عباد
ج ِ عبد. بندگان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به عبد شود.
عبارت
عبارة.
تفسیر و تاویل . شرح . ترجمه . (ناظم الاطباء). بیان و تعبیر کردن . (غیاث اللغات ). تکلم . (اقرب الموارد). طرز بیان . طریقه ادای سخن . (ناظم الاطباء): آنجا که عبادت باید عبارت سود ندارد. (کشف المحجوب ). تکرار کلام نکردی و اگر همان لفظ اتفاق افتاد به عبارت دیگر بگفتی . (گلستان ).
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگرچه صنعت بسیار در عبارت کرد.
حافظ.
عاهل
پادشاه بزرگ. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن پادشاه که زور دست او هیچ دست نبود. (مهذب الاسماء).
زن که شوی ندارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آن زن که شوی نبود او را. (مهذب الاسماء). ج ، عَواهل .
عبادات
ج ِ عبادة. رجوع به عبادت و عبادة شود.
عبارت آرای
ترتیب دهنده عبارت و آرایش کننده سخن . (ناظم الاطباء).
عان عان
حکایت صوت خر. عرعر. نهیق:
بترنم هجای من خوانی
سرد و ناخوش بود ترنم خر
چو به عان عان رسی فرومانی
ای مه عان عان خر نه عم عم خر [ کذا ]
سوزنی .
عاهن
نیازمند و درویش . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
درویش . (مهذب الاسماء). ج ، عواهن . حاضر و مقیم ثابت . فروهشته اندام سست . (اِ) شتر خانه زاد. شاخ خرمابن که نزدیک تنه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زلو خرما. (مهذب الاسماء). رگ زهدان ماده شتر. عضو و جوارح مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، عواهن .
عبادان
رجوع به آبادان در این لغت نامه و معجم البلدان و ریحانة الادب شود.
عبارت آرایی
عمل عبارت آرا. آرایش سخن به الفاظ نغز و شیوا:
بعد چندین عبارت آرائی
گفت با اوستاد کیپائی .
شیخ بهائی (نان و حلوا).
عانق
یوم عانق; روزی است مر عربان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم البلدان ).
عبادانی
نسبت است به عبادان (آبادان ) که شهری است بنواحی بصره . رجوع به عبادان شود. (از اللباب ).
عبارت پرداز
عبارت آرای . آنکه مقصود خود را با عبارت شیوا بیان کند. رجوع بعبارت شود.
عانقاء
سوراخ کلاکموش . (از المنجد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
عای
(در عبری بمعنی کومه خرابی ) یکی از شهرهای کنعانیان که یوشع آن را مفتوح گردانید ابراهیم نیز چادر خود را در میانه عای و بیت ایل بر پا نمود و مسافت میانه این دو شهر بقدری بود که امکان داشت کمینگاهی به طرف غربی عای فراهم کرده که مردان و اهالی بیت ایلش نتواننددید. عای در مشرق بیت ایل و به مسافت نه میل به شمال اورشلیم واقع و محل موضعش فعلاً به خرابه حیان معروف است و عای 38 مرتبه در کتاب مقدس وارد گشته است .