جستجو

کاتب الدست
رجوع به کاتب دست شود.
کاتب دست
کاتب الدست یا موقعالدست [ م ُ وَ ق قِ ع ُ ] نویسنده ای را گویند که هنگام عرض مظالم و خواندن شکایات وارده حضور شاه بر مسندی نشیند و توقیعات و اوامر شاهانه را ذیل عرایض بنویسد. (دزی ج 1 ص 441). قال ابن الطویر: «و کانوا یلقبونه (ای صاحب دیوان الانشاء) فی الدولة الفاطمیة بالدیار المصریة کاتب الدّست ». (صبح الاعشی ج 1 ص 103). ورجوع به کاتب سرو صبح الاعشی ج 1 ص 104 و ص 53 شود.
کاتبی ترشیزی
محمدبن عبداللّه ملقب به شمس الدین . دولتشاه سمرقندی در طبقه ششم از تذکره خود احوال او را ذیل عنوان «قدوةالفضلاء و اُسوةالشعراء مولانا محمد کاتبی نوراللّه مرقده » چنین نویسد:
هدایت ازلی در شیوه سخن گذاری مساعد طبع فیاض او بوده که از بحر معانی چندین لاًّلی خسروانی از رشحات کلک گوهربار او ترشح یافته ، ذلک فضل اللّه یوتیه من یشاء، معانی غریبه صید دام او شده و توسن تند نکته دانی طبع شریف او را رام گردیده ، با وجود لطافت طبع و سخن وری مذاق او را جامی از خمخانه عرفان چشانیده اند، بلکه از لای وادی فقر به سرحد یقینش رسانیده ، نام و شهرت دنیا در نظر همتش خسی نمودی و شاعر طامع بنزد او ناکسی بودی ، و شاهد این حال در تجنیسات ده باب بقلم دررنثار رسیده بدین منوال :

ابیات

کاتار
از کلمه یونانی به معنی تصفیه شده ها. فرقه ای از زنادقه در قرون وسطی از اصل اسلاو که در فرانسه به صورت «البیژوا» درآمدند. آثار مانویت در این فرقه دیده میشود.
کاتب السر
رجوع به کاتب سر شود.
کاتب دمشقی
احمدبن محمدبن علی بن یحیی بن صدقه تغلبی ، ادیب شاعر کاتب دمشقی مکنی به ابوعبداللّه از مشاهیر ادبا وشعراء دمشق اوائل قرن ششم هجرت و دیوانش مشهور و اشعارش در غایت جودت و ملاحت است . در بلاد بسیاری سیاحت ها کرد و مدایحی گفت و ببلاد عجم نیز رفت و در حلب با ابن حیوس ملاقات کرد و شعر خود را بدو اظهار داشت و ابن حیوس نیز بعد از تحسین بسیار گفت که این جوان خبر مرگ به من داد زیرا بحکم تجربه هر کسی در فنی مهارت یافت و بمقامی عالی رسید دلیل وفات استاد سابق آن فن میباشد و یک مرتبه نیز در نهایت بدبختی وارد حلب شدو این دو بیت را به ابن حیوس نوشت و استرحام نمود;
لم یبق عندی مایباع بحبة
و کفاک علما منظری عن مخبری
الا بقیة ماء وجه صنتها
عن ان یباع و این این المشتری .
پس ابن حیوس مستحضر شد و گفت که اگر در مصراع آخری و انت نعم المشتری میگفت بهتر بود و در رمضان 517 ه' . ق. در شصت وهفت سالگی درگذشت . (ریحانة الادب ج 3 ص 333 و ج 5 ص 334). و نیز رجوع شود به ابن خیاط ابوعبداللّه در همین لغت نامه و ابن خلکان چ تهران (ج 1 ص 47) و کنی و القاب قمی (ج 1 ص 270).
کاتبی شیرازی
محمدبن عبداللّه ، چنین است در ریاض العارفین تالیف رضاقلی خان هدایت چ 1305ه' . ق. ص 128 و رجال حبیب السیر ص 113 و صحیح «کاتبی ترشیزی » است چنانکه گذشت . و رجوع به این لغت شود.
کاپیتالیست
سرمایه دار. دارای مایه و سرمایه .
کاتاکمب
نام قبرستان های زیرزمینی که عیسویان تا دوره کنستانتین مورد استفاده قرار میدادند. کاتاکمب های رُم که شامل راهروها و اطاقها و دهلیزها هستند مشهورند و معروفترین آنها عبارتند از کاتاکمبهای «کالیست »، «سنت انیه »، «اوسترانیم »، «پری سیل ». این قبرستانها در حقیقت از طرف عیسویان نه برای اختفای مقابر بلکه به منظور منحرف ساختن نظر عامه و برای استتار آداب و مراسم مذهبی تشییع جنازه ها به کار میرفت . نقاشیهای این مقابر از لحاظ تاریخ بدوی مسیحیت بسیار ممتع و سودمند است بعضی از این قبرستانها در ناپل و سرقسطه (سیراکوز) و غیره موجود است . نیز در پاریس کاتاکمبهائی نظیر آنچه در رم بوده ، پیدا شده است .
کاتب السلطان
نظام الدین سلطان علی مشهدی که به القاب «قبلةالکتاب »، «زبدةالکتاب »، «سلطان الخطاطین »، «کاتب السلطانی » (یا کاتب السلطان ) خوانده شده ، ظاهراً به سال 841 در مشهد متولد شده است دراین شهر کسب کمالات کرده ، به سال 865، از طرف سلطان ابوسعید گورکانی به هرات دعوت شد و پس از مرگ او در دربار سلطان حسین میرزا بایقرا به کتابت مشغول و مدت چهل سال ملازم وکاتب مقرر این امیر بود و هنگام مرگ او به مشهد بازگشت تا در سال 926 به سن هشتاد و پنج سالگی درگذشت و در جوار مزار حضرت رضا مدفون گردید. سلطانعلی در خط نستعلیق شاگرد اظهر بود و معروفترین شاگردان وی سلطان محمد نور و سلطان محمدخندان و سلطان محمد ابریشمی و علاءالدین محمد و زین الدین محمد و محمد قاسم می باشند. (فهرست نمایشگاه خطوط خوش نستعلیقص 1 و 2). و رجوع به کاتب السلطان میرعلی هروی شود.
کاتب رومی
ابوالحسین جوهربن عبداللّه معروف به (کاتب رومی ) سردار بزرگ فاطمیه از غلامان معز فاطمی و از بزرگان زمان خود بود. در دولت فاطمی خدمت های بزرگ انجام داد و آثار پسندیده بیادگار گذارد. بنای شهر قاهره و جامعالازهر از یادگارهای معروف اوست . قاهره را پس از فتح مصر بنا کرد و بنام معز یا قاهره معزیه معروف شد و عمارت جامعالازهر را در 17 رمضان 361 بپایان رسانید. وی اول کسی است که مذهب تشیع و تبجیل آل علی علیهم السلام را در مصر رواج داد، شنبه 14 ربیعالاول 358 از افریقا بقصد تسخیر مصر حرکت کرد و سه شنبه 12 روز مانده به آخر شعبان همین سال مصر را از دست اخشیدیان بگرفت و روز جمعه ده روز مانده به آخر شعبان به منبر رفت و خطبه ای بنام معز خواند و مژده فتح بدو فرستاد، کارها در این نواحی به دست جوهر اداره میشد تا جمعه 17 محرم 364. و در این تاریخ معزول شد و روز پنجشنبه ده روز به آخر ذی القعده 381 در مصر وفات یافت و همه شعرا او را مرثیه گفتند و مآثرش را در اشعار یاد کردند. معز در سال 361از دارالملک منصوریه بیرون آمد و در سال 362 وارد قاهره گردید. حسین بن جوهر هم یکی از سرداران بزرگ فاطمیان در عصرالحاکم بامراللّه (386 - 411) بود و در سال 401 با جمعی از بستگانش کشته شد (وقایع مزبور در ابن خلکان و تاریخ مصر بشرح آمده است ) (غزالی نامه ص 28).
چون خاطر المعزلدین اللّه از ضبط ممالک موروثی فراغت یافت ابوالحسن جوهربن عبداللّه را که در سلک غلامانش منتظم بود و به کاتب رومی اشتهار داشت در سنه سبع و اربعین و ثلاث مائه بغایت تربیت و رعایت سرافراز ساخته با لشکری گران بصوب اقصی بلاد مغرب فرستاد، و جوهر تا ساحل دریای اوقیانوس و جزایر خالدات رفته آن ولایت را به تحت تصرف درآورد و مظفر و منصور با غنایم موفور بخدمت المعزلدین اللّه بازگشت ... (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 452).
کاتبی قزوینی
علی بن عمربن علی شافعی ملقب به نجم الدین ومکنی به ابوالحسن وابوالمعالی و معروف به دبیران و کاتبی قزوینی و موصوف به علامه از اکابر علما و حکما و دانشمندان رصد و ریاضیات شافعیه که به منطق و هندسه و فنون حکمت عارف و در آلات رصدیه ماهر و متبحر بودو از اساتید معقولی علامه حلی و قطب الدین محمود شیرازی و از تلامذه خواجه نصیر طوسی و از کسانی بوده که در سال ششصد و پنجاه و هفتم هجرت بحسب پیشنهاد خواجه به امر هلاکوخان برای کمک و شرکت در عمل رصدخانه درمراغه احضار شده بودند و کاتبی در قزوین تدریس کرده و حوزه درس او مجمع افاضل بوده و به تشیع هم رغبتی وافر داشته تا روزی مسائل بسیاری از مشکلات کلامیه ازخواجه در حالتی که در مهیای سواری بوده پرسیده و خواجه نیز در همان حال همه آنها را جوابی شافی داد. پس کاتبی خیال کرد کسی که فهم و ذکاوت و احاطه وجودت او بدین پایه باشد دور نباشد که امر مذهب را نیز با امثال این گونه مطالب عالیه دور از افهام عامه مشتبه سازد، پس بدین خیال فاسد از آن حزم و رغبت مفرط که به تشیع داشته منصرف گردید و از مصنفات کابتی است :
1 - بحرالفوائد فی شرح عین القواعد که شرح مزجی کتاب عین القواعدمذکور ذیل است .
2 - جامعالدقائق فی کشف الحقائق در منطق و کتابی است بزرگو حاوی تمام اصول و فروع علم منطق است .
3 - حکمةالعین که مباحث الهیات و طبیعیات حکمت را جامع است و اکابر فریقین حواشی و شروح بسیاری بر آن نوشته اند و علامه حلی نیز شرحی بنام ایضاح المقاصد بر آن نوشته .
4 - الشمسیة در منطق که برای خواجه شمس الدین صاحب دیوان جوینی تالیف کرده و ملاسعد تفتازانی و قطب الدین رازی محمد و دیگر اکابر شروح بسیاری بر آن نوشته اند و شرح قطب الدین به تحریر القواعد المنطقیه فی شرح الشمسیة موسوم و معروف ترین شروح شمسیه است و بارها در ایران و غیره چاپ شده از کتب درسی طلاب است .
5 - عین القواعد در منطق و حکمت .
ووفات کاتبی در سال 675 ه' . ق. واقع گردید و در قاموس الاعلام کاتبی را «کاشی » نوشته و آن اشتباه و یا سهوالقلم کاتب است . (ریحانة الادب ج 3 ص 336). و نیز رجوع شود به کشف الاسرار و روضات الجنات ص 610 و هدیةالاحباب ص 222 و قاموس الاعلام ج 6 ص 4568 و غیره و تاریخ مفصل مغول ص 503.
کاپیتالیسم
سرمایه داری .
کاتالانی
(انژلیکا) مغنیه ایطالیائی متولد در «سینیگاگلیا» (1779 - 1819).
کاتب المحجوب
عنوانی که ینی الطرابلسی «جرجی » از نویسندگان مجله المباحث در طرابلس ، در ترجمه تاریخ التمدن الحدیث تالیف شارل سنیوبس بخود داده است . تاریخ حرب فرنسا و المانیا، تاریخ سوریا، عجائب البحر و محاصیلةالتجاریة. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1538 و 1954).
کاتب زاده
محمد رفیع افندی . یکی از خوشنویسان مشهور عثمانی است . خط نستعلیق رابدرجه میرعماد رسانیده بود. خطوط و رقعات زیاد در نور عثمانی و جاهای دیگر دارد. (قاموس الاعلام ترکی ).
کاتبین
ج ِ کاتب در حالت نصبی و جری . نویسندگان .
-کرام الکاتبین ; فرشتگان نویسنده کارهای خوب و بد:
تو پنداری که بدگو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است .

حافظ.

کاپیتان
کاپیتن . رجوع بکاپیتن ش_ود.
کاتالپا
درختی است زیبا دارای تنه کوتاه و برگهای پهن و گل های سفید که در کنار نهرها و در سایه ، خوب میروید. چوبش سبک و قهوه ای رنگ است و از آن برای تیر استفاده میکنند. در مجاورت خاک دوام بسیار دارد.
کاتب الوالی
در اصطلاح درایه از الفاظ قدح و ذم ّ است .