جستجو

شاهدوش
خوب ـ روی ، خوش سیما.
شاهسوار
1 ـ سوار دلاور و چالاک . 2 ـ اسب شاه .
شپ پوش
= شب پوش : 1 ـ کلاه و طاقیه . 2 ـ بالاپوش . 3 ـ لحاف .
شاکمند
نمد باشد و آن چیزی است که از پشم گوسفند مالند و بعضی گویند آنرا که از پشم گوسفند و موی بز سیاه درهم آمیزند و بمالند شاکمند خوانند. (برهان قاطع). نمدی که از پشم سازندش . (شرفنامه منیری ) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ نظام ) (فرهنگ رشیدی ):
بدستش ز خام گوزنان کمند
ببر درفکنده یکی شاکمند.

لبیبی .

شاهکار
کار بزرگ و نمایان ، کاری که در آن هنرنمایی کرده باشند.
شایبه
1 ـ عیب ، آلودگی . 2 ـ شک ،گمان .
شتابکاری
عمل شتابکار. حالت و کیفیت شتابکار. تعجیل . عدم تانی . شتاب . (ناظم الاطباء). خَطَل ; شتابکاری . (منتهی الارب ).
شابلن
وسیله ای به شکل صفحه فلزی یا پلاستیکی با سوراخ ها یا شکاف هایی به شکل حروف ، اعداد یا شکل های گوناگون دیگر.
شایعه
مؤنث شایع . خبری که شیوع یافته باشد. ج . شایعات .
شاپلاق
= شپلاق . شپلق : سیلی توأم با صدا.
شالیزار
زمینی که در آن برنج کاشته باشند، کشتزار برنج .
شب برات
شب پانزدهم شعبان .
شتر گاو پلنگ
1 ـ زرافه . 2 ـ کنایه از: ناهماهنگی و بی تناسبی .
شاماک
جامه کوچکی را گویند که مردم در وقت کار کردن پوشند. (برهان قاطع).
  • سینه بند زنان . (برهان قاطع) (آنندراج ). سینه بند زنان باشد و آن را سماخچه و شاماک نیزگویند. (سروری ).
  • جامه کوتاه مر زنان را که تا نصف ساق می پوشند. (ناظم الاطباء از اشتینگاس ). رجوع به شاماخ ، شاماخجه ، شاماخچه و شاماکچه شود.
  • شترکینه
    کینه شتری . آنکه کینه سخت دارد. آنکه کینه از یاد نبرد. (یادداشت مولف ). سخت کینه که بی اذیت و انتقام دست برندارد. (فرهنگ نظام ). آنکه در نگاه داشتن بغض و عداوت دشمنان به دل حد و اندازه نگاه ندارد. (امثال و حکم دهخدا). کینه شتری . سخت کینه . کینه ور. کینه توز. بددل .
  • کنایه از منافق و کینه ور است . (آنندراج ). بداندیش . (ناظم الاطباء). غدار. (انجمن آرا).
  • شاخ شمشاد
    1 ـ کشیده ، رعنا. 2 ـ بلندبالا و زیبا.
    شب پیما
    1 ـ شب بیدار. 2 ـ عاشق مهجور و بی قرار.
    شاد و شنگول
    بشاش و سرحال .
    شاماکی
    سینه بند زنان باشد. (برهان قاطع) (فرهنگ سروری ). شاماکچه . شاماخچه باشد. (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به شاماخ و شاماخچه و شاماخجه و شاماک و شاماکجه شود.
    شب رنگ
    1 ـ دارای رنگ تیره . 2 ـ اسب تیره رنگ . 3 ـ سنگی است سیاه .