جستجو

پاستل
1 ـ گچ رنگی ویژه طراحی . 2 ـ نوعی شیرینی شبیه راحت الحلقوم که سفت تر از آن و دارای طعم و اسانس میوه است .
پاچراغ
جایی در تکیه ، مسجد و زورخانه که در آن چراغ روشن کنند.
پارکابی
مقدار قلیل . چه پا بمعنی خوار و ذلیل و زبون و رکابی طبقچه خرد است . (غیاث اللغات ).
پاستوریزه
1 ـ ویژگی ماده ای غذایی که همه میکروارگانیسم های بیماری زا و بخش بزرگی از میکروارگانیسم ـ های غیربیماری زای آن از بین برده شود. (فره ). 2 ـ ماده خوردنی که طبق اصول علمی پاستور میکروب ها و موجودات تخمیری آن را از بین برده باشند.
پاکباز
مقامری که هرچه دارد بازد. آنکه هرچه دارد بازد:
ور همی چون عشق خواهی عقل خود را پاکباز
نصفئی پرکن بدان پیر دوالک باز ده .

سنائی .

پاسخنامه
برگه یا دفترچه ای که برای نوشتن پاسخ پرسش های خاص آماده شده است و معمولاً در آزمون ورودی دانشگاه و مانند آن به کار می رود. مق . پرسشنامه .
پاچه خیزک
قسمی آتش بازی .
پارکومتر
دستگاهی است که در محل های مجاز پارک اتومبیل نصب می شود که با پرداخت مقدار معینی پول می شود برای مدتی معین ماشین را پارک کرد، ایست سنج ، توقف سنج (فره ).
پاسکال
بلز. مهندس و طبیعی دان و فیلسوف و نویسنده فرانسه . مولد بسال 1623م ./1032 ه' . ق. در شهر کلرمونت فراند. و وفات در سنه 1662م ./1072 از ه' . ق. اوان کودکی آثار ذکاء و فطنت در وی پدیدار بود چنانکه بقول خواهرش (ژیلبرت ) در دوازده سالگی بدون استعانت از کتابی اولین قضایای هندسه اقلیدس بشناخت و در شانزده سالگی رساله ای در باب قِطع مخروطات نوشت که مایه اعجاب دکارت شد. و در هجده سالگی ماشین محاسبه را اختراع کرد و قوانین ثقل هوا و موازنه سوائل و مثلثات ریاضی و حساب اتفاقات و ضغطه مائی و غیره از مبتکرات اوست . آثار وی با سادگی و استحکام کلام همراه است و ازینروی در صف اول نثرنویسان فرانسه بشمار آمده است .
پاخورشی
وسایل لازم برای پخت خورش .
پارکینسون
نوعی بیماری عصبی میان سالان و سالخوردگان که با کندی حرکات و رعشه و سفتی عضلات همراه است ، لقوه .
پاسیو
1 ـ حیاط خلوت . 2 ـ نورگیر. 3 ـ بخشی از آپارتمان به صورت باغچه یا گلخانه .
پاکلاغی
قازایاغی . رجل الطیر. رجل العقاب . رجل الغراب . رجل العقارب . رجل الزرزور. رجل الراعی . رجل العقعق. اَاَطریلال . حشیشة البرص . موجه . یملیک . حرزالشیاطین . جزر الغراب . و آن گیاهی است که برگ آن به پنجه زاغ ماند و به بهاران روید و در آشها و پلوها کنند.
  • قسمی از دوختن .
  • پا به پا کردن
    1 ـ مردد بودن . 2 ـ درنگ کردن .
    پارکینگ
    محل توقف وسایل نقلیه موتوری ، توقفگاه .
    پاشنه خواب
    کفشی که پاشنه آن بخوابد. مق پاشنه نخواب .
    پا به ماه
    = پا به زا: زنی که در ماه آخر آبستنی باشد و زادن او نزدیک است .
    پادراز
    نوعی مرغ ماهیخوار با پاهای دراز و منقار خمیده و پرهای سرخ کمرنگ .
    پاکنویس
    مبیضه . تخریج . مقابل پیش نویس و مُسوَده .
    پا در رکاب
    سوار.
  • مهیا و مستعد و آماده سفر.
  • دَم ِ نزع که ابتدای سفر آخرت است . (برهان ). محتضر.
  • هر چیز که نزدیک به ضایع شدن باشد عموماً و شرابی که مایل بترشی شده باشد خصوصاً. (برهان ).