جستجو
کد : DK-48454     

تاخته


تافته . (جهانگیری ). تافته است که از تابیدن ریسمان و ابریشم است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). ریسمان باریک باشد سخت . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). تار ریسمان تاب خورده باشد یعنی تافته . (صحاح الفرس ). تار بادخورده و تافته بود. (فرهنگ اوبهی ):
ای آنکه همی تاخته ریسی از منبر (کذا)
باریکتر از من نه بریسی نه برشتی .

رودکی (از فرهنگ اسدی نخجوانی ).