جستجو

طیسانیة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی طیسانیة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
طیطان
گندنای بری است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نباتیست . (مهذب الاسماء). طیطانة، یکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کراث بری است . (فهرست مخزن الادویه ). تره صحرائی . به لغت سریانی گندنای صحرائی را گویند. (برهان ) (اختیارات ). کراث البر.
طیب اللّه معانه
یعنی پاکیزه گرداناد خدای تعالی جایگاه او را. جمله ای است که در حق درگذشته ای ادا کنند. رجوع به «طیب اللّه رمسه » شود.
طیثار
شیر بیشه . اسد.
  • بیشه .(منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). طَثْیار.
  • (ص ) رجل طَیْثار; مرد بیباک . طثیار. (منتهی الارب ).
  • طیرطاوس
    تب صفرائی .
    طیسبون
    صورتیست از طیسفون بنابر قاعده جواز تبدیل باء به فاء و بالعکس . رجوع به طیسفون و ص 71، 72، 75، 108، 109 فارسنامه ابن البلخی شود.
    طیطان سر
    دهی از دهستان میربیک بخش دلفان شهرستان خرم آباد در 34 هزارگزی باختر نورآباد و 25 هزارگزی باخترشوسه خرم آباد به کرمانشاه . جلگه و جنگلی ، سردسیر ومالاریائی با180 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجاغلات و تریاک و لبنیات و پشم . شغل اهالی زراعت و گله داری . صنایع دستی زنان سیاه چادر و قالی بافی . راه آن مالرو است . ساکنین از طایفه کوسه و مال مومه هستند و زمستان قشلاق میروند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
    طیب المشاش
    کریم النفس . یقال : فلان ٌ طیب المشاش ; ای کریم النفس . (منتهی الارب ).
    طیثال
    ناحیتی است [ در هندوستان ] به هیتال پیوسته ، میانشان کوهیست صعب ... و جائی کم نعمت است . (حدود العالم ).
    طیرگی
    خدوک . (فرهنگ اسدی خطی متعلق به آقای نخجوانی ):
    او را بدین هجا بدف اندر همی زنند
    از طیرگی ورا چو دف تر همی کنم .

    سوزنی .

    طیسر
    آب بسیار. طیسل . (منتهی الارب ).
    طیبت
    مزاح . خوش طبعی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوش منشی . خوش مزگی . بازی . شوخی:
    طیبتی شاعرانه کردم من
    تا نبندی دل اندرین زنهار.

    مسعودسعد.

    طیثرة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی طیثرة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    طیرمطراق
    رجوع به طرمطراق شود.
    طیسطوس
    یکی از پادشاهان روم که مدت دو سال جهانبانی کرد. (حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 76).
    طیطر
    یرفاقه . لوره . غار اسکندرانی . رجوع به غار اسکندرانی شود.
    طیبت آمیز
    سخنی آمیخته با شوخی . کلامی که آمیخته با مزاح و خوش منشی باشد: غالب گفتار سعدی طرب انگیز است و طیبت آمیز. (گلستان سعدی ).
    طیجن
    طاجن . معرب تاوه . تابه که در آن بریان کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به طاجن شود. تابه روغن . (دهار). تابه نان پزی . (فهرست مخزن الادویة). تابه روغن جوش . ج ، طیاجن . سیوطی در المزهر بنقل از جمهره ابن درید گوید: فمما اخذوه (ای العرب ) من الفارسیة: الطیجن و الطاجن . و اصله طابق. و الطابق و الطاجن الفارسیة. قال ابن درید: و «الطیجن »و هو المقلی بالفارسیة و قد تکلمت به العرب . (المعرب جوالیقی ص 122). ناشر کتاب المعرب در حاشیه کتاب گوید: نص عبارت ابن درید در الجمهرة (ص 357) این است : «الطیجن ، الطابق، لغةٌ شامیةٌ و احسبها سریانیة او رومیة». آنگاه گوید: و علل الجوهری التعریب بان ّ الطاء و الجیم لایجتمعان فی کلام العرب ، و نص فی اللسان و المعیار علی ان فارسیة الکلمة «تابه » و رجح اَدّی شیر علی ان الاصل یونانی ٌ. (حاشیه 2 از ص 122 المعرب ).
    طیرمینوس
    بطم است و آن را حبةالخضراء نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
    طیسع
    جای فراخ .
  • مرد آزمند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).