جستجو

طین حیا
صورتیست از طین خیا. رجوع به طین بلد مصطکی شود.
طینقروس البابلی
یکی از سدنه سبعه بیوت کواکب سبعه به بابل . ابن الندیم گوید گمان میکنم او سادن خانه مریخ بوده . او راست : کتاب الموالید علی الوجود و الحدود. (الفهرست ابن الندیم ) (تاریخ الحکماء قفطی چ لیبسیک ص 218). رجوع به تینگلوس شود.
طیفوریان
فرقه ای از صوفیه بر طریقت ابویزید طیفوربن عیسی بن سروشان بسطامی . (کشف المحجوب هجویری ).
طیلقان
نمد. ساکیز. لبد. لبده . پلاس . کلاه نمد. کلاه نمدی . رجوع به طالقانی شود. (دزی ج 2 ص 81).
طین
گل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طینة اخص ّ است از آن . خاک: و اذ قلنا للملئکة اسجدوا لاًّدم َ فسجدوا الاّ ابلیس قال اء اسجد لمن خلقت طیناً (قرآن 17/61); یاد کن ای محمدچون ما گفتیم فرشتگان را که سجده کنید آدم را، سجده کردند مگر ابلیس که او گفت : من سجده کنم کسی را که تو او را از گل آفریدی ؟ (از تفسیر ابوالفتوح رازی ).
گر تو خواهی ظاهر و باطنْت گردد همچو تیر
در سحرگه دیده ات بر روی طین باید نهاد.

سنائی .

طین حیوس
صورتی است از طین خیوس . رجوع به طین بلد مصطکی شود.
طین قریطس
طین اقریطس است .
طیلون
غوک . قورباغه . وزغ . ج ، طوالین . (دزی ج 2 ص 81).
طین احمر
گِل سرخ . اسم مغره است . (اختیارات بدیعی ) (تحفه حکیم مومن ).
طین ختم
گِل مهر. گِل سرخ . و رجوع به غیاث ذیل ختام و ختامه و همین لغت نامه ذیل لک و لاک و طین مختوم و مقدمه ابن خلدون ترجمه محمدِ پروین گنابادی ج 1 ص 486 شود.
طین قیملس
طین مختوم به خواتیم بحیره است . (فهرست مخزن الادویه ).
طیفوس
معرب تیفوس . رجوع به تیفوس شود.
طین ارضی
نام سنگی است . حمداللّه مستوفی در نزهة القلوب در ضمن احجار معدنی این نام آورده گوید: سرد است بدرجه اول و خشک به دوم . ریش امعا و رفتن خون از زخم و خون برآمدن از ریش دهن و مرض سبل را مفید است . (نزهة القلوب خطی ).
طین خراسانی
طین نشابوری است که گفته شد. (اختیارات بدیعی ). گلی است بسیار سفید و خوشبو و خوش طعم و با اندک شوری ، و ضرر خوردن او کمتر از سایر خاکهاست و بعضی که عادت به خوردن گل داشته باشند بجهت کمی ِ مضرت ازآن میخورند و شرب آن بعد از خوردن چربیها و چیزهای رطوبت دار که قی آرند مانع قی میگردد و جهت سیلان آب دهن و جوع کلبی و هیضه مهلکه که با قی و اسهال باشد و منع نزلات مفید است خصوصاً که مخلوط باشد با اشنه وگلاب و سعد و اذخر و کبابه و قاقله ، و قدر شربتش تا سه مثقال است و در دفع هیضه دو وقیه برشته کرده او را سه بار با آب سیب ترش باید بنوشند و بدستور با آب سرد و طبیخ سعد همین اثر دارد. (تحفه حکیم مومن ).
طین قیمولیا
حجرالرخام هم خوانند و آن مانند صفایح رخام بود سفید و براق و خشبوی و گویند از وی بوی کافور آید چون تازه بود و آن نازک بود مانند جبسین و آن نوعی از رخام است . دیسقوریدس گوید آن دو نوع باشد یکی سفید و دیگر فرفیری ... و جالینوس گوید: قوه وی مرکب بود و در وی تحلیلی و تدبیری بود ازبهر آنکه چون مغسول کنند جزو محلل از وی دور شود و طبیعت وی سردو خشک است . و چون با قدری سرکه و آب طلا کنند سوختگی آتش را نافع بود و آنچه خالص بود بسیار منفعت دارد.و چون با سرکه طلا کنند بر مجموع ورمهای گرم و ورم شیب معده نافع بود و ریشهای بسیار رحم چون بسوزانند وشسته و استعمال کنند زود بحال صحت آورد. مولف گوید: در کوهستان یزد میباشد و زنان جهت جلاء روی استعمال میکنند. ابن سمحون گوید: بدل وی طین مصری است . و ابن حسان گوید اهل بصره طین قیمولیا را طین الحر خوانند و اصناف وی بسیار است : ارمنی ، سجلماسی و وی فاضل تراز اندلسی بود در معالجه و آن بغایت سفید بود و جرم وی صلب بود و زود شکسته نگردد و در آب حل نشود تا دیر زمان و چون حل شود در وی لزوجت بیشتر بود که در غیر وی . و اندلسی دو نوع بود یکی سفید و یکی سیاه ، آنچه بغایت سفید بود در معالجه مستعمل کنند و آنچه سیاه بد بود تصرف در آن نشاید کردن . (اختیارات بدیعی ).
قسمی از آن سفید و قسمی مایل به بنفشی و چرب و بالزوجت و دیرشکن و در آب دیر حل میشوند و از بلاد اندلس و ارمن خیزد و قسم سیاه اندلسی زبون است . سرد و خشک و با قوت محلله و در افعال ضعیفتراز طین شاموس است . و بدلش طین مصری است . (تحفه حکیم مومن ).
الواحی باشد چون الواح رخام خوشبوی که از آن بوی کافور آید و آن برنگ سفید و نیز برنگ سرخ باشد و آن اندلسی و ارمنی باشد. طین قیمولیا را طین الحر نیز گفته اند.
طیفوس الشکل
شبه طیفوس . تیفوئید .
طیلیلس
به یونانی خراطین است . (فهرست مخزن الادویه ). طیلیاس .
طین ارمنی
گِل ارمنی . سرد است در درجه اول و خشک است در دو درجه و ریشهاء امعاء را نیکو گرداند و راندن شکم را دفع کند و دمش خون را و سیلان منع کند و ریشهاء عفن را که در دهان پدید آید چون سرکه بهم آمیخته شود و بکار برده آید منفعت کند و به آن سبب که در آن خاصیتی که ریشهاء شش را نیکو گرداند و رطوبتی ناشایسته را که در آن بود خشک گرداند و نزله را سود دارد و شربت وطلاء آن طاعونها را دفع گرداند. (ترجمه صیدنه ). گِلی است سرخ رنگ که به تیرگی زند، اسحاقبن عمران گوید که : سرخی است بسیاهی زند و خوشبوی و مذاق وی ترابی بود و بزبان بچفسد و طبیعت وی سرد است در اول و خشک است در دوم ، و گویند سرد و خشکست در اول . و بهترین آن دردی است که در وی رمل نبود چون سحق کنند و چون بر زبان نهند بچسبد خون را ببندد و طاعون را طلا کردن و خوردن نافع بود و جراحتها و قلاع را مفید بود و نزله ای که از سینه بریزد و از آن ضیقالنفس پیدا شود هیچ دوائی به از وی نبود. مقدار یک مثقال استعمال کردن سل را مفید بود بسبب آن که ریش وی را خشک گرداند و جهت تب وبائی عظیم نافع بود، چنانکه گویند که در زمین ارمن وقتی وبائی بود که چند تن از آن بماندند و آن چند کس را چون تحقیق کردند همیشه این گل را اندکی خوردندی و این خاصیت را از آنجا معلوم کردند و ازبهر آنست که اطباء بشراب و گلاب فرمایند و اگر تب بود بگلاب و آب سرد. و شکستگی استخوان را بغایت مفید بود با اقاقیا طلا کردن و پوست بواسیر از مقعد بیرون آورد. و گویند مضر بود به سپرز و مصلح وی گلاب بود. و اسحاقبن عمران گوید: بدل وی طین حجازی بود که در اندلس معروف به انجبار است . و گویند بدل آن مغر است و بعضی گویند طین لاکی است . (اختیارات بدیعی ). گلی است که از بلاد ایروان آرند، سرخ تیره جگری و با نرمی و اندک چربی میباشد، در دوم سرد و در آخر او خشک و در رفع وبا و طاعون و ردع اورام و قطع سیلان خون اعضا و اسهال مثل گل مختوم و جهت ضیقالنفس و سل بغایت مفید و مضر سپرز ومصلحش مصطکی و گلاب بدلش طین حجازی تا دو درهم است . (تحفه حکیم مومن ). بپارسی گل ارمنی گویند، طبیعتش سرد و خشک است در اول چون به شربت انجبار میل کشد خون ببندد و طاعون را نفع دهد و نزله و ضیقالنفس را سودمند آید و ریش شش را سودمند آید و خشک گرداند و تبهای وبائی را نافع بود و شربتی از آن نیم مثقال است .
طین خیا
رجوع به طین بلد مصطکی شود.
طین کاهن
طین مختوم است . (تحفه حکیم مومن ). گفته اند طین مختوم است و تحقیق آن است که طین اصفر است که طین صنم باشد. و رجوع به طین ختم و طین مختوم و ماده بعد شود.