید آید.
    سیلندر
    1 ـ لوله ای است استوانه ای شکل که در موتور اتومبیل تعبیه شده ، در داخل سیلندر پیستون حرکت می کند و گاز موجود در سیلندر را به سمت ته سیلندر ـ که در اصطلاح سرسیلندر گویند ـ می راند و در آن متراکم می کند. 2 ـ نوعی کلاه استوانه ای دراز که با لباس رسمی می پوشند.
    سیورغامیش
    = سیورغمیش : التفات ، عنایت .
    سیم زده
    نقره خالص .
    سیویل
    غیرنظامی ، کشوری .
    سیم تن
    کسی که تنِ سفید دارد.
    سیماب شدن
    کنایه از: 1 ـ بی قرار شدن . 2 ـ گریختن .
    سیمبر شدن
    کنایه از: جوان شدن .
    سیمدار
    پولدار.
    سین جیم
    سوال و جواب ، مجازاً به معنی استنطاق و بازخواست .
    سینه چاک
    کنایه از عاشق دلسوخته . (آنندراج ). دلسوخته . (فرهنگ فارسی معین ):
    حسنش از خط عالمی زیر و زبر دارد هنوز
    سینه چاکان چون قلم در هر گذر دارد هنوز.

    صائب (از آنندراج ).

    سینه خیز
    حرکتی که ضمن آن بدن از پاها تا زیر سینه روی زمین است و شخص با بلند کردن سر و سینه و فشار دو دستش روی زمین خود را جلو می کشد.