جستجو

پی یوری
نام رنگی که نقاشان را به کار است و آنرا از عصاره ریوند چینی گیرند. (از فرهنگ نظام ).
پاپ کورن
دانه پف کرده ذرت ، ذرت پفکی . (فره ).
پارالل
دو چوب موازی که آن ها را به طور افقی و نزدیک به هم بر پایه های عمودی نصب کنند و روی آن حرکات ورزشی انجام دهند.
پاس داشتن
1 ـ پاسبانی کردن ، نگهبانی . 2 ـ رعایت کردن ، احترام گذاشتن . 3 ـ جستجو کردن ، تفتیش کردن .
پاک باخته
1 ـ کسی که همه پول خود را باخته است . 2 ـ کسی که همه چیز خود را از دست داده است .
پاتال
پیر، ناتوان .
پارامتر
1 ـ مقدار ثابت دلخواهی که به ازاء هر یک از مقادیر آن عضوی از یک دستگاه مشخص شود. 2 ـ متغیری که می توان دو یا چند تابع را برحسب آن بیان کرد. استعمال پارامترها در ریاضیات و فیریک و غیره بسیار معمول و مهم است . 3 ـ در قطع های مخروطی ، نصف طول وتری که از یک کانون به محور کانونی عمود شود. معمولاً آن را به P نمایش می دهند.
پاس بخش
افسری که مأمور تعویض پُست نگهبانان می باشد.
پارتیشن
دیواری ثابت یا متحرک و نازک برای تقسیم کردن اتاقی بزرگ به بخش های کوچک تر، دیوارک . (فره ).
پاسار کردن
لگدکوب کردن ، پایمال کردن .
پاک سازی
1 ـ پاک کردن جایی . 2 ـ مجازاً: بیرون کردن یا بازنشسته کردن کارمند یا عضوی از یک موسسه .
پاتوق
= پاتوغ : محلی که همیشه در آنجا عده ای گرد هم آیند.
پاردم ساییده
1 ـ آب زیرکاه ، ناقلا. 2 ـ بی شرم .
پاتولوژیست
آسیب ـ شناس .
پارسی زبان
1 ـ آن که به پارسی سخن گوید. 2 ـ فصیح ، بلیغ .
پاسبک کردن
زایمان کردن ، زا ی یدن .
پاتیل شدن
از مستی به کلی از پا درآمدن .
پاسپورت
اجازه نامه برای رفت و آمد اشخاص از مملکتی به مملکت دیگر،گذرنامه ، جواز عبور.
پاتیلی
در اصطلاح قلمکار سازان جوشاندن پارچه قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد.
پارک سوار
پارکینگی در کنار پایانه اتوبوس های شهری و دیگر وسایل نقلیه عمومی درون شهری برای توقف خودروهای شخصی و انتقال سرنشینان آن به مرکز شهر.