جستجو

باباپشیمان
دهی از دهستان چالانچولان شهرستان بروجرد 36هزارگزی جنوب خاوری بروجرد. کنار راه مالرو قاضی آباد به تنی ور. جلگه معتدل . سکنه آن 183 تن ، شیعه لری . و آب آن از قنات محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
بائخ
نعت از بوخ و بووخ . رجوع به این ماده شود.
بابااحمد
دهی از بخش قلعه زرس شهرستان اهواز 20 هزارگزی شمال قلعه زرس کنار راه مالرو پیروعباس به امام باور. کوهستانی ، معتدل . سکنه آن 428 تن ، شیعه لری بختیاری . آب آن از چشمه و قنات و محصول آنجا غلات ، تریاک ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است . راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
بابات
ج ِ بابة (بابت ). وجوه . جهات . (از منتهی الارب ).
بائد
مرادف بَید بمعنی غیر و علی و من اجل . (منتهی الارب ) (قطر المحیط).
بائوباب
رجوع به بااُباب شود.
بابااحمدی
جزء طایفه دورکی از ایل بختیاری ایران شعبه ای از هفت لنگ. دارای شعب ذیل مباشد: کشکی ، سراج الدین وند، درویش ، اوینه . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).
بابات الکتاب
سطرهای کتاب . واحد ندارد. (منتهی الارب ).
بائوتسن
(در ترکی بائُوچِن ) شهری بخطه ساکس در کشور آلمان در 52 هزارگزی شمال شرقی درسد، در کنار سپرِه ، دارای 40000 تن سکنه ناپلئون اول در آنجا بر پروسیان و روسها در 1813 م . غلبه کرد.
بابااسحاق
ملحدی قره مانی است که در 637 ه' . ق. در آناطولی مدعی نبوت شد و جمعی از جهال را دور خود گردآورد و بنای تاراج در جهات توماد و آماسیه را گذارد و سرانجام عساکر کیخسرو از ملوک سلجوقی آناطولی وی را دستگیر و اعدام کردند. (قاموس الاعلام ترکی ).
باباتنبکتی
تمبقطی . ابوالعباس احمدبابابن احمدبن عمربن محمد اقبت الصنهاجی السودانی معروف به بابا (963 - 1032 ه' . ق.) او راست : کتاب نیل الابتهاج ذیل الدیباج و تکملة کنایة المحتاج . وی از مردم سودان نیست بلکه از صنهاجه از قبیله ایست که آنرا مسوفة گویند. وی در طلب علم کوشید و نحو را نزد عم خود ابوبکر شیخ الصالح آموخت و تفسیر و حدیث و فقه و اصول و عربیت و بیان و تصوف و جز آن را نزد علامه بغیع فراگرفت و سالها ملازمت او داشت و نزد پدر خویش حدیث و منطق را سماع کرد و نزد طلاب شهرت یافت . و عده ای از کتب که شماره آنها بر چهل بالغ شود تالیف کرد و مردم و بزرگان طلاب گرد او جمع می آمدند و ملازمت او اختیار میکردند و قاضیانی مانند ابوالقاسم بن ابی النعیم و ابوالعباس بن القاضی نزد او قرائت کردند، و مکرر برای فتوی تعیین شد. وی در تنبکتو بسال 1032 و به قولی بسال 1306 ه' . ق. درگذشت . از مصنفات اوست :
1 - ارشادالواقف لمعنی نیةالحالف . 2 - افهام السامع بمعنی قول الشیخ خلیل فی النکاح بالمنافع. 3 - انفس الاعلاق فی فتح الاستغلاق من فهم کلام خلیل فی درک الصداق. 4 - فتح الرزاق فی مسالةالشک فی الطلاق. این رسایل در فاس در مجموعه ای بسال 1307 ه' . ق. طبع شده است . 5 - ترجمه خلیل بن اسحاق مالکی از کتاب تکملة الدیباج نقل شده و در مقدمه کتاب المختصر در فقه تالیف شیخ خلیل بن اسحاق. 6 - نیل الابتهاج بتطریزالدیباج ، و آن ذیل بر کتاب الدیباج المذهب فی معرفة علماءالمذهب تالیف ابن فرحون یعمری است و آن در سال 1005 ه' . ق. در شهر مراکش از غرب اقصی بپایان رسید و در فاس بسال 1317 ه' . ق. چاپ شد و نیز در هامش الدیباج المذهب در مصر به سال 1329 - 30 طبع شده است . (معجم المطبوعات ج 1 ستون 379 - 380).
بائر
از بوار، مقابل دایر. فاسد. بی حیز. متروک .
  • زمین بائر; زمین خراب و نامزروع . در عربی : بائرة; زمین خراب نامزروع . (منتهی الارب ).
  • رجل ٌ حائر بائر;مرد سرگشته خودرای . (منتهی الارب ).
  • چاه کننده .
  • آتشدان کننده . (از منتهی الارب ).
  • پنهان کننده ، نگاهدارنده چیزی تا بوقت حاجت بکار آید.
  • نیکی اندوزنده . (از منتهی الارب ).
  • هلاک شده . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). ج ، بُور، بَوْر. (منتهی الارب ).
  • هالک . هلاک شده . (منتهی الارب ).
  • کاسد.
  • بائورلرمیان
    پیر. از شعرای فرانسه است که بسال 1770 م . در تولوز متولد شدو در 1854 م . در پاریس درگذشت . وی از اعضای آکادمی فرانسه بود. برخی از آثار شعرای قدیم را از جمله اسیان نظماً ترجمه کرده و چندین تآتر منظوم ساخته است .
    بابااسکی
    بابااسکیسی ، بابای عتیق. سامی بیک آرد: قصبه مرکز قضائی است در سنجاق قرق کلیسا از ولایت ادرنه ، در 30 هزارگزی جنوب غربی قرق کلیسا، و 50 هزارگزی جنوب شرقی ادرنه و 10 هزارگزی شمال خطآهن واقع شده ، و قریب به 3000 تن نفوس دارد که از مسلمان و یونانی و بلغار مرکبند. (قاموس الاعلام ترکی ج 2).
    باباج
    جد محمد بن حسن محدث .
    باارز
    پرقیمت . گرانبها. ارجمند:
    یکی را ز گردنکشان مرز داد
    سپه را همه چیز باارزداد.

    فردوسی .

    بااوش
    خیار بزرگی باشد که بجهت تخم نگاه دارند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
  • خیار خرد. (شرفنامه منیری ).
  • خوشه کوچک انگور را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (سروری ).
  • باباافضل
    مرحوم ملک الشعراء بهار آرد: افضل الدین محمدبن حسین کاشانی معروف به باباافضل . وی از مردم مَرَق از توابع کاشانست . وفات او در سنه 707 ه' . ق. رخ داده و تربتش به مرق کاشان و زیارتگاه است . باباافضل از حکما وعلما و ادبای قرن هفتم هجریست و تالیفات بسیاری به زبان پارسی دارد مانند: المفید للمستفید. خردنامه . ره انجام نامه .ترجمه رساله نفس ارسطو. جاودان نامه . انشانامه . مدارج الکمال . ساز و پیرایه شاهان پرمایه . رساله عرض . رساله ای در منطق. رساله تفاحه . و رباعیات پرمغز ولطیف وی که به چاپ رسیده است . گویند وی خواهرزاده خواجه نصیرالدین طوسی است و نسبت به او معتقد بوده است و این قطعه را در اثبات فضل افضل الدین گفته است :
    گر عرض دهد سپهر اعلی
    فضل فضلا و فضل افضل
    از هر ملکی بجای تسبیح
    آواز آید که افضل افضل .
    شیوه نثر باباافضل بسیار پخته و به اسلوب متقدمان نزدیک است و در رسالات خود میکوشیده است لغات پارسی را بجای اصطلاحات تازی بگذارد معهذا بقدری خوب و بموقع لغات فارسی را بکار میبرد که لطمه ای باصل ترجمه نمیزند و کسانی که اصل کتب مترجم او را با ترجمه های او برابر کنند میتوانند باین معنی بهتر پی ببرند از آن جمله کسی که کتاب نفس ارسطو را بزبان فرانسه دیده بود بعد از نشر ترجمه باباافضل اقرار آورد که ذره ای با آنچه بزبان فرانسه که بلاتین نزدیکتر است دیده بود، فرق نداشته است و حتی ازین رو جمعی معتقدند که شاید این مرد این رساله را از زبان لاتین بپارسی ترجمه کرده باشد؟ در کوتاهی جمله و تجزیه کردن مطالب و تقسیم آن به جمله های کوچک کوچک که از مختصات نثر قدیم بوده است افضل الدین را هنری خاص است از این رو اگر تالیفات او را درست بخوانند و از روی خبرت و بصیرت با اصول سجاوندی (یعنی نقطه گذاری امروز) چاپ کنند فهم آن بر هر باسوادی که اندک مایه باصطلاحات علمی آشنا باشد، بسیار آسان خواهد بود. بخلاف بسیاری از کتب علمی دیگر که بسبب آوردن جمله های دور و دراز عدم قدرت و بصیرت در ترکیب کلمات فارسی و جمله بندی از اصل عربی دشخوارتر است و نیز مانند متقدمان از تکرار یک کلمه عندالضروره در جمله های پیاپی خودداری نکرده است و بوسیله ضمیر یا آوردن کلمتی مشابه یا بکنایه از آن سخن نرانده بل خود آن کلمه را هربار تکرار کرده است و این شیوه خاص نثرباستان و نثر پهلوی و دری قدیم است . دیگر لفظ «پس » و «اما» را برای تجزیه کردن جمله ها و آغاز کردن بجمله تعلیلیه زیاد آورده است و این هم قدیمی است . دیگرجوهر و اصل فصاحت است که ربطی به قدیم و جدید نداردو فصاحت باباافضل مشهور میباشد. (سبک شناسی بهار ج 3صص 163 - 165). رجوع به شرح احوال افضل کاشانی به قلم سعید نفیسی چ طهران و غزالی نامه مصحح جلال همائی چ طهران سال 1318 ه' . ش .ص 103 و آتشکده آذر ص 240 و مصنفات باباافضل به اهتمام مجتبی مینوی و یحیی مهدوی ج 1 شود که شامل رسایل ذیل است : 1 - مدارج الکمال . 2- ره انجام نامه . 3 - ساز و پیرایه شاهان پرمایه . 4- رساله تفاحه . 5 - عرض نامه . 6 - جاودان نامه . 7 -ینبوع الحیات .
    باباجائی و قبادی
    اسم طایفه ای از ایلات کرد ایران است که تقریباً 800 خانوار میشوند و در جوانرود و ییلاق بازان وبنیگز و در زمستان در گرمسیرات سرحدی ایران سکنی دارند و جزء ایل جاف هستند. (فرهنگ سیاسی کیهان ص 58).
    بائره
    تانیث بائر. زمین خراب و نامزروع . (منتهی الارب ).