جستجو

پیوند گرفتن
متصل شدن . اتصال یافتن:
دیگر نرود به هیچ مطلوب
خاطر که گرفت با تو پیوند.

سعدی .

پیه دارو
مخلوطی از پیه و لوئی برای گرفتن کافتگی های صاروج حوض و جز آن . ترکیبی از پیه و پنبه که برای سد کردن سوراخ پهلوی شیر آب انبار و جز آن کنند. پیه و خاکستر و آهک و لوئی یعنی گل نی که در شکاف حوض و خزانه و امثال آن بکار برند. پیه مذاب که کرباس بدان آغارند و بر شیر آب پیچند تا در جدار حوض و آب انبار استوار شود.
پی هو
(شط ابیض ) نام شطی در چین که از «پی پینگ» و «تین تسن » گذرد و بخلیج «چه لی » ریزد و 450هزار گز درازا دارد.
پیوندچسب
چسبی که بدان پیرامون پیوند را به تنه یا شاخ استوار کنند تا از دخول هوا مانع شود.
پیوندگرفته
نعت مفعولی از پیوند گرفتن . متصل شده .
  • ملتئم . جوش خورده : اتعاب ; پیوندگرفته را بازشکستن . (منتهی الارب ).
  • به هم پیوسته (قطعات شکسته ظرف چینی یا بلور).
  • پیوه ژن
    قصبه مرکزی دهستان بخش فریمان شهرستان مشهد. واقع در 65 هزارگزی شمال باختری فریمان به 6 هزارگزی شمال شوسه عمومی تهران به مشهد، کوهستانی ، معتدل . دارای 1919 تن سکنه . آب آنجا از قنات . محصول آن غلات و انواع میوه جات ، شغل اهالی آن زراعت و گله داری و قالیچه و کرباس بافی ، راه آن مالروست و دبستانی دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
    پیه دان
    روغن دان .
  • ظرفی کوچک که در آن لحاف دوزان پیه کنند و سوزن در آن فرو برند تا چرب شودو آسان تر در جامه فرو رود و آسان تر برآید. ظرفی چوبی یا از پارچه که لحاف دوز پیه در آن دارد و روانی را سوزن در آن فرو برد. جای پیه لحاف دوزان که سوزن در آن فرو برند تا به سهولت در جامه دود. کیسه گونه ای چرمین که در آن پیه است و لحاف دوزان سوزن بدان چرب کنند.
  • پیه سوز.
  • مجازاً ساعت قراضه . ساعت بد و بی ارز و بدکار. ساعت بد که خوب کار نکند و غالباً یا تند و یا کند رود و یا بخوابد.
    -مثل پیه دان ; ساعتی بد.
  • پیهوآ
    نام قصبه ای در خطه پنجاب از هند قدیم (پاکستان فعلی ) در ایالت و قضای امباله و در 48 هزارگزی جنوب غربی امباله . رود مقدس ساراواتی از این قصبه بگذرد. (قاموس الاعلام ترکی ).
    پیوندخواه
    وصل جو:
    چو من بانوی مصر و همتای شاه
    شوم با تو یکتا و پیوندخواه .

    شمسی (یوسف و زلیخا).

    پیوندگری
    پیوند کردن و موافقت نمودن . (آنندراج ). پیوندزنی . پیوسته گری .
    پیه درق
    دهی از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل . واقع در 10 هزارگزی خاور گرمی و اردبیل و 10 هزارگزی شوسه گرمی به پیله سوار.جلگه . گرمسیر و دارای 130 تن سکنه . آب آن از چشمه ، محصول آن غلات و حبوبات ، شغل اهالی آن زراعت و گله داری و راه آنجا مالروست . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
    پیوند خوردن
    پیوند زده شدن درخت یا گیاه ، یعنی متصل شدن پوست یا قسمتی از درختی بدرخت دیگر تا میوه یا گل درخت اخیر دگرگون و یا بهتر گردد. پیوند یافتن . رجوع به پیوند شود.
  • بند خوردن (در کاسه شکسته و جز آن ).
  • پیوند گسستن
    پیوند بریدن . مقابل پیوستن . پیوند گسلیدن .
    پیه آکند
    پرپیه . پیه دار. پیه ناک .
  • لقمه های نان که درون آن چربو کنند. مشحم :مرتن ، ترتین ; پیه آکنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
  • پیه د شور
    پایه جرّاثقال .
    پیهودن
    بیهودن . نیم سوخته گشتن به تبش آتش . رجوع به بیهودن شود. نیم سوخته و رنگ بگردانیده شدن از رسیدن تبش آتش بدان:
    جوانی رفت پنداری نخواهد کرد بدرودم
    بخواهم سوختن دانم که هم اینجا بپیهودم .

    کسایی .

    پیهورده
    در زبان پهلوی بمعنی پیک است (!). (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 263).
    پیهی
    منسوب به پیه . از پیه .
    -شمع پیهی ; شمعی که از پیه ساخته باشند.
    پی یازدهم
    (راتی ) پاپ مسیحی از سال 1922 تا سال 1939 م . وی با حکومت ایتالیا پیمان لاتران را بسال 1929 مبنی بر استقلال ارضی مقرّ پاپ امضا کرده است .
    پیی با
    (ممالک سفلی ) یکی از ممالک اروپای غربی ، واقع در کنار دریای شمال . نِدِرلاند. هلاند. هلند.
    1- جغرافی : پیی با (ندرلاند) (هلاند)، از ناحیتی هموار و بسیار پست تشکیل یافته . قسمتی از ساحل آن از سطح دریا نیز پائین تر است و بوسیله سدها توانسته اند از این اراضی استفاده کنند. تا سال 1932 م . نیزخلیجی وسیع بنام «زوئیدرزه » قسمت شمال این مملکت رااشغال کرده بود ولی امروز همه قسمت های آن خشک شده است . اسکو، موز و رَن که هر یک بشعب چند تقسیم میشود، رودهای مهم این مملکت را تشکیل میدهند. منطقه ای که در عقب سدها واقع شده ، با رنج و مشقت فراوان خشک شده اند ولی امروزه آنها مزارع مهمی برای غلات و چمنهای پرمایه ای برای تربیت اغنام محسوب میشوند. اهالی این کشور در صنعت بسیار فعال اند از آن جمله در: ساختمانهای دریائی . محصولات غذائی ، منسوجات ، الکتروتکنیک ، و کاغذسازی .
    مستعمرات «هند هلاند» متعدد و پرثروت است . هلاند که مملکتی است مشروطه ، مساحت آن 34186 کیلومتر مربع و جمعیت آن 6841000 تن میباشد. هلاند به 11 ایالت تقسیم میشود: هلاند شمالی ، هلاند جنوبی ، اوترکت ، زلاند، برابان شمالی ، لیم بورگ، گلدر، اوریسل ، درنث ، گرنینگ، فریز. پایتخت آن آمستردام و مرکز قوای مجریه لاهه و شهرهای عمده آن رتردام ، اوترکت ، گرنینگ و هارلم است .
    2- تاریخ : نخستین ساکنین معروف هلاند باتاوها بودند که مطیع رومیان شدند و پس از آنان فریزون ها که مطیع فرانکها گردیدند. شارلمان آنان را بکیش مسیحیت درآورد و شارل لو گرو (کلان ) هلاند را به کنت نشین تبدیل کرد، بعدها فیلیپ لوبن (نیکو)، دوک دوبورگنی ، آنرا بصورت مملکتی مشخص و ممتاز درآورد. پس از مرگ ماری ، دختر شارل لو تمرر (جسور)، هلاند به اطریش ملحق شد. فیلیپ دوم ، پادشاه اسپانی ، که پس از شارل کن آن را متصرف شد، بر اهالی چندان ستم روا داشت که عصیان کردند و تشکیل جمهورئی از ایالات متحده دادند و گیوم درانژ بریاست آن منصوب گردید (1579 م .) و اروپا نیز در کنگره وستفالی آن را برسمیت شناخت (1648). هلاند با انگلستان و فرانسه رقابت ورزید و در مائه هفدهم علیه لوئی چهاردهم اقدام کرد و تا حدی موفق شد. در هنگام انقلاب کبیر، سپاهیان فرانسه آن مملکت را متصرف شدند و در آنجا جمهوری باتاو را در 1795 و سپس مملکت پادشاهی هلاند را در 1806تشکیل دادند. این مملکت در 1810 به امپراطوری فرانسه ضمیمه گردید و بسال 1815، بلژیک و هلاند یک مملکت را تشکیل دادند ولی وقایع سال 1830م . آن دو را از هم مجزّی کرد.