جستجو

وادی آش
وادیش . وادی یاش .وادی ایاش . شهری است در اندلس که امروز قادس نامیده میشود. شهری متوسط است و دارای قلاع و بازارها و آبهای فراوان است ، و نهر کوچکی به همین نام از آن عبور میکند. رجوع به الحلل السندسیة ج 1 صص 126-129، 31، 54، 75، 189، 190، 205، 294، و ج 2 صص 230، 232-234، 242، 303، 308، 312، 321، 329 و همان جلد و وادی یاش ، وادیش و وادی ایاش شود.
واحد وزن
واحد وزن در اصطلاح فیزیکی همان واحد نیرو است زیرا وزن هر جسم خود قسمی نیرو است و آن نیروئی است که جاذبه زمین به آن جسم وارد میسازد.واحدهای بین المللی و متداول وزن عبارتند از کیلوگرم نیرو، تن نیرو، گرم نیرو. رجوع به واحد نیرو شود.
واحد وزن در ایران کنونی علاوه بر واحدهای دستگاه متری عبارتند از من . سیر چارک . گندم . نخود. مثقال . خروار. رجوع به هر یک از لغات مزبور شود.
واحدهای وزن در حکومت اسلامی عبارت بوده اند از: 1- مثقال که دارای اقسامی بوده است از آن جمله مثقال عربی و مثقال بغدادی است . رجوع به مثقال شود. 2- درهم که گاهی در کتب فارسی به درم تعبیر شده . رجوع به درهم و درم شود. اجزاء درهم و مثقال عبارتند از: قیراط، حبه و طسوج . و رجوع به کلمات مذکور شود. اضعاف درهم و مثقال عبارت بوده اند از: نواة، نش ، طسق، اوقیه ، رطل ، استار. منا. قنطار. رجوع به کلمات مزبور و کتاب تاریخ مقیاسات و نقود در حکومت اسلامی ص 42 شود.
واحدهای وزن در حبشه عبارتند از:
1- اکیت که برابر است با 77/27 گرم . 2- فراسلا که برابر است با 66/16 کیلوگرم .
واحد وزن در عراق عرب کنونی عبارتند از:
1-واحدهای وزن دستگاه متری . 2- حقه بزرگ که برابر باچهار کیلو است و در کربلا و نجف به کار رود. 3- حقه کوچک که برابر یک سوم حقه بزرگ میباشد. 4- اوقیه بزرگ که برابر یک کیلوگرم است . 5- اوقیه کوچک که برابر یک سوم اوقیه بزرگ میباشد.
واحدهای وزن در انگلستان عبارتند از:
1- واحدهای وزن دستگاه متری . 2- اونس که برابر است با 35/28 گرم . 3-پاوند که برابر است با 5924/453 گرم . 4- تن کوچک که برابر است با 18/907 کیلوگرم . 5- تن که برابر است با 1016 کیلوگرم . از واحدهای در آمریکا نیز اونس و تن است که در واحدهای وزن انگلستان ذکر آن آمده است . واحدهای وزن در شوروی عبارتند از:
1- واحدهای وزن دستگاه متری . 2- دولیا که برابر است با 044/0 گرم . 3- زولوتنیک که برابر است با 265/4 گرم . 4- لت که برابر است با 8/12 گرم . 5- لیور یا فونت که برابر است با 512/409 گرم . 6- پود که برابر است با 380/16 کیلوگرم .
واحدهای وزن در ترکیه عبارتند از:
1- واحد وزن دستگاه متری . 2- اوک (حقه ) که برابر است با 2829/1 کیلوگرم . 3- اک متری که برابر است با 1 کیلوگرم . 4- کانتار (قنطار) که برابر است با 450/56 کیلوگرم .
واحدهای وزن در چین عبارتند از:
1- واحدهای وزن دستگاه متری . 2- تااِل که برابر است با 301/37 کیلوگرم . 3- پیکول یا تان که برابر است با 473/60 کیلوگرم .
واختر
باختر و مشرق. (ناظم الاطباء). بر وزن و معنی باختر. (آنندراج ).
واخورانیدن
متعدی واخوردن . (شعوری ). رجوع به واخوردن شود.
وادی آنیو
رودی است در اندلس در ناحیه کتلونیه . (از الحلل السندسیه ج 2 ص 199).
واخوردگی
حیرت .
  • سرخوردگی . واماندگی .
  • نومیدی . یاس .
  • رد شدن .
  • واپس زدگی . سرکوفتگی و آن اصطلاحی است از اصطلاحات مربوط به مکتب فروید روانشناس اتریشی و عبارت است از فراموش شدن امیال و غرایز که بر اثر ناهماهنگی با مقررات جامعه و ناسازگاری با عقل و امور اخلاقی به شعور باطن یا ناخودآگاه میروند و ازصحنه روشن ذهن خارج میشوند. رجوع به واخوردن شود.
  • واحدی
    منسوب به واحد.
    واخجلتا
    (از: «وا» ندبه + منادای مندوب ) شرمسارم . از اصوات تحسر و اندوه:
    هربامداد خورشید از رشک خاک پایت
    واخجلتاسرایان سر ز آسمان برآرد.

    خاقانی .

    واخوردن
    رد شدن . مردود شدن . (یادداشتهای مولف ).
  • یکه خوردن . متحیر شدن . (یادداشتهای مولف ). آگاه شدن و هوشیار گشتن در چیزی و دقت کردن در آن . (ناظم الاطباء).
  • کردن کاری به زحمت .
  • ترحم کردن . (ناظم الاطباء).
  • ملاقات کردن . برخوردن . (آنندراج ) (بهار عجم ).
  • غم کسی را خوردن و در فکر کسی شدن . (شعوری ).
  • وادیان
    بادیان . (دهار). رازیانه . (برهان ) (آنندراج ).
    واحدیت
    از نظر حکما عبارت از قسمت نشدن واجب لذاته به جزئیات است . میرزا زاهددر حاشیه شرح مواقف درباره ایجاب وجود میگوید: به نظر حکما عدم تقسیم واجب لذاته به اجزاء احدیت است و منقسم نشدن آن به جزئیات واحدیت است . واحدیت از نظر صوفیه عبارت از محلی است که ذات در صفت تجلی میکندو صفت در ذات و به این اعتبار هر یک از اوصاف عین دیگری ظاهر میشود. مثلاً در منتقم عین خدا تجلی میکند و در خدا عین منتقم ظاهر میشود (منتقم عین خدا و خداعین منتقم است ) منعم عین خدا و خدا عین منعم است و همچنین هنگامی که واحدیت در خود نعمت تجلی مینماید ونعمت عین آن است و آن نعمت و رحمتی است که در عین حال نقمت و قهر است . تمام اینها از نظر ظهور ذات در صفات و آثار آن است ولی به اعتبار فرق بین واحدیت و احدیت و الوهیت آن است که در احدیت چیزی از اسماء و صفات ظهور نمی کند و در واحدیت اسماء و صفات و موثرات آنها تجلی مینماید نهایت آنکه این امر بحکم ذات است نه بحکم اقتران آنها. و هر یک از آنها عین دیگری است در الوهیت اسماء و صفات بحکم آنکه هر یک از جمیع آنها استحقاق دارد ظهور میکند مثلا منعم ضد منتقم و منتقم ضد منعم است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ص 1476).
    واخجلتاه
    شرمسارم . واخجلتا:
    یا دولتاه اگر بعنایت کنی نظر
    واخجلتاه اگر بعقوبت دهد جزا.

    سعدی (ص 681 چ مصفا).

    واخورده
    وامانده . ناامید.مایوس .
  • متعجب . رجوع به واخوردن شود.
  • وادعی
    منسوب به وادعةبن عمروبن عامربن ناشج بن رافعبن مالک حاشدبن جشم بن خیوان بن نوف بن همدان که قبیله ای است از همدان و گروهی به آن منسوبند و از آن جمله اند: ابوحصین مسروقبن الاجدع الهمدانی وادعی از اهل کوفه . محمدبن حسین بن حبیب وادعی قاضی کوفی که از احمدبن یونس یربوعی و یحیی بن عبدالحمید حمانی و جز آنان روایت کرده است و ازویحیی بن صاعد و حسین محاملی و ابوعمروبن سماک و جز آنان روایت کرده اند، وی یکی از ثقات بود و در ماه رمضان سال 296 ه' . ق. درگذشت . (لباب الانساب ص 255 ج 3).
    وادی ابرو
    رودی است در شمال اندلس که بدریای مدیترانه میریزد. (از الحلل السندسیه ج 1 ص 21). ورجوع به ص 41، 163، 318 همان جلد و ج 2 ص 197 شود.
    واحد یموت
    (مرکب از واحد به معنی یک + یموت فعل مضارع از موت ) اصطلاحاً به معنی چوبدستی که سر آن به آهن یا قیر در گرفته شده باشد. شش پر.
    واخچی
    اسب پالانی . (ناظم الاطباء) (اشتنگاس ).
    واخیدن
    از هم جدا کردن . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (موید الفضلاء).
  • جدائی نمودن . (برهان ) (ناظم الاطباء).
  • پشم و پنبه برزده از هم جدا کردن . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). پنبه زدن و پاک کردن آن . (ناظم الاطباء). حلاجی کردن . (آنندراج ). انتقاش . نقش . زدن . فلخیدن . فلخمیدن . (یادداشتهای مولف ): تنفیش ، واخیدن پشم و پنبه و موی . (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). تسبیح ، واخیدن پشم و پنبه یعنی پیچیدن از بهرتافتن و ریسیدن . (مجمل اللغة).
  • بُراق شدن . (از یادداشتهای مولف ).
  • جستن مرغ به منقار پرهای خود را. (از یادداشت مولف ). واخیدن مرغ پر و موی خود را. (از یادداشت مولف ).
  • واخیدن موی را، خوار کردن . (از یادداشت مولف ).
  • وادق
    تیز از شمشیر و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). شمشیر تیز و برّان . هر تیغ تیزی . (ناظم الاطباء).
  • انه لوادق السنة; یعنی وی پرخواب است در هر جایگاه . (از اقرب الموارد).
  • وادی ابراهیم
    از دهکده های انار قم است . (تاریخ قم ص 137).