جستجو
کد : DK-26807     

بائر


از بوار، مقابل دایر. فاسد. بی حیز. متروک .
  • زمین بائر; زمین خراب و نامزروع . در عربی : بائرة; زمین خراب نامزروع . (منتهی الارب ).
  • رجل ٌ حائر بائر;مرد سرگشته خودرای . (منتهی الارب ).
  • چاه کننده .
  • آتشدان کننده . (از منتهی الارب ).
  • پنهان کننده ، نگاهدارنده چیزی تا بوقت حاجت بکار آید.
  • نیکی اندوزنده . (از منتهی الارب ).
  • هلاک شده . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). ج ، بُور، بَوْر. (منتهی الارب ).
  • هالک . هلاک شده . (منتهی الارب ).
  • کاسد.