جستجو

کابسیر
نام یکی از معابر مشهور سلسله جبال برانس (پیرنه ). (الحلل السندسیه ج 2 ص 110).
کابین کردن
نکاح کردن . به عقد ازدواج درآوردن . به مهر دادن : مهر المراءة مهراً; کابین آن کرد و داد کابین آن را. (منتهی الارب ):
بباید علی الحال کابینش کرد
بیرزد به کابین چنین دختری .

منوچهری .

کاپ دناک گار
حاکم نشین کانتن «اویرون » بخش «ویلفرانش ». جمعیت 5519 تن . دارای راه آهن و انواع کنسرو.
کاپو دیستریا
ژان آنتوان کنت دوکاپو دیستریا متولد در «کرفو». وی تاثیر مهمی در طغیان یونانیان ضد ترکیه داشت و زمانی دیکتاتور یونانیان شورشی گردید، اما در «نوپلی » بقتل رسید (1776 - 1831).
کابشتل
از سانسکریت کاپشتلا یکی از مواضع واقع در میانه هندوستان طبق سنگهت . (تحقیق ماللهند بیرونی ص 153 سطر 11).
کابین نامه
قباله نکاح . عقدنامه .
کاپرارا
ژان باتیست کاپرارا . کاردینال ایتالیائی متولددر «بولونی »، وی از جانب «پی هفتم » در فرانسه سفارت داشت و قرار داد 1801 م . را منعقد کرد و ناپلئون اول پادشاه ایتالیا را تقدیس نمود. (1733 - 1810 م .).
کاپیسترانو
ژان دو. کشیشی از فرقه سن فرانسوا داسیس ، که مخالف پیروان عقاید مذهبی «ژان هوس » بود. وی به سال 1456، «ژان هونیاد» را که در بلگراد به دفاع در مقابل ترکان برخاسته بود یاری کرد (1385 - 1456 م .).
کاتاین
در سانسکریت کاتینه یکی از فرزندان براهم که در تالیف کتاب سمرت شرکت کرده اند. (تحقیقماللهند بیرونی ص 63).
کاتب جان
کنایه از حضرت باری تعالی است جل جلاله . (برهان ) (آنندراج ).
کاتب قزوینی
محمدبن ابی عمران موسی بن علی کاتب قزوینی از علمای امامیه قرن پنجم هجرت که ثقه و صحیح الروایه بود و از تالیفات اوست :
1- الرد علی الاسماعیلیه . 2- الطرائف . 3- قرب الاسناد. 4- الموجز المختصر من الفاظ سید البشر، و سال وفاتش معلوم نیست . نجاشی متوفی در سال 450 ه' . ق. گوید که این شیخ را دیدم ولکن اتفاق نیفتاد که چیزی از او استماع کرده باشم . (ریحانة الادب ج 3 ص 344 و ج 5 ص 155). و نیز رجوع شود به تنقیح المقال و هدیةالاحباب ص 35.
کاپورتالا
سابقاً امیرنشین هند انگلیس جزو پنجاب . جمعیت 268000 تن . کرسی آن نیز «کاپورتالا» نام دارد که جمعیت آن 16000 تن اس_ت .
کاپیلاواستو
پایتخت کشور پادشاهی ساکیا و مسقطالراس «بودا ساکیامونی ». خرابه های آن بسال 1895 م . کشف شده است .
کاتب
نعت فاعلی از کتابت . نویسنده . (برهان ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). دبیر. (مهذب الاسماء) (آنندراج ). منشی نثر. (آنندراج ). منشی . مترسل . آنکه مطالب خویش فصیح و بلیغ نویسد. ج ، کاتبین ، کاتبون ، کُتّاب ، کَتَبَه: او کاتب ابن الکاتب و نقاب ابن النقاب و بحر ابن السحاب بود. (ترجمه تاریخ یمینی ). کاتب باید که دراک بود و اسرار کاتبی معلوم دارد. (قابوسنامه چ روبن لیوی ص 119). عبدالجبار خوجانی که خطیب خوجان بود قصه نیکودانستی و ادیبی بود و کاتب جلد و زیرک و تمام رای و به همه کار کافی . (ایضاً ص 121). احمد رافع یعقوبی کاتب حضرت امیر خراسان بود. (ایضاً ص 121). کاشکی من هرگز کاتب نبودمی تا دوستی با چندین علم و فضل به خطّ من کشته نشدی . (ایضاً ص 121). هرگاه که معانی متابع الفاظ افتد سخن دراز شود و کاتب را مکثار خوانندو المکثار مهذار. (چهارمقاله چ لیدن ص 13). هر کاتب که این کتب دارد و مطالعه آن فرونگذارد خطر را تشحیذ کند و دماغ را صقال دهد و طبع را برافروزد و سخن را به بالا کشد و دبیر بدو معروف شود. (ایضاً ص 13).
از خط کاتب قدر بر سر حرف حکم تو
چرخ چوجزم نحویان حلقه شد از مدوری .

خاقانی .

کاتب جرجرائی
احمدبن محمدبن احمدبن طرخان کندی جرجرائی کاتب منشی از ثقات شیعه که صحیح السماع بوده و مولف کتاب ایمان ابیطالب میباشد و معاصر و صدیقش نجاشی متوفی بسال 450 ه' . ق. بعد از توصیف او به اوصاف مذکوره گوید: به دست شخص معروف به ابن العباس محض بزعم علوی بودن او مقتول گردید و صحیح السماع در اصطلاح رجالی عبارت از کسی است که فقط از ثقه روایت کرده و یا از کسی روایت میکند که او از غیر ثقه روایت نمیکند، و جرجرائی به فتح هر دو جیم منسوب به شهری جرجرا نام است بین واسط و بغداد و از توابع نهروان که آنهم مثل اکثر بلاد دیگر نهروان خراب شده . (ریحانة الادب ج 3 ص 432).
کاتب مسبحی
محمدبن ابی القاسم عبداللّه یا عبداللّه بن احمدبن اسماعیل بن عبدالعزیز کاتب حرانی الاصل مصری المولدملقب به عزالملک و معروف به مسبحی و امیر مختار از فضلای نامدار و مشاهیر مورخین بود و در سال 398 ه' . ق. بعمل کتابت حاکم بن عزیز از ملوک فاطمیه منصوب شد.سپس بحکومت بعضی از بلاد مصر رسید و محرم اسرار حاکم مذکور گردید و تشیع او از کتاب شذور الذهب غیره منقول است و با اینکه در زی ّ لشکریان و اهل نظام بوده دارای کمالات و معارف بسیار و تالیفات مفیده میباشد:
1 - الامثلةللدول المقبلة فی الحساب والنجوم .
2 - تاریخ مصر که بسیار مبسوط و سیزده هزار ورق در دوازده مجلد و تمامی احوال مصر و خلفا و امرا و ملوک و ادبا و نیل و عجائب آن را حاوی است .
3 - درک البغیة فی وصف الادیان والعبادات .
4 - الراح والارتیاح .
5 - الشجن والسکن فی اخبار اهل الهوی
6 - الطعام والادام .
7 - قصص الانبیاء و احوالهم .
8 - مختارالاغانی .
9 - المفاتحة والمناکحة فی انواع الجماع .
10 - نوادرالاخبار و غرائب الاًّثار و غیرها. و وفات مسبحی در ماه ربیعالاًّخر چهارصد و بیستم هجرت واقع گردید و در ذریعه و روضات و چند جا از کشف الظنون نیز به همین سال تصریح کرده و در عنوان مفاتحة از کشف الظنون چهارصد و بیست و سیم و در عنوان امثله سیصد و نود و پنجم ضبط کرده و این آخری اشتباه است و بیست و سیم بودن نیز علاوه بر دیگران مخالف تصریحات عدیده خود کشف الظنون است و مدت عمر او نیز بنوشته روضات نود وسه سال بوده لیکن کلام قاموس الاعلام و عنوان امثله از ذریعه در پنجاه و پنج بودن عمرش صریح است . باری از سمعانی نقل شده که لفظ مسبحی بصیغه فاعل از تسبیح منسوب به جد است (یعنی حرف سیم آن حرف «ب » ابجدی است ) پس اینکه در قاموس الاعلام صاحب ترجمه را به مسیحی عنوان کرده که حرف سیم آن (ی ) حطی باشد اشتباه محض و مخالف سمعانی وکتب تراجم است . (ریحانة الادب ج 3 ص 334 و ج 4 ص 18). و نیز رجوع شود به الذریعه و کشف الظنون و روضات الجنات ص 717 و تاریخ ابن خلکان چ تهران ج 2 ص 94 و قاموس الاعلام ترکی ج 6 ص 4285.
کاپورن
کمونی از «هت پیرنه » (پیرنه علیا)، بخش «بانیر دوبیگور». جمعیت آن 830 تن است . راه آهن و آبهای گرم معدنی دارد.
کاپیلر
پر سیاوشان . (کارآموزی داروسازی ص 188). و رجوع به «پر سیاوش » و «پر سیاوشان » شود.
کاتب ازلی
مراد حق سبحانه و تعالی [ است ] . (آنندراج ).
کاتب جزری
نصراللّه بن ابی الکرام . رجوع به ابن اثیر در همین لغت نامه و ج 3 ص 332 ریحانة الادب شود.