جستجو

ظبیةالوادی
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ظبیةالوادی در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ظاب
رجوع به ظاب شود.
ظان
مرد بدگمان .
  • تهمت نهنده . گمان برنده .
  • ظئار
    دایه گرفتن زنی یا ماده ستوری را برای طفلی یا بچه ستوری .
  • دایه گردیدن .
  • مهربان گردیدن .
  • الطعن ظئارالقوم ; طعن مجبور میکند مردمان را بر آشتی .
  • بینی ماده شتر را به غِمامه بستن تا مهربان گردد بر بچه غیر و غمامه خرقه و پاره ای است برای این کار تا بوی بچه غیر را نداند.
  • ظاری
    گزنده . عاض .
    ظات
    خبه کردن . خفه کردن .
    ظر
    اُظرور. سنگ یا سنگ گرد تیزاطراف . ج ، ظِرار، ظِرّار.
    ظاطریة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ظاطریة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ظار
    عدوّ ظار; دشمن که همچو خود با خود دارد.
    ظراء
    کوهی است در بلاد هذیل . تابطشرا ظاهراً در بیت ذیل از ظرء همین ظراء را اراده کرده آنجا که گوید:
    اء بَعْدَ النفاثیین ازجرُ طائرا
    و آسی علی شی ٍ اذا هو ادبرا
    اءُنهنه رحلی عنهم و اخالهم
    من الذّل بعراً بالتلاعة اعفرا
    ولو نالت الکفار اصحاب نوفل
    بمهمهة مابین ظَرء و عرعرا.

    (معجم البلدان ).

    ظاعن
    رونده . کوچ کننده . مسافر. راهی .
    ظاهراً
    بر حسب ظاهر. علی الظاهر. چنانکه به نظر می آید. مانا. همانا. پنداری . گوئی . گوئیا. گویا. محتمل است . دزندیس . (برهان قاطع). یحتمل . یمکن . باشد که . شاید. تواند بود. تواند بودن:
    ظاهراً آن شاخ اصل میوه است
    باطناً بهر ثمر شد شاخ هست .

    مولوی .

    ظئر
    زن شیردار که بچه دیگری را شیر دهد. دایه .
  • مهربان بر کسی از مردم و جز آن (مذکر یا مونث ). و منه الحدیث : سیف القین ظئر ابراهیم بن النبی (ص ) و هو زوج مرضعته . ج ، اَظْآر، اَظْوُر، ظُوار، ظُور (ظُوور)، ظُورة (ظُوورة)، ظُوْرة.
  • رکن کوشک و ستون پهلوی دیوار که بدان قوت گیرد.
  • ظرائف
    ظَرایف . ج ِ ظریفة.
    ظاهرالصلاح
    که ظاهری بر طبق و ملائم شرع یا اخلاق دارد.
    ظاظاءة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ظاظاءة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ظراب
    ج ِ ظَرِب .
    ظاغیة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ظاغیة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ظاهرالعلم
    نزد اهل تحقیق، عبارت است از اعیان ممکنات . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
    ظرابی
    ج ِ ظَربان و ظِرباء.