جستجو

سرکرده
رییس ، سردسته .
سریع الانتقال
تیزهوش ، تندفهم .
سقامت
بیمار شدن ، مریض شدن ، بیماری .
سرامیک
مربوط به سفال ـ سازی ، صفت سفال سازی ، سفالی ، آن چه از سفال ساخته شود.
سررفتن
1 ـ لبریز شدن ، پُر شدن . 2 ـ به پایان رسیدن . 3 ـ بی حوصله شدن .
سقرگه
دوزخ ، جهنم .
سقط همت
پست ـ همت .
سقط کاری
آجر ـ کاری ، به کار بردن آجر و سنگ در ساختمان .
سماع الاغانی
شنیدن آوازها.
سکرتر
منشی ، کارمندی که مستقیماً با رئیس کار می کند و در جریان تمام کارهای اداری او قرار دارد.
سماکار
سبوکش میخانه راگویند، یعنی خدمتکار شرابخانه . (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
  • مطلق خدمتکار. (برهان ) (فرهنگ رشیدی ):
    زهره ای و مشتری خریدارت
    آفتاب و قمر سماکارت .

    سراج الدین (از انجمن آرا).

  • سلاحشور
    نک سلحشور.
    سمایی
    آسمانی .
    سکار آهنج
    آهنی باشد سر کج که بدان گوشت از دیگ و نان از تنور درآورند.
    سلاحشوری
    نک سلحشوری .
    سمبول
    مظهر، نماد، نشانه ای که نمایانگر معنایی پنهان باشد، رمز (فره ).
    سلحشوری
    جنگاوری ، دلاوری .
    سمبولیسم
    1 ـ نهضت ادبی که از اوایل قرن بیستم به عنوان عکس العمل ناتورالیسم در اروپا ایجاد شد. تحت تأثیر فلسفه ایده آلیسم بود، از متافزیک الهام می گرفت و می کوشید جهان را با نظر سمبولیک و روحانی بررسی کند، رمزگرایی ، نمادگرایی (فره ). 2 ـ مجموعه نمادهایی که در آثار یک نویسنده یا شاعر یا دوره معین به کار رفته باشد، نمادگان . (فره ).
    سکولاریسم
    = سکولاریزم : نظریه ای مبتنی بر جدایی سیاست از دین .