پرنسیب
1 ـ اصل ، اساس . 2 ـ اصول اخلاق . 3 ـ اصول آداب و معاشرت .
پروژسترون
هورمونی که در تخمدان ، غده فوق کلیوی و جفت ساخته می شود و رحم را برای پذیرش تخم آماده می کند.
پزشکیار
کسی که در بیمارستان ها و یا مطب دستورهای پزشک را برای معالجه و بهبود مریض اجرا می کند.
پسراندر
= پسندر: ناپسری ، پسری که از شوهر پیشین زن باشد یا پسری که از زن پیشین مرد باشد.
پرسوناژ
1 ـ شخص مشهور، شخص مهم . 2 ـ شخص بازی ، کسی که در حوادث و موضوع نمایشنامه یا داستان باشد.
پرنهادن
1 ـ ناتوان شدن ، پرافکندن . 2 ـ کسی را از جایی بیرون راندن ، آواره کردن . 3 ـ از سر خود دور کردن .
پسرخوانده
پسری که زنی یا مردی او را به جای پسر خود گرفته است .
پرسیاوشان
گیاهی است پایا از رده سرخس ها با ساقه های باریک و برگ های ریز که در جاهای گرم و مرطوب می روید.
پسله گر
کسی که پشت سر دیگران حرف می زند.
پرشیان
= پرسیان : 1 ـ گیاهی پیچک مانند که بر درختان پیچد. 2 ـ پرسیاوشان .
پروستات
یک زوج غده که تقریباً هر یک به اندازه بادام کوچکی هستند و به طور قرینه در ابتدای پیشاب راه (آلت ) در بالای میان دو راه قرار گرفته اند.
پس گوش افکندن
کنایه از فراموش کردن باشد. (برهان قاطع). فراموش کردن . (فرهنگ رشیدی ). گذراندن هنگام در کار و بدور و درازا کشانیدن آن . دفعالوقت . مُماتَله . مَتَل .
پرفسور
استاد دانشگاه ، استاد، مجازاً شخص بسیار دانشمند.
پس افکندن
چیزی از درآمد خود ذخیره کردن . اندوخته ساختن . ذخیره کردن .
تاخیر. بعقب انداختن . میراث گذاشتن . (برهان قاطع). پس افکندن کار را، مساوَفه .
پسوا
پیرو، تابع ؛ مق . پیشوا.
پروفرم
~برگ پیش فروشی که در آن قیمت کالا و هزینه حمل قید شود و مدت اعتبار معینی داشته باشد، پیش برگ . (فره ).
پرهیزکار
پارسا. تقی ، متقی . باتقوی . دوری کننده از حرام . خویشتن دار (از حرام ). بارّ. زاهد. ناسک . مرتاض . صالح . برز. برزی ّ. وَرع . عفیف . عفیفه . پاکدامن . آبدست . هیرسا. (برهان قاطع):
چه مایه زاهد پرهیزکار صومعگی
که نُسک خوان شد بر عشقش و ایارده گوی .
خسروانی (از فرهنگ اسدی ).
پروفیل
1 ـ نقشه و تصویری که مقطع طولی ساختمان یا سازه را نشان دهد. 2 ـ میله استاندارد فلزی با مقطع ثابت و طول زیاد که در ساختمان سازی و ماشین ـ سازی به کار می رود.