عامل نامه
حکم یا فرمانی که در تصرف کردن اراضی و جز آن به شخص داده میشود. (ناظم الاطباء).
عالی اثر
بلند. رفیع. والا: مساحت مملکت اسکندر در نظر همت عالی اثرش تنگتر از حوصله مردم بخیل است . (حبیب السیر ج 4 از مجلد 3 ص 322).
عالی شاخ
شاخ بلند. دارای شاخه های دراز:
به که با این درخت عالی شاخ
نشود دست هر کسی گستاخ .
نظامی .
عالی نژاد
آنکه اصل و نسب عالی دارد. عالی گهر. عالی تبار:
امیر جهانگیرعالی نژاد
چون پا بر سریر ایالت نهاد.
(حبیب السیر ص 125).
عاملة
دهی است از دهستان چمچال بخش صحنه شهرستان کرمانشاهان . واقع در 12هزارگزی جنوب صحنه و 12هزارگزی جنوب راه شوسه کرمانشاه به همدان . محلی است دشت وسردسیر و دارای هوای معتدل و 100 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه گاماسیاب تامین میشود و محصولاتش غلات ،حبوبات...
عالی احمدان
دهی است از دهستان فرامرزان بخش بستک شهرستان لار. واقع در 45هزارگزی جنوب باختری بستک در دامنه جنوبی کوه میرعباس . محلی است گرمسیر و مالاریایی و 515 تن سکنه دارد. آب آن از باران تامین میشود. محصولاتش غلات و خرما دیمی است . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
عالیشان
عالیشان . خداوندِ مرتبت اعلی .
از القاب پادشاهی . بسیار نجیب . باجلال . بلند مرتبت . (ناظم الاطباء).عالی مقام و دانشمند بزرگ: مورخان عالیشان بر این منوال مسطور گردانید. (حبیب السیر ص 123).
عالی نسب
آنکه او را نسب عالی باشد. عالی تبار: نظر همت این پادشاه عالی نسب متعالی حسب . (سندبادنامه ص 244).
اصل گهر از خلیفه داریم
عالی نسبیم اگر یتیمیم .
خاقانی .
عامر
آبادکننده . (اقرب الموارد) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ).
آباد و معمور. (ناظم الاطباء). و بر این تقدیر عامر به معنی معمور باشد چون دافق بمعنی مدفوق. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ). زیارت کننده . ج ، عمار. (آنندراج ) (منتهی الارب ). اقامت کننده در محل معمور. (اقرب الموارد) (المنجد). ساکن خانه . (منتهی الارب ). زیاد عمر کننده . بسیار و فراوان . (ناظم الاطباء). (اِ) بچه کفتار. ام عامر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (المنجد). مار از جهت طول عمر. عوامر البیوت :هی الحیات . (المنجد) (منتهی الارب ). نام مردی است . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
عامله
دهی است از دهستان چمچال بخش صحنه شهرستان کرمانشاهان . واقع در 12هزارگزی جنوب صحنه و 12هزارگزی جنوب راه شوسه کرمانشاه به همدان . محلی است دشت وسردسیر و دارای هوای معتدل و 100 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه گاماسیاب تامین میشود و محصولاتش غلات ،حبوبات ، توتون است و اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
عالی انور
تیره ای از طایفه بابادی هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
عالی شرف
آنکه شرف عالی دارد:
صانع زرین عمل مهتر عالی شرف
در ید بیضا رسید دست عمل ران او.
خاقانی .
عالی و جمالی
جزء طائفه هفت لنگ از ایل بختیاری ایران است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 5).
عامر عنزی
عامربن ربیعةبن کعب العنزی از صحابیان و ولات است . وی در تمام جنگها حضرت رسول را همراهی کرد و هم او را عثمان بن عفان در موقع مسافرت به مکه جانشین خود قرار داد. و او راست : 22 حدیث در صحیحین مسلم و بخاری و از صحابیانی است که ناظر شورش مردم بر ضد عثمان بود و چند روزی بعد از قتل عثمان در 33 ه' . ق. درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
عاملی
ابراهیم بن یحیی . از افاضل علمای اوایل قرن سیزدهم هجرت بود که در حدود 1230 ه' . ق.درگذشت . وی از شاگردان سید بحرالعلوم بود و از آثاراوست تخمیس قصیده میمیه ابوفراس حمدانی حاوی 54 بیت که همه آنها بهمان روش تخمیس شده است و در منن الرحمان شیخ جعفر نقدی مندرج است . (از ریحانة الادب ).
عالی بخت
بلندبخت . کسی که بخت با وی باشد و در کارها موفق گردد.
عالی شیرازی
میرزا محمد شیرازی متخلص به عالی و ملقب به نعمت خان و بعد به دانشمندخان . یکی از شعرای قرن 12 هجری و معاصر سلطان اورنگ زیب و پسر او بهادر شاه بوده است . او به امر محمد بهادر شاه شاهنامه را در احوال وی بنظم درآورد که در ابتداء آن پنج رباعی سروده است . حاوی تاریخ وفات اورنگ زیب و مدت سلطنت و عمر وی . نعمت خان در تاریخ 1120 درگذشت . و او راست اشعار بسیار و دیوان و رسائلی چند مانند: نعمت عظمی ، جنگنامه ، حسن و عشق، و دو نامه محاصره حیدرآباد و غیره . (الذریعة ج 9 ص 677).
عالی ود
شعبه ای از طایفه عالی انور هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
عامود
ستون خانه و رکن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عالی بر
دهی است از دهستان ماهیدشت پایین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . واقع در 11هزارگزی جنوب ماهیدشت و 4هزارگزی جنوب خزل . ناحیه ای است واقع در دامنه سردسیر و 175 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تامین میشود. محصولاتش غلات ، حبوبات ، دیم و لبنیات است و اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. راه مالرو دارد و در تابستان از خزل اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).