جستجو

تادوان
دهی از دهستان و بخش خفر شهرستان جهرم که در 28هزارگزی جنوب خاور باب انار، کنار راه فرعی خفر به گوکان واقع است . جلگه ، گرمسیر و مالاریائی است و 965 تن سکنه دارد، آب آن از رودخانه قره آغاج و چشمه است . محصول آنجا غلات ، برنج ، تریاک ، مرکبات و خرما است . شغل اهالی باغداری و زراعت . صنعت دستی زنان بافتن روی گیوه است . دارای دبستان . در دوهزارگزی شمال ده در تنگ تادوان ساختمانهای خرابه ای موجود است که معروف به قلعه گبرها و نقارخانه است . تاریخ و منظور از بنای آن معلوم نیست ، بقول مشهور مقبره ای بوده است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). در فارسنامه ناصری آمده : خفر در اصل خبر ببای ابجد است یعنی محکم و استوار و پیچیده ، میانه جنوب و مشرق شیراز است ، درازای آن از تادوان تا اشکوری نه فرسخ ، پهنای آن از خانه کهدان تا باغ کبیر چهار فرسخ ، محدود است از جانب مشرق ببلوک فسا و از سمت شمال ببلوک سردستان ... (فارسنامه ناصری در ذیل بلوکات فارس ص 196).
تاج عنبر
کنایه از زلف:
تاج عنبر نهاد بر سردوش
طوق غبغب کشید تا بن گوش .

نظامی .

تاجما
مخفف تاجماه . رجوع به تاجماه شود.
تاجیک
غیر عرب و ترک را تاجیک نامند. (شرفنامه منیری ). تازیک و تاژیک ، بر وزن و معنی تاجیک است که غیر عرب و ترک باشد. (برهان ).
  • عرب زاده ای که در عجم کلان شود. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). فرزند عرب در عجم زاییده و برآمده را نیز گویند. (برهان ). تازیک و تاژیک ، همان تاجیک مذکور و نیز اصلی است ترکان را، و قیل بچه عرب که در عجم بزرگ شود. (شرفنامه منیری ).
  • نام ولایتی .
  • طایفه غیرعربی باشد.
  • آنکه ترک و مغول نباشد. در لغات ترکی بمعنی اهل فرس نوشته اند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مولف فرهنگ نظام آرد: نسل ایرانی و فارسی زبان ، مثال : در افغانستان و توران نژادی هستند که خود را تاجیک می گویند، مبدل لفظ مذکور تازیک است و از آن بعضی از اهل لغت چنین قیاس کرده اند که معنی لفظ مذکور نسل تازی (عرب ) است که در عجم بزرگ شده باشد لیکن صحیح همان است که نوشتم ، و این لفظ در ایران مورد استعمال ندارد فقط در افغانستان و ترکستان به فارسی زبانان آنجا گفته می شود و بیشتر در مقابل ترک استعمال میشود و اصل این کلمه پهلوی تاجیک منسوب به قبیله تاج است که از قبایل ایران بوده - انتهی . سعید نفیسی در معرفی مردم بخارا آرد: در زمان رودکی شهر بخارا چون دیگر شهرهای ماوراءالنهر شهری بوده است مرکب از نژاد ایرانی و شاید یکی از قدیمترین مداین باشد که نژاد ما در آن رحل اقامت افکنده بهمین جهت مردم آن شهر بجز عده ای معدود از نژادهای دیگر که بعد بواسطه حوادث بدان جا رفته اند از نژاد ایرانی بوده اند و پارسی زبان ، مخصوصاً از زمانی که بخارا پایتخت سامانیان مرکز ادبیات فارسی شد و امرای آل سامان در رواج این زبان هیچ فرونگذاشتند، بخارا معروفترین مرکز زبان ما شد چنانکه هنوز پس از هزارواَند سال زبان اکثریت مردم بخارا و زبان بازار آن ، زبان پارسیست و هنوز اکثر مردم آن از نژاد ایرانند که امروز ایشان را به اصطلاح محلی «تاجیک » می خوانند... (احوال و اشعار رودکی ج 1 صص 67 - 68). مولف همان کتاب درباره مردم سمرقند آرد: در زمان حاضر جمعیت ولایت سمرقند نزدیک به نهصدوشصت هزار نفر است که بیست وهفت درصد آن از نژاد ایرانیست که امروز به اسم «تاجیک » خوانده میشود. (احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 120). در لاروس بزرگ آمده : تاجیکان مردمانی هستند که حداقل 2500000نفرند که در مشرق ایران و شمال افغانستان ، در ترکستان روس و همچنین در ارتفاعات 3000 متری فلات پامیر پراکنده اند و بزراعت اشتغال دارند. غالب تاجیکها از نژاد خالص ایرانیند، همه آنها چادرنشین می باشند، در ایران و افغانستان بکار زراعت اشتغال دارند، و در ترکستان بازرگان یا مالکند و در نزد تاجیکان ترکستان علیا آثاری از آتش پرستی کهن مشاهده میشود. مولف قاموس الاعلام ترکی آرد: تاجیک در اصل نام قومی از ترکها بود و در این زمان این نام را بیک طایفه ایرانی الاصل ومتکلم بزبان فارسی و مقیم در آسیای وسطی اطلاق کنند.اینان در بلاد به تجارت و صناعت و در قرا و دیه ها به زراعت و فلاحت اشتغال می ورزند و مردمان فعال و مستعدو نسبت به طوایف دیگر مدنی میباشند ولی به اندازه ترکان و اوزبکان و افغانان و تاتار و اقوام دیگر جسور و سلحشور نیستند و از این رو در نظر اینان حقیر بشمار میروند و مردان دلاور محسوب نمیشوند. و کلمه «داجیک » که ارامنه به عثمانیان اطلاق می کنند از همین لغت ماخود است . محمد معین در برهان قاطع ذیل کلمه تاجیک آرد: تاجیک در «ختنی » تاجیک «روزگار نو ج 4 ش 3: کشور ختن بقلم بیلی »، در ترکی نیز تاجیک «جغتایی ص 194»... «فرای » نویسد: اشتقاق کلمه تاجیک محتملاً از شکل ایرانی شده «طایی » (قبیله ای از عرب ) آمده ، باآنکه فیلوت آنرا مشتق از «تاختن » میداند و این قول بعید است . ترکان نام تاجیک را مانند «تات » به ایرانیان اطلاق می کردند. رجوع شود به «شدر» . استاد هنینگ تاجیک را ترکی میداند مرکب از تا (= تات «ترک » + جیک «پسوند ترکی » جمعاً یعنی تبعه ترک و این کلمه را با «تازیک » و «تازی » (و طایی ) لغةً مرتبط نمیداند - انتهی . در دایرةالمعارف اسلام ذیل افغانستان در عنوان «قبایلی که از منشاء ایرانی هستند» از تاجیک بتفصیل سخن رانده شده است . (برهان قاطع چ معین ): مسلمانان و مشرکان و جهودان و مومنان و... ترکان و تاجیکان . (کتاب النقض ص 476).
    شاید که بپادشه بگویند
    ترک تو بریخت خون تاجیک .

    سعدی (ترجیعات ).

  • تاختگاه
    جایی که در آن اسب را دوانند مسابقه را. پیست . خطی است که اسبهای دونده در اسب دوانی در آن می دوند. (فرهنگستان ).
    تاده
    یکی از حواریون مسیح . نویسندگان کلیسایی گویند، که آبگار پادشاه خُسْرُوِن معاصر مسیح (ع ) بود. او بمرضی علاج ناپذیر مبتلا گردید و توسط آنانیاس یکی از پیروان مسیح نامه ای برای او ارسال داشت . عیسی (ع ) شخصی را «تاده »نام نزد وی فرستاد و آبگار ومرضای دیگر از او شفا یافتند. این خبر از اِوْسویوس نویسنده کلیسایی است و نویسندگان دیگر کلیسایی نیزبعدها آن را ذکر کرده اند ولی اکنون عموماً این خبر را صحیح نمیدانند. بعض نویسندگان کلیسایی نوشته اند که جواب مسیح (ع ) بنامه آبگار و صورت عیسی (ع ) مدتهادر اِدِس بوده و این اشیاء را در زمان سلطنت لوکاپن (در حدود 920 م .) به قسطنطنیه نقل کردند، تا زمان امپراطور میشل ِ پافلاگونی در آن شهر بود و پس از آن مفقود گردید. موسی خورن گوید (کتاب 2، فصل 29) که جواب نامه آبگار را طوماس نامی از حواریون عیسی (ع ) نوشت . ترجمه ارمنی نامه عیسی با ترجمه یونانی روایت اوسویوس مغایرت کلی ندارد و از اینجا باید استنباط کرد که هر دو ترجمه یک اصل بوده که به مسیح (ع ) نسبت میداده اند. موسی خورن گوید که آبگار سی وهشت سال سلطنت کرد و بدست تاده حواری عیسی که او را شفا داد دین مسیح را اختیار کرد. (تاریخ ارمنستان فصل 30) (ایران باستان ج 3 ص 2633).
    تاج فتوح
    تاج الفتوح ، ظاهراً کتابی بوده است در شرح فتوح محمود غزنوی:
    ور استوار نداری بخوان توتاج فتوح
    که بیتهاش چو عقد است وشرحهاش درر.

    عنصری .

    تاجمان
    نوعی توتون چپق. قسمی توتون .
    تاجیکاباد
    موضعی بود در طسوج فیستین از رستاق ساوه . (تاریخ قم ص 114).
  • مزرعه تاجیکاباد دروازه قم .(تاریخ قم ص 140). و رجوع به همان کتاب ص 118 شود.
  • تاختن
    این لفظ در پهلوی هم تاختن و در اوستا «تک » و «تچ »، در سنسکریت هم تچ است که اکنون در زبان ولایتی مازندران موجود است با تبدیل «چ » به جیم ... (فرهنگ نظام )... پهلوی تاختن از اوستا «تچ » (دویدن )... (حاشیه برهان قاطع چ معین ). دواندن . راندن . (از ولف صص 231 - 232). مصدر دیگر آن تاز و تازش است . بسرعت راندن . تند راندن . بسرعت رفتن . اسب را بشدتی هرچه تمامتر دوانیدن . سخت دویدن . سخت دوانیدن : صلت ; تاختن اسب . عبط الفرس ; اسب را تاختن چندانکه عرق آورد. (از منتهی الارب ):
    آهو همی گرازد گردن همی فرازد
    گه سوی کوه تازد گه سوی راغ و صحرا.

    کسائی .

    تادیزه
    قریه ای است از قراء بخارا، و تادیزی منسوب بدانجاست . (معجم البلدان ) (انساب سمعانی برگ 102 «ب »).
    تاج فروز
    فروزنده تاج . شکوه دهنده خسروان . ارجمند گرداننده پادشاهی . مجازاً موجب سربلندی:
    خسرو صاحب القران ، تاج فروز خسروان
    جعفردین به صادقی ، حیدر کین بصفدری .

    خاقانی (چ عبدالرسولی ص 430).

    تاجماه
    نامی از نامهای زنان .
    تاجیکانه
    منسوب به تاجیک . مانند تاجیکان:
    روی تاجیکانه ات بنمای تا داغ حبش
    آسمان بر چهره ترکان یغمایی کشد.

    سعدی .

    تاخته
    تافته . (جهانگیری ). تافته است که از تابیدن ریسمان و ابریشم است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). ریسمان باریک باشد سخت . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). تار ریسمان تاب خورده باشد یعنی تافته . (صحاح الفرس ). تار بادخورده و تافته بود. (فرهنگ اوبهی ):
    ای آنکه همی تاخته ریسی از منبر (کذا)
    باریکتر از من نه بریسی نه برشتی .

    رودکی (از فرهنگ اسدی نخجوانی ).

    تادیزی
    منسوب به تادیزه .
    تاج فلک
    کنایه از خورشید است . (انجمن آرا).
    تاج محل
    یکی از ابنیه عالی هندوان و آن مقبره ای است نزدیک «آگره » بر ساحل «جمنا» که شاه جهان به یادگار زن خویش ملکه نورجهان یا نور محل ، که بهنگام وضع حمل درگذشت بنا کرد. وی از شوهرش درخواست که پس از وی زنی نگیرد و برای او مقبره ای بسازد که بدان نام وی جاوید بماند. این مقبره کلاً از رخام سپید با نقش های الوان ساخته شده و کتیبه هایی بخط عربی دارد، که آیات قرآن بر آنها نوشته اند، و دو ضریح یک پارچه از مرمر سفید در آن قرار دارد که یکی متعلق به ملکه نور جهان و دیگری متعلق به شاه جهان است ،و اجساد این زن و شوهر در زیر آن دو ضریح قرار داده شده است . این بنا را می توان یکی از کامل ترین و عالی ترین آثار معماری هند مسلمان بشمار آورد. ساختمان این بنا در سال 1040 ه' . ق. 1631 م . شروع شد و پس از بیست و دو سال پایان یافت . مولف فرهنگ نظام آرد: مقبره بزرگی است از عجایب دنیا ساخته از سنگ مرمر در شهر «آگره » هندوستان که در آن زوجه شاه جهان (ممتازمحل ) پادشاه تیموری در قرن یازدهم هجری مدفون است .
    تاجیکستان
    جمهوری شوروی در آسیا، کوچکترین بخش دولت اتحاد جماهیر شوروی سابق.دارای 1175000 سکنه (که آنان را تاجیک نامند). بین ازبکستان و افغانستان واقع است و پایتخت آن استالین آباد است و شهر لنین آباد در شمال غربی آن واقع است . تاجیکستان را میتوان بدو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کردو بخش اعظم آن کوهستانی است و پنبه آن بسیار معروف است . دارای دره های زیبا و مراتع سبز و خرم میباشد.
    خلاصه گزارش انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی درباره تاجیکستان . جمهوری تاجیکستان ، اطلاعات عمومی : ج . ش . س تاجیکستان . یکی از پانزده جمهوری جزو اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است . مساحت سرزمین آن 6/142هزار کیلومتر مربع است . جمعیت آن جمهوری 8/1میلیون نفر و بطور متوسط در هر کیلومتر مربع 45/10 نفر زندگی می کنند. جمعیت اصلی آنجا تاجیکها هستند که 5/59 درصد سکنه آن جمهوری را تشکیل میدهند، شغل عمده آنان کشاورزی است . گذشته از تاجیکها در آن جمهوری ازبکها زندگی می کنند (8/23 درصد جمعیت ) و همچنین روسها و اوکرائینیها (3/10 درصد جمعیت )، و نیز قرقیزها، ترکمنها، قازاخها و عربها در آنجا سکنی دارند. استان خودمختار کوهستانی بدخشان و استان لنین آباد جزو آن جمهوری است . جمهوری مذکور به 49 بخش منقسم است ، 14 شهر و 29 قصبه و شبه شهر دارد. پایتخت آن شهر استالین آباد است .
    تاجیکستان - یکی از جمهوریهای کوهستانی اتحاد جماهیر شوروی است ، که بیش از نصف سرزمین آن بیش از سه هزار متر نسبت به سطح دریا ارتفاع دارد، اراضی جلگه ای و هموار آن بیش از هفت درصد نیست . وضع اقلیمی آن کویری و سخت متغیر است . به مناسبت وضع کوهستانی سرزمین جمهوری مزبور اوضاع اقلیمی و زمینی و گیاهی مختلف و متنوع در آنجا مشاهده میگردد. قسمت اعظم اراضی آن جمهوری دارای انواع خاک های خاکستری رنگاست . قسمت اعظم رودهائی که در سرزمین تاجیکستان جریان دارد برای آبیاری مصنوعی اراضی و بعنوان منابع مولد نیروی برق مورد استفاده واقع میشود. مجموع ذخایر نیروی مولد برق تاجیکستان متجاوز از 25میلیون کیلووات است . بزرگترین ترعه های آبیاری (مجاری میاه ) عبارت است از: ترعه بزرگ فرغانه ، ترعه شمالی فرغانه ، ترعه بزرگ حصار، ترعه وخش . مهمترین منابع مفید فلزات آن جمهوری عبارت است از معادن سرمه ، جیوه ، ولفرام سرب ، روی ، بیسموت ، آرسنیک و غیره . در قسمت مرکزی تاجیکستان منابع ذغال سنگ وجود دارد، معادن نفت هم در شمال و هم در جنوب آن جمهوری است . سنگهای آهکی و خاکهای مخصوص که مواد خام صناعت سیمان سازی است در آنجا به حد وفور است ، همچنین مصالح ساختمانی زیاد است ، در دامنه پامیر و تاجیکستان مرکزی چشمه های معدنی گوگردی زیاد دیده میشود. نباتات در سرزمین آن جمهوری بسیار متنوع و تابع اوضاع اقلیمی آنجا است ، از بیابانی و دشتی گرفته تا گیاهان بلند و انبوه چمنزاری و مرتعی . در سالهای حکومت شوروی در آن جمهوری اقدامات بسیار وسیع و دامنه داری برای حفظ و ازدیاد اشجار بعمل آمده است . عالم حیوانات تاجیکستان هم متنوع است . در آنجا می توان حیوانات زیر را مشاهده نمود: بزنقره ، گراز، آهو، انواع بیشمار جوندگان ، مارهای زهردار، پلنگ و غیره .
    کشاورزی و صنایع: پنبه کاری در کشاورزی آن جمهوری مقام مهمی دارد. همچنین نیز بعمل آوردن غلات دامپروری ، پرورش نوغان و تهیه ابریشم باغداری ، پرورش تاک . در صنایع مترقی ترین رشته ها عبارت است از رشته هائی که مواد خام کشاورزی را تبدیل می کند و همچنین استخراج معادن . صناعت طراز اول آن عبارت است از نساجی . صناعت پنبه پاک کنی آن جمهوری هم از حیث حجم محصولات در اتحاد جماهیر شوروی دارای مقام دوم میباشد. در شهر استالین آباد، پایتخت تاجیکستان ، کارخانه مکانیزه چرمسازی ، کارخانه های مختلط و کامل و فابریکهای کنسروسازی ، در شهرهای دیگر هم کارخانه های بزرگ و کارخانه های مختلط و کامل آبجوسازی ، دخانیات ، نانوائی و غیره وجود دارد. جمهوری مذکور دارای 453 کالخوز (من جمله 174 کالخوز پنبه کاری است . 31 ساوخوز زراعتی ، 90 ساوخوز دامپروری ، 7 ساوخوز باغداری و تاکداری ، 71 مرکز ماشینها و تراکتورهای کشاورزی و مرکز ماشینهای دامپروری نیز دارد که از آنها 49 مرکز ماشینها و تراکتورها اراضی مزروعی پنبه را بعمل می آورند). باغداری و پرورش تاک در کشاورزی تاجیکستان مقام مهمی دارد. باغهاو تاکستان های آن جمهوری در مساحت 20379 هکتار گسترده است ، در آنجا زردآلو، هلو، آلو، گلابی ، سیب ، انواع انگور خوراکی و شرابسازی پرورش مییابد. در بعضی از نواحی آن جمهوری انواع گیاهان گرانبهای سوب تروپیک و دارای اتر و روغن میروید از قبیل : انار، بادام ، انجیر، به ، خرمالو و غیره . دامپروری هم در کشاورزی تاجیکستان دارای مقام مهمی است . دامپروری اصولاً در نواحی کوهستانی زیاد متداول است ، زیرا در آن نقاط زراعت همیشه و در همه جا میسر نیست . برای اصلاح نژاد و خواص بهره دهی دامها محل ایلخی مخصوص اسبان 3 اصطبل دولتی اسبهای نژادی (سلیمی ) اصیل ، ساوخوز دامهای درشت شاخدار، ساوخوز نژادی پرورش گوسفندان و غیره بوجود آمده است . طول مجموع خطوط شبکه راه آهن عریض در سرزمین تاجیکستان 256 کیلومتر، راه باریک هم 385 کیلومتر است . در مواصلات داخلی آن جمهوری حمل و نقل بوسیله اتومبیل نقش قاطعی دارد. از تاجیکستان مواد ذیل صادر میشود:الیاف پنبه (پنبه پاک کرده )، بافته های ابریشمی و نخی ، کنسروهای میوه ، میوه های خشک (خشکبار)، انواع شرابها، روغن های اتری و اقسام متعدد محصولات صناعت استخراج معادن - انتهی .
    تاختی
    تیره ای از ایل بلوچ . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 93).